مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکان - نسخه متنی

سید جواد ورعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6- برائت و موارد استثنا

بى مناسبت نيست كه در پايان اين فصل، مواردى را كه قرآن استثنا كرده، و در واقع مظهرى از رحمت و رأفت الهى است، متذكر شويم.

بدون شك دينى كه مهمترين هدفش «هدايت انسانها» و «رساندن آنها به كمال انسانى» است، هردستورى كه صادر مى كند، در اين راستاست، «برائت از مشركان» نيز درجهت برداشتن موانع هدايت انسانهاست.

در ميان كفار و مشركان، گروههايى مستضعف فكرى هستند. يا نداى هدايت اسلام را نشنيده اند و يا تحت حاكميت مستكبرانى زندگى مى كنند كه ياراى پيمودن راه حق را ندارند، اگر حق بر اين گروه عرضه شود مى پذيرند و اگر سلطه مستكبران برداشته شود، از حق پيروى مى كنند. اكثريت جوامع مشرك در زمره اين دسته هستند و از سوى مستكبران به استضعاف كشانده شده اند.

گروهى از كفار، على رغم كفر و شرك و عناد، پس از مدتى راه توبه را پيش مى گيرند و از گذشته خويش نادم و پشيمان مى شوند، گروهى ديگر طرفِ قرارداد مسلمانانند و با آنان پيمان بسته اند.

«اعلان برائت از مشركان» شامل هيچيك از گروههاى يادشده نيست. پيامبر براى اعلام جنگ با سران كفر و مشركان لجوج و عنود نيز قبل از ابلاغ برائت خدا و رسول به آنان، اقدامى نكرد. ملاحظه آياتى كه طوايف يادشده را استثنا مى كنند، هرگونه اتهام جنگ طلبى را از دامن اسلام و رهبران اسلامى مى زدايد.

در سوره توبه، پس از اعلان برائت از مشركانى كه نقض عهد نمودند، مشركانى را كه بر پيمان خود وفادار مانده و دشمنان مسلمانان را يارى نكردند، استثنا نموده و به مسلمانان امر مى كند كه بر پيمان خود با آنان تا انقضاى زمان قرارداد، پايبند باشند.

{
إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ مِنْ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
}
.

«مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بسته ايد و چيزى از (تعهدات خود نسبت به) شما فروگذار نكرده، و كسى را برضدّ شما پشتيبانى ننموده اند. پس پيمان اينان را تا (پايان) مدّتشان تمام كنيد; چرا كه خدا پرهيزكاران را دوست دارد.»


پس از دستور جنگ با مشركان، بعد از انقضاى «ماههاى حرام»، كسانى را كه توبه كنند و مسلمان شوند، استثنا مى كند و مى فرمايد:

{
فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
}
.

«... پس اگر توبه كردند و نماز برپاداشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا خدا آمرزنده مهربان است.»


مسلمانان بايد مظهر اسم «غفور» و «رحيم» الهى باشند، توبه كنندگان را بپذيرند و رهايشان كنند.

غير از گروههاى يادشده، مشركانى كه به مسلمانان پناهنده شوند، از شمول حكم بيرونند. خطاب به پيامبر مى فرمايد:

{
وَإِنْ أَحَدٌ مِنْ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلاَمَ اللهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ يَعْلَمُونَ
}
.

«و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست، پناهش ده تا كلام خدا را بشنود، سپس او را به مكان امنش برسان; چرا كه آنان قومى نادانند.»


گروهى، آياتِ صدرِ سوره برائت را نسخ اين آيه تصور كرده اند، در حالى كه «آيه از محكمات بوده و غيرقابل نسخ است و از كتاب و سنت و مذاق دين استفاده مى شود كه قبل از اتمام حجت، مؤاخذه اى در كار نيست و اين اصل اساسى قابل نسخ نمى باشد و تا قيام قيامت باقى است.»

آيه شريفه فوق تخصيصى بر عموم آيات قتال است و به تعبير علاّمه طباطبايى:

«اين آيه نشانگر اوج توجه و عنايت به اصول اخلاقى و كرامت انسانى و گسترش رحمت و رأفت اسلامى و شرافت انسانى است كه قرآن و دين استوار اسلام، عهده دار آن است.»


در آيه بعدى، مراعات پيمان كسانى را كه پيمان شكنى نكرده اند، لازم شمرده و آن را نشانه تقوا دانسته است. مى فرمايد:

{
كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
}
.

«چگونه مشركان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود؟ مگر با كسانى كه كنار مسجد الحرام پيمان بسته ايد. پس تا با شما (بر سر عهد) پايدارند، با آنان پايدارباشيد; زيراخداپرهيزكاران رادوست مى دارد.»


همچنين مسلمانان را به رعايت قسط و عدل با كسانى فرا مى خواند كه با دين آنان نزاعى ندارند و آنان را آزار و اذيت نمى كنند، مسلمانان بايد به عنوان «برّ و نيكى» و «رفتار عادلانه» با آنان رفتار كنند.

{
لاَ يَنْهَاكُمْ اللهُ عَنْ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ
}
.

«خدا شما را از كسانى كه در (كار) دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده اند، بازنمى دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد; زيرا خدا دادگران را دوست مى دارد.»

اين قسمت را با ديدگاه قرآن درباره مستضعفين، با توضيحاتى از محقق اردبيلى به پايان مى بريم. قرآن در پاسخ عذر مستضعفان در روز قيامت، مى فرمايد: چرا مهاجرت نمى كرديد، مگر زمين خدا وسيع نبود؟ سپس مستضعفان ناتوان را كه راهى براى رفع استضعاف خويش نداشتند استثنا مى كند و مى فرمايد:

{
إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنْ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلا
}
.

«مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره جويى نتوانند و راهى نيابند.»


علت استضعاف مستضعفان غالباً استكبار و سلطه خواهى و فزون طلبى مستكبران است، چنانكه از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود، امّا مراد از مستضعفان در اين آيه، همه مستضعفان نيستند، بلكه كسانى هستند كه نه قدرت بر مهاجرت دارند و نه توانايى اظهار و ابراز دين و مذهب خود.

اين واقعيت در موارد متعددى از آيات قرآن تبيين شده است. در داستان حضرت موسى
(عليه السلام)
، قرآن وضعيت مردم را كه تحت فشارهاى طاقت فرساى فرعون بودند، چنين تشريح مى كند:

{
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْف مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَال فِي الاَْرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنْ الْمُسْرِفِينَ
}
.

«سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى، درحالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند، و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترى جوى و از اسرافكاران بود.»


وسعت استضعاف و خودباختگى ملل مستضعف و خوف و وحشت آنان در برابر مستكبران به حدّى بود كه جز گروهى اندك از بنى اسرائيل با ترس و لرز، به موسى ايمان نياوردند. در صدر اسلام نيز مردم از ناحيه قدرتمندان و ثروتمندان فريب خورده و به چيزهايى معتقد بودند كه تصور بطلانش هم به ذهنشان خطور نمى كرد تا آنكه پيامبر خدا
(صلى الله عليه وآله)
ماهيت قوانين حاكم بر جامعه آن روز را برملا كرد و عدم برترى صاحب منصبان را بر توده مردم و تساوى بين همه اقشار جامعه، آشكار ساخت.

در عصر ما نيز القائات دشمنان و ايجاد جو خفقان و رعب و وحشت به حدّى بود كه ملل مشرق زمين بر اين باور بودند كه بدون اتّكا به غرب نمى توان ادامه حيات داد و براى نجات مستضعفان عالم چاره اى جز زدودن چنين باورهايى و القاى روح خوداتكايى و استقلال وجود نداشته و ندارد. به هرحال، پيامبران الهى و به تبع آنان موحدان عالم نه تنها از ملل مستضعف و تحت ستم عالم بيزار و منزجر نيستند و اعلان برائت آنان صرفاً متوجه سران كفر و شرك و مستكبران و استبدادپيشگان است، بلكه موظفند تلاش خود را براى نجات آنان بكار برند.

/ 37