الف) مردم - انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها - نسخه متنی

منوچهر محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف) مردم

يكى از مسايل مهمى كه نظر اغلب تحليل گران انقلاب اسلامى ايران را به خود جلب كرده و ناظرين خارجى را به حيرت انداخته بود، اين واقعيّت بود كه چگونه در اين انقلاب ناگهان تمامى مردم تقريباً هم زمان و هماهنگ سر برداشته، قيام كردند و هم صدا خواستار تحوّل و تغيير اساسى، يعنى سقوط رژيم شاه و برقرارى حكومت اسلامى، شدند.
اگر به ساير انقلاب هاى بزرگ دنيا نظر افكنيم، پديده اى به اين وسعت و گستردگى مشاهده نمى كنيم. در انقلاب كبير فرانسه ابتدا، اشراف و سپس بورژواهاى شهرى قيام كردند و حكومت بوربون ها را سرنگون كردند و به همين دليل آن انقلاب به انقلاب بورژواها معروف شد.

در انقلاب روسيه كه به انقلاب بلشويكى معروف است، در حقيقت كارگران اعتصابى كارخانجات پطروگراد به همراهى گروهى از سربازان پادگان شهرى كه به كارگران پيوسته بودند، توانستند دولت تزارى را سرنگون كنند.

در چين نيز كشاورزان و دهقانان بودند كه بخش اعظم مبارزات را از روستاها رهبرى و هدايت كردند و به ثمر رساندند و به همين دليل انقلاب چين به انقلاب كشاورزى ـ دهقانى معروف شد.

در حالى كه در ايران به جز عدّه معدودى كه وابستگى بسيار نزديك به رژيم شاه داشتند و منافع و بقاى آن ها بستگى به دوام آن رژيم داشت، ديگر اقشار و طبقات جامعه اعم از كشاورز، كارگر، اصناف، كاركنان دولت، دانشجويان و دانش آموزان شهرى و روستايى در همه نقاط كشور با هم قيام كردند و بدون آن كه به ائتلاف و يا تفاهم بر سر خواسته هاى متفاوت گروه ها نيازى پيدا شود همه هم صدا، شعارهايى واحد مى دادند. تبلور عينى اين وحدت و يك پارچگى را مى توان در تظاهرات روزهاى عيدفطر، تاسوعا و عاشورا در سال 57 در تهران ديد. مردم تهران ـ شهرى كه در اثر سياست هاى شاه چهره مذهبى خود را از دست داده و مانند شهرهاى اروپايى ساخته و تزيين شده بود و به آن شهرها بيش از شهرهاى ممالك اسلامى شباهت داشت ـ ناگهان قيام كردند و آرمان هاى خود را در روحانيّت و مذهب باز شناختند. حتّى آن هايى كه چندان مذهبى نبودند همراه با تمام ملّت فرياد «الله اكبر» سر دادند و مذهب را همان هويت مدفون شده خود اعلام نمودند. در روز عيدفطر 1357 تهران در آستانه حركتى قرار گرفت كه سرتاسر كشور را در بر گرفته بود و در تبوتابى عرفانى هويت خود را باز شناخت و آن چه را كه جزء نظم عادى جوامع امروزى است همچون سرابى به دور افكند.

در تظاهرات عاشورا اگر كودكان و ناتوانان و كهنسالان و گروهى از زنان را كه در خانه مى مانند كنار بگذاريم، تمام مردم تهران در خيابان ها بودند و شعار «مرگ بر شاه» را فرياد مى زدند. همه (به استثناى آن هايى كه وابستگى بسيار نزديكى به رژيم شاه داشتند و از قِبَل او زندگى و تغذيه مى كردند) حتّى افرادى كه مدتّ هاى طولانى همراه رژيم بودند و تا چندى پيش از سلطنت مشروطه طرفدارى مى كردند، فرياد مرگ بر شاه مى كشيدند.

اصولاً حركت هاى انقلابى توده هاى مردم، اراده اى مطلقاً جمعى را آشكار مى كنند و در تاريخ ملّت هاى دنيا بسيار نادر مى باشند. اراده جمعى اسطوره اى سياسى است كه حقوقدانان يا فلاسفه به كمك آن مى كوشند تا تشكيلات و سازماندهى آن را تحليل و يا توجيه كنند. اراده جمعى جنبه اى تئوريك دارد و كمتر به چشم ديده مى شود و به قول ميشل فوكو «مانند خدا يا روح، شايد هرگز به چشم ديده نشود.» امّا در تهران و در تمام ايران چنين اراده اى مشاهده شد و يك عينيّت مطلقاً روشن و ثابت باقى مانده است.

به اين ترتيب در تاريخ ملت ايران وحدتى ناگهانى بر پايه احساسات قوى مذهبى بهوجود آمد. اين احساسات پيرامون مسايلى شكل گرفت كه سال ها ملّت از آن در رنج بود، مسائلى مانند سلطه و نفوذ بيگانگان، احساس تنفر از غارت و چپاول منابع و سرمايه هاى ملّى، وابستگى در سياست خارجى، نفوذ آشكار امريكا و انگليس در همه جا. ايجاد چنين اراده جمعى و اتحاد مردم، نتيجه اتحاد و يا سازش ميان گروه هاى مختلف سياسى و اين كه هر كدام از گروه ها درباره خواسته هاى گوناگون خود تفاهم نموده، در مواردى آن ها را تعديل كنند و يا تسليم شوند، بود.

با وجود آن كه حركت انقلابى در ايران بر پايه ارزش ها و آرمان هاى مكتب تشيّع بود اما اهل سنت هم از جنبش طرفدارى كردند و در انقلاب شركت نمودند.

«ميشل فوكو» درباره بحثى كه با يكى از اهالى سنّى مذهب كردستان داشت، مى نويسد: و قتى كه از او درباره شركتش در انقلاب على رغم همه اختلافات مذهبى و ملّى پرسيدم، چنين اظهار نمود: درست است كه ما سنّى هستيم ولى قبل از هر چيز مسلمانيم. و يا اين كه گفت: چطور كُرديم؟ نه ابداً. ما قبل از هر چيز ايرانى هستيم و در تمام مسايل ايران سهم داريم. ما مى خواهيم شاه برود، زنده باد خمينى، مرگ بر شاه. شعارها در كردستان همان شعارهاى تهران يا مشهد بود.

آن چه كه شدت و عمق انقلاب را در ايران مشخص مى كرد و عامل آن بود، يكى اراده جمعى مردم كه از نظر سياسى شكل گرفته و مورد ترديد هيچ كس حتّى دشمنان و شاه هم نبود و ديگرى خواست و اراده آن ها در تغيير اساسى و بنيادين در نظام سياسى ـ اجتماعى و ارزش هاى حاكم بر جامعه بود.

«آنتونى پارسونز» سفير انگليس در ايران در كتاب خاطرات خود به نام غرور و سقوط مى نويسد كه شاه در يكى از ملاقات هاى مكرّرى كه در ماه هاى آخر حكومتش با او داشتم «با شكوه محزونى پرسيد: چرا توده هاى مردم پس از آن همه خدماتى كه برايشان انجام داده ام، رو در روى من ايستاده اند؟ من در پاسخ او گفتم: به نظر من دلايل زيادى وجود داشت. هجوم انبوه مردم به داخل شهرها منتهى به تشكيل گروه كارگران بى بنياد ناراضى شده بود. بسيارى از آن ها به كارهاى ساختمانى اشتغال داشتند. آن ها روزها براى ثروتمندان خانه مى ساختند و شب ها به كلبه هاى خود يا حتى به سوراخ هايى كه به وسيله پلاستيك محصور شده بود، باز مى گشتند.»

پارسونز اين موضوع را ناديده گرفته بود كه علّت اصلى قيام مردم اين بود كه شاه به نابودى ارزش هاى متقن جامعه آن ها كه از مذهب سرچشمه مى گرفت كمربسته بود و به همين دليل بود كه با جريحه دار شدن احساسات مذهبى امّت مسلمان ايران، ديگر جايى براى تحمل و شكيبايى در مقابل ساير ناملايمات سياسى، اجتماعى و اقتصادى وجود نداشت. به همين دليل مشاهده مى شد مردم تنها چيزى را كه در شعارهايشان مطرح نمى كردند، خواسته هاى مادّى و اقتصادى بود. آن ها تحت لواى مذهب و شعارهاى آن و از مسجد كه عبادتگاه همه مسلمان هاست و تحت رهبرى روحانيان مذهبى قيام كردند و پيروز شدند.

مساجد از دير زمان نقشى حساس و مهم در مبارزات بر عليه سيستم هاى جائر حاكم و نيز بر عليه نفوذ بيگانگان داشته اند. مساجد كه عبادتگاه مستمر و دائمى مردم بوده اند و همه روزه براى اداى فرايض مذهبى در شرايط عادى در آن گرد هم جمع مى شده اند، مكانى براى گردهمايى، مشورت، تبادل افكار و اطّلاعات، اعتكاف، تصميم گيرى هاى اجتماعى و مبارزات و فعاليت هاى اجتماعى بوده است. در حقيقت مسجد پيونددهنده سياست و عبادت مى باشد و اين امر از سنّت و رويه معمول در صدر اسلام و بهويژه در زمان پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) سرچشمه مى گيرد. حتّى حركت لشكريان اسلام براى عزيمت به ميدان كارزار از مساجد آغاز مى شده است. در دوران انقلاب هم به طور طبيعى و بر اساس اين سابقه تاريخى، مساجد ايران نقش خود را بازيافتند و مركز مبارزات ضد رژيم شدند. حمله به مسجد گوهرشاد در زمان رضا شاه و كشتار مردم، به توپ بستن حرم امام رضا(عليه السلام)توسط روس ها و هم چنين حمله و به آتش كشيدن مسجد جامع كرمان و كشتار مردم، نشانگر اهمّيّت مسجد در مبارزات مزبور و استفاده از آن به عنوان سنگر مبارزه و هم چنين سمبل عنادى است كه قدرت سياسى نسبت به اين مكان مقدّس داشته است. و امّا مهم تر از اين ها نقش روحانيان و علماى مذهبى در رهبرى و سازماندهى حركت هاى انقلابى است كه بايد بيشتر به آن پرداخت. روحانيّت شيعه، به خصوص روحانيت ايران، داراى ويژگى هاى خاصّى است كه در اجراى نقش مردمى ـ انقلابى آن ها فوق العاده مؤثّر بوده است. اين ويژگى ها عبارتند از:

1. جايگاه اجتماعى روحانيان:

اكثريّت قريب به اتّفاق روحانيان از ميان طبقات فقير و محروم جامعه و اغلب از روستاها برخاسته اند و درد و رنج توده هاى اجتماعى را لمس كرده اند و با آن بزرگ شده اند. در حالى كه طبقات تحصيل كرده و روشن فكر كه در بسيارى از حركت هاى سياسى ـ اجتماعى رهبرى مبارزات ملى را بر عهده مى گيرند، طبقه اى ممتاز را با فرهنگ خاص خود تشكيل مى دهند كه از توده مردم جدا شده است و حتّى ارتباط معنوى خود را با آن ها از دست داده است.

2. استقلال اقتصادى:

برخلاف روحانيان اهل سنّت كه به استخدام دولت درآمده و امرار معاش آن ها به دستمزدى بستگى دارد كه از دولت دريافت مى كنند، روحانيان شيعه داراى استقلال مالى از سيستم سياسى مى باشند و معاش آن ها به كمك هاى گوناگونى بستگى دارد كه از طريق مردم مسلمان و معتقد تأمين مى شود. به طور طبيعى استقلال مالى از نظام سياسى و تأمين معاش توسط مردم، به روحانيان شيعه كمك كرده است كه بتوانند فارغ از هر نوع نگرانى و دغدغه ، فعاليت هاى سياسى ـ مذهبى خود را بر پايه خواسته هاى توده مردم انجام دهند. در اين جا ذكر دو نكته ضرورى است:

اوّل آن كه روحانيّت غالباً سعى كرده است زندگى ساده و دور از تجمّلى براى خود فراهم كند كه اين خود موجب استغنا و بى نيازى و آزادگى او شده است.

ديگر اين كه تأمين معاش آن ها به طبقات مرفّه و ثروتمند جامعه بستگى ندارد، بلكه اكثراً از طريق توده هاى فقير، طبقات متوسط و پايين متحقّق مى شود كه با توجّه به اعتقادات محكم مذهبى، خود را موظّف به پرداخت وجوهات شرعى مانند خمس و زكات، نذورات و غيره مى دانند و تأمين كننده نيازهاى محدود روحانيان مى باشند.

3. ايجاد ارتباط:

در مكتب تشيع باب اجتهاد هم چنان مفتوح مانده است و اين خود نه تنها موجب رشد و شكوفايى فقه شيعه شده، بلكه مسئله اجتهاد وتقليد را ضرورت و اهميّتى خاصّ بخشيده است. انسان هاى مسلمان بايد يا خود مجتهد و آگاه به مسائل فقهى باشند و يا اين كه از مجتهدين و فقهاى جامع الشرايطى كه به مرجع تقليد معروف هستند و صاحب رساله هاى عمليه مى باشند، تقليد نمايند. طبيعى است كه به خاطر عدم دسترسى همه مردم در نقاط مختلف به مراجع تقليد، روحانيان نقش رابط و منتقل كننده افكار و نظريات مراجع را به مردم داشته اند و بدون آن كه سلسله مراتبى خاص بهوجود آورند، به عنوان واسطه ميان رهبران بزرگ مذهبى و مردم نقشى مهم بر عهده گرفته اند. آن ها نظرات و فتواهاى مراجع را در مساجد و بر منابر، براى مردم بازگو مى نمايند و متقابلاً مسائل و مشكلات مردم را به رهبران مذهبى منتقل مى كنند.

با توجه به موارد فوق، روحانيان شيعه توانستند با كسب قدرتى ويژه، نقشى حسّاس و مهم در حركت هاى سياسى ـ اجتماعى يك قرن اخير ايفا نمايند. به همين دليل است كه هر زمان روحانيان شيعه ايران با قدرت سياسى حاكم به مبارزه پرداخته اند، قدرت سياسى نبرد را باخته است. قدرت روحانيان قابل قياس و برابرى با قدرت رهبران سياسى غيرمذهبى نيست و همين امر موجب برانگيختن رشك و حسد آن ها شده است و در عين نيازى كه به آن ها داشته اند هر زمان كه توا نسته اند، از حذف آن ها و خيانت به آن ها دريغ نكرده اند.

در قرن اخير، رهبران ملى ايران كه عموماً ليبرال بودند، به اين نتيجه رسيدند كه بدون حمايت روحانيان و علما، نمى توان با توده هاى مردم ارتباط برقرار نمود و آن ها را به حركت درآورد. لذا با آن ها نوعى تفاهم تاكتيكى برقرار كردند تا شايد روحانيان، توده هاى مردم را در جهت نيل به اهداف ملى تحريك فعالانه نمايند. نهضت مشروطه و ملى شدن صنعت نفت از جمله مواردى بود كه روحانيان نقش رهبرى مردم را بر عهده داشتند، اما رهبران غير روحانى تنها ميوه چينان آن جنبش ها بوده اند. از طرف ديگر روحانيان براى رژيم هاى سياسى از همه مخالفين ديگر خطرناك تر بوده اند. زيرا آن ها كمتر اهل سازش و تسليم بودند و نه تنها با زد و بندهاى سياسى آشنايى نداشتند، بلكه اصولا در مفهوم و معناى ماكياولى سياست، تربيت نيافته بودند و اگر هم وارد گود سياست مى شدند صرفاً به اين دليل بود كه ملت و مذهب را در خطر مى ديدند.

«رابت گراهام» در رابطه با نقش روحانيت و مسجد در مبارزات مردم ايران چنين مى نويسد: و اقعيت امر اين است كه روحانيت، (شيعه در ايران) در ميان مردم زندگى نموده و ارتباط بسيار نزديك ترى با آن ها داشته است و نتيجتاً از احساسات توده ها آگاهى بيشتر دارد. مسجد جزء لاينفك زندگى توده هاى مردم و بازار است و بازار مركز زندگى عادى مردم. زمانى كه روحانيت با سياست هاى دولت مخالفت مى كند. نظرات آن ها داراى چنان مشروعيتى است كه حتّى در سخت ترين شرايط استبدادى نيز مورد توجه مردم قرار مى گيرد. از طرف ديگر شبكه ارتباطى روحانيت و سيستم مسجد، قدرت تماس با همه اقشار مردم را براى آن ها فراهم مى كند.

در سيستم روحانيت ايران، سلسله مراتب رسمى وجود ندارد و برخلاف سيستم هاى متمركز سياسى مانند احزاب، رابطه خشك مافوق و مادون بر آن حكومت نمى كند، بلكه صرفاً رابطه اى قلبى و معنوى بر اساس اجتهاد و تقليد، گروه هاى اجتماعى را با روحانيان و در نهايت با رهبران مذهبى در چارچوب مكتب پيوند مى دهد. و از اين طريق دستورات و نظرات رهبران مذهبى به مرحله اجرا در مى آيد و با هماهنگى لازم به آن ها عمل مى شود. رهبران مذهبى هم در هر مسئله كوچك و جزئى دخالت نمى كنند، بلكه توصيه هاى آن ها بيشتر جنبه ارشادى و يادآورى در اجراى تكاليف شرعى و الهى دارد. شناخت مصاديق عينى و تطبيق و پياده كردن نظرات ايشان بر عهده گروه هاى اجتماعى و افراد مى باشد. اين شيوه برخورد از برقرارى سلسله مراتب خشك فرماندهى و فرمانبرى جلوگيرى مى كند و موجب خلاقيت و مشاركت گروه هاى اجتماعى در به كار بردن ابتكارات و نظريات خود در نحوه مبارزه و رويارويى با قدرت سياسى و نيز موجب كارايى بيشتر مى گردد. در اين سيستم اطاعت كوركورانه و اجبارى مفهومى ندارد، مكانيسم عضوگيرى مطرح نيست و ورود به گروه هاى فعال، شرايط و ويژگى هاى خاصّى لازم ندارد; تنها قبول اهداف و چارچوب كلّى مبارزه براى مشاركت در حركت هاى سياسى ـ مذهبى مردم كفايت مى نمايد و روحانيان تنها نقش شبكه ارتباط دايمى با رهبرى مبارزه را ايفا مى نمايند و از ميان همين روحانيان است كه رهبران مذهبى ـ سياسى بزرگى همچون امام خمينى (قدس سره) ظهور مى كند.

/ 54