خاتمه: شبهات و القائات - مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی دینی و سیاسی برائت از مشرکان - نسخه متنی

سید جواد ورعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خاتمه: شبهات و القائات

بحثى كه در خاتمه اين مقاله مطرح است، پاسخ به پاره اى از شبهات و اشكالاتى است كه از سوى ناآگاهان، جاهلانِ متنسك و عالمانِ متهتّك القا گرديده است، شبهاتى كه يا جهل به اسلام و معارف آن و خودباختگى در برابر مكاتب ديگر منشأ آنهاست و يا علمى كه در خدمت دربارها و قدرتمندان است. به بعضى از شبهات در مباحث گذشته پاسخ داديم، ولى گشودن فصلى جداگانه براى پاسخگويى به شبهات، با توجه به رسوخ بعضى از آنها در اذهان مسلمانان امرى ضرورى است.

1- بيگانگى حج از سياست

در بخش دوم دلائل و شواهد پيوند حج و سياست را شرح داديم، در اين فرصت به پاره اى از شبهاتى كه استعمارگران در القاى آن سهم بسزايى داشتند، مى پردازيم. قبل از پاسخ به اين شبهه، با استفاده از كلمات حضرت امام خمينى
(قدس سره)
كه در شبهه شناسى و برملا كردن انحرافات و كج انديشى ها و تصحيح انديشه ها نقش اساسى داشتند، به توضيح اين شبهه مى پردازيم:

«چه بسا جاهلان متنسك بگويند كه قداست خانه حق و كعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايى و اعلان برائت نبايد شكست و حج جاى عبادت و ذكر است، نه ميدان صف آرايى و رزم و نيز چه بسا عالمان متهتك القا كنند كه مبارزه و برائت و جنگ و ستيز كار دنياداران و دنياطلبان بوده و ورود در مسائل سياسى آن هم در ايام حج، دونِ شأن روحانيون و علما مى باشد.»


على رغم «تصحيح انديشه ها» از سوى حضرت امام و برملاكردن انحرافات فكرىِ خوديها و القائات بيگانگان، هنوز فلسفه حج و پيوستگى عميق آن با سياست، براى مسلمانان آشكار نشده است. امام خمينى غربت اسلام و حج را در جوامع اسلامى از بزرگترين مصائب مى شمردند و مى فرمودند:

«بزرگترين درد جوامع اسلامى اين است كه هنوز فلسفه واقعى بسيارى از احكام الهى را درك نكرده اند و حج با آن همه راز و عظمتى كه دارد، هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بى حاصل و بى ثمر باقيمانده است،. چيزى كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليل گران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است، اين است كه حج يك عبادت دسته جمعى و يك سفر زيارتى و سياحتى است.»


«راحت طلبى» و «دنياخواهى» يكى از عوامل تفكر جدايى دين از سياست و حج از امور سياسى است; چرا كه لازمه پيوند دين با سياست، مجاهدت و ايثار و ازخودگذشتگى در مصاف با دشمنان و سلطه طلبان و استعمارگران است و تنها احرار و وارستگان از دنيا و زخارف آن، مرد اين ميدانند، چنانكه عامل وسوسه و القائات مغرضان و جيره خواران و بيگانگان مبنى بر بيگانگى دين از سياست بالأخص حج از امور سياسى، خوف و وحشت آنان از حضور دين در صحنه هاى اجتماعى و سياسى است. دين مقدس از نظر آنان دينى است كه فقط به امور عبادى بپردازد و حكومت و سياست را به سياستمداران بسپارد. آنان ضربات سهمگينى از حضور دين و عالمان دينى در عرصه سياست متحمل شده اند و تلاش زيادى را در جهت القاى اين تفكر شوم و انحرافى صرف كردند تا مسلمانان، خود صحنه را به نفع آنان ترك كنند و نيازى به مقابله جدّى آنان نباشد.

حضور ميرزاى شيرازى در يكصد سال قبل در عرصه سياست و مقابله با قرارداد ننگين رژى و نجات ملت مسلمان ايران از چنگال استعمار انگليس، قدرت دين و روحانيت را در صحنه اجتماع و سياست به نمايش گذاشت. اين حضور سرنوشت ساز، استعمارگران را به تأمل واداشت كه مانع گسترش و حضور اين قدرت در صحنه شوند و در صورت ناتوانى از مقابله روياروى، در صدد به انحراف كشاندن حضور آنان و نهضتهاى سياسى شان برآيند كه نهضت مشروطيت يكى از اين موارد است. استعمارگران بتدريج توانستند «جدايى دين از سياست» را القا كنند و به مسلمانان بباورانند.

امام خمينى با افشاگرى پرده از توطئه خطرناك دشمنان برمى دارند و مى فرمايند:

«. اين كتاب سرچشمه همه چيز است، از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست، تا بى خبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتى بيش نيست و رياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و رؤساى جمهور و اهل دنياست يا اسلام دين صلح و سازش است و حتى از جنگ و جدال با ستمكاران برى است. و به سر قرآن آن آورند كه كليساى جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشأن آوردند.»


سرنوشت دردناك مسيحيت كه معلول جهالت ارباب كليسا و بازيگرى سياستمداران است، بايد ما را به تأمل وادارد و احتمال آنكه استعمارگران، كه از اسلام به مراتب بيش از مسيحيت بيم دارند، با سوءاستفاده از جهالت و نادانى مقدسين كج فهم، مسلمانان را نيز به بازى گرفته و به همان سرنوشت دچار سازند، منتفى ندانيم. القاى اين مطلب كه اسلام دين صلح طلبى و سازش است و مبارزه و برائت از مشركان به اسلام ارتباطى ندارد، جزئى از همين طرح خطرناك است. هوشيارى مسلمين در معرفى اسلام ناب، بدون كمترين انعطافى ملتها را بيدار و به اسلام علاقمند كرده و اميد به آينده را در آنان زنده خواهد كرد، هرچند استعمارگران، ما را به «بنيادگرايى» متهم سازند. تبليغ بُعد «ظلم ستيزى» اسلام، حمايت از مظلومان و ستمديدگان عالم است و البته مستكبران و ستم پيشگان و مزدوران آنها را ناخرسند خواهد كرد. به اميد آنكه حج از هجران و غربت به درآيد و منشأ آثار و بركات فراوانى براى جوامع اسلامى گردد، به ويژه بُعدِ سياسى آن; چرا كه:

«از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر، بُعد سياسى اين مناسك عظيم است كه دست خيانتكاران براى مهجوريت آن بيشتر در كار بوده و هست و خواهد بود.»


شخصيتها و مصلحان بيدارى چون حضرت امام خمينى و استاد شهيد مطهرى، «جدايى دين از سياست» را تز استعمارى دانسته و راه خنثى كردن آن را بيدارى مسلمين و آگاه كردن آنان و معرفى چهره واقعى مكتب مى دانستند و خودشان، بيشترين تلاش را در اين راه صرف كردند، به طورى كه سيره نظرى و عملى آنان، از بهترين منابع شناخت مكتب شمرده مى شود.

/ 37