2- دفاع از هويت ايمانى
برائت، از كسانى است كه ارتباط و دوستى با آنان براى مسلمانان مضرّ است و آنان را بى هويت مى كند. البته تولّى كفّار به معناى «پذيرش صاحب اختيارى و سلطه مشركان» به كلّى از ديدگاه قرآن ممنوع و محكوم است و اگر طوايفى هم استثنا شده باشند، از حكم نهى از تولّى به معناى «ارتباط عادى» مستثنى هستند. قرآن كريم سرّ اين محدوديتها را بازگو مى كند و مى فرمايد:{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنْ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ * إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ
}(5).«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى مگيريد (به طورى) كه با آنها اظهار دوستى كنيد، درحالى كه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده، كافرند (و) پيامبر (خدا) و شما را (از مكّه) بيرون مى كنند كه (چرا) به خدا، پروردگارتان ايمان آورده ايد... اگر بر شما دست يابند دشمن شما باشند و بر شما به بدى دست و زبان بگشايند و آرزو دارند كه كافر شويد.»
در اين آيات، سرّ «لزوم احتياط و دورى جستن از دشمنان خدا و كفّار» تبيين شده است، از اينكه آنان به كمتر از دست شستن مؤمنان از اعتقادات خويش و گرويدن به كيش و آيين آنان راضى نيستند، معلوم مى شود كه تلاش در جهت جلب دوستى كفار و مشركان و پايان دادن به دشمنى آنان ثمرى ندارد، آنان على رغم اين تلاش، دست از عداوت و دشمنى خود برنمى دارند. ما در تاريخ زندگى خويش آن را به خوبى تجربه كرديم و ايمانمان به حقيقتِ اين آيه بيشتر شد.حضرت امام خمينى
(قدس سره)
پس از گذشت يك دهه از تأسيس نظام جمهورى اسلامى كه انواع توطئه هاى دشمن را پشت سر نهاده بود، در پاسخ تحليل هاى ساده انديشان در جلب دوستى و اعتماد دشمنان فرمودند:«دشمنان ما و جهانخواران تا كى و تا كجا ما را تحمل مى كنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند؟ به يقين آنان مرزى جز عدول از همه هويتها و ارزشهاى معنوى و الهى مان نمى شناسند. به گفته قرآن كريم هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنمى دارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند.»
در پيام ديگرى به مسئولان نظام و مردم فرمودند:«همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند كه غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامى تان ـ به خيال خام خودشان ـ بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست، نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشمانى باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد كه اگر آرام گذاريد، لحظه اى آرامتان نمى گذارند.»
علامه طباطبايى نيز در اين زمينه ارتباط بين مؤمنان و كافران را، با استفاده از قرآن مجيد، ابتدا موجب «از بين رفتن آثار ايمان» و سپس «متزلزل شدن و از بين رفتن اصل ايمان» مى داند.همين سرّ و حكمت در آيات مربوط به «نهى از تولّى يهود و نصارى» ـ كه در فصل بعد خواهد آمد ـ مورد توجه است.(6) ارتباط با يهود و نصارى موجب مى شود كه
مسلمانان تعلق خاطر و مودّت و محبتى نسبت به آنان پيدا كنند و لازمه آن احساس حقارت در برابر ايشان است; چرا كه به گواه شأن نزول آيات تلاش براى ارتباط با يهود و نصارى به طمع يارى گرفتن از آنان بوده است. و اين درخواست به تخيّلِ وجود قدرت و عزّت در يهود و نصارى بوده است، قرآن ضمن نقل اين تصور واهى، آن را ابطال مى كند و مى فرمايد:{
أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمْ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ للهِِ جَمِيعاً
}
«آيا سربلندى را نزد آنان مى جويند؟ (اين خيال خام است) چرا كه عزّت، همه از آنِ خداست.»
لازمه ديگرِ اين ارتباط آن است كه مسلمانان درصورت مأموريت براى جهاد و مبارزه با آنان، در راه مبارزه تساهل ورزند و خواستار مماشات و تحمل اعمال نارواى آنان شوند. به همين جهت است كه قرآن كريم، افرادى را كه تولّى كفار، يهوديان و مسيحيان را مى پذيرند، در زمره آنان مى شمارد و مى فرمايد:{
وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ
};(7) «و هركس از
شما آنها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود.»
{
إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ
};(8) «در اين صورت شما هم مثل
آنان خواهيد بود.»