3. در بُعد مردم - انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها - نسخه متنی

منوچهر محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3. در بُعد مردم

ترديدى نيست كه مشاركت و حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب از عوامل اصلى و مهم پيروزى و خنثى نمودن توطئه هاى دشمنان انقلاب بوده است. اكثر انقلاب هاى تاريخ معاصر على رغم نقش مردم در انقلاب، بعد از پيروزى آن از حضور مردم خالى شد و نظام انقلابى به ديكتاتورى هاى فردى و طولانى تبديل گشتند، ولى در انقلاب اسلامى حضرت امام(ره) على رغم قدرت و نفوذى كه داشت و كلام او براى مردم حجّت بود، سعى كرد در عين ارشاد و آگاهى مردم، حضور آن ها را در صحنه هم چنان حفظ كرده، نهادينه نمايد و اين حضور تا به امروز هم چه از نظر انتخاب مديران جامعه و چه از نظر تأمين نيروهاى لازم، در جبهه هاى جنگ براى مقابله با دشمنان داخلى و خارجى و رفع خطرات عارض شده، حفظ شده است و اين احساس براى مردم وجود دارد كه انقلاب متعلّق به خودشان مى باشد. هر تلاشى كه موجب غيبت مردم از صحنه سياست شود، آسيبى جدّى بر انقلاب وارد خواهد آورد. تا ريخ نشان داده است كه همواره عدم ارتباط ميان دو نسل، موجبات بروز بحران و مشكلاتى براى جامعه گرديده است و مسئله فاصله ارتباطى و درك متقابل ميان دو نسل از جمله اين مشكلات است و از اين لحاظ تفاوتى ميان جوامع انقلاب وجود ندارد. اگر نسل انقلاب نتواند آرمان ها و انديشه هاى انقلابى خود را به نسل بعد از خود كه تصوير روشنى از حوادث قبل و بعد از دوران انقلاب ندارند، منتقل كند، با اين بحران مواجه مى شود و دشمن مى تواند از وجود همين شكاف بهره برده، اين دو نسل را در مقابل يكديگر قرار دهد.

عدم آموزش و ندادن آگاهى مستمر، نفوذ افكار راحت طلبانه و عافيت خواهانه، ايجاد فاصله ميان رهبران و مردم و نفوذ اين فكر كه نظام حاكم نه در خدمت آن هاست و نه متعلق به آن ها، بروز تبعيض ها و بى عدالتى ها كه موجب ايجاد شكاف طبقاتى مى گردد نيز از جمله آسيب هايى است كه مى تواند در يك سير تدريجى، يك جامعه انقلابى را به جامعه اى متشكل از انسان هاى بى تفاوت و نهايتاً ناراضى تبديل كند و آن را در مقابل نظام حاكم، قرار دهد.

البته ترديدى نيست كه مقابله با اين آفات، كار ساده اى نيست ولى يك مبارزه مستمر و دائم چه به صورت فردى و چه به صورت جمعى، از ميزان خطرات اين آسيب ها خواهد كاست و البته بر عهده انديشمندان، نخبگان و رهبران جامعه است كه نه تنها در صدد شناخت اين آسيب ها باشند بلكه راه مقابله و از بين بردن آن ها را ارائه دهند.

همان طور كه گفته شد عواملى كه تاكنون موجب پيروزى و حفظ و حراست انقلاب شده اند حضور يكپارچه مردم در صحنه و تأكيد بر ارزش ها و معيارهاى اسلامى و تبعيت از رهبرى بوده است. ملت ما نبايد تصور كند اينك كه انقلاب پيروز شده و بر توطئه هاى داخلى و خارجى فايق آمده است وظيفه او تمام گشته و بايد به كارهاى عادى و روزمره بپردازد. بايد در نظر داشت كه انقلاب به همه اهداف از پيش تعيين شده خود در داخل و خارج كشور اسلامى بهويژه اهداف فرهنگى نرسيده است و تنها حضور و پى گيرى مستمر ملت حزب اللّه مى تواند آن اهداف را تحقق بخشد. شايد براى يك يا دو نسل و شايد براى هميشه در جامعه ما ضرورت داشته باشد كه حالت و روحيه انقلابى حفظ شود تا جامعه بتواند به خواسته هاى انقلابيش برسد. بنابراين با توجه به عوامل پيروزى انقلاب، آفات مهم و خطرناك انقلاب را مى توان كناره گيرى مردم از صحنه، عدم تلاش پى گير در پياده كردن اهداف ايدئولوژيك انقلاب اسلامى، بهويژه با تكيه بر اصول نه بر امكانات و موفقيت ها، و هم چنين ايجاد تفرقه و تشتت در كادر رهبرى انقلاب، دانست.

به جرأت مى توان ادعا كرد كه هر زمان صف هاى نماز جمعه ها كاهش يابد و خلوت شود و هر زمان در مقابل تحقق معيارها و سمبل هاى اسلامى بى تفاوتى نشان داده شده و رهبران و دولت مردان ما را هواى نفس گرفته و جاه طلبى ها و دنياپرستى ها، جاى ايثار و تقواى اسلامى را بگيرد، انحراف و شكست انقلاب به دنبال خواهد بود. كناره گيرى و انزواطلبى مديران لايق و متعهّد به خاطر منزه طلبى نيز، خود از آفات انقلاب است. چنين افرادى نبايد با احساس مسئوليت شرعى و انقلابى از برخورد با مشكلات و موانع و جوسازى ها بهراسند و كماكان بايد در صحنه باشند. در غير اين صورت، امكان نفوذ فرصت طلب ها و عوامل ناصالح و نالايق وجود خواهد داشت.

فرصت طلبى را تنها نبايد در وجود اشخاص سودجو و موقعيت شناس و متلون المزاج كه هر روز خود را به رنگ و طبع مطلوب جامعه در مى آورند و بدين ترتيب منافع شخصى خود را حفظ مى كنند جستوجو كرد. (اگر چه اين خود، پديده و آفتى خطرناك است) بلكه نفوذ جريانات فكرى شكست خورده و رسوا شده، خود از آفات خطرناك انقلاب است. اين جريانات فكرى وقتى كه از رو در رويى مستقيم نتيجه نگرفته و شكست مى خورند مسلماً با نفوذ در سيستم و نظام حاكم و بدون شناساندن چهره واقعى خود، افكار انحرافى را نشر و گسترش مى دهند.

در جامعه اسلامى انقلابى ما، دو جريان فكرى خطرناك و منحرف سياسى چپ و راست (ماركسيسم و ليبراليسم)، هم چنين جريانات انحرافى مذهبى از قبيل اسلام التقاطى و اسلام غيرسياسى و تخديرى، وجود دارد اگر چه كه در برخورد مستقيم و رويارويى با انقلاب اسلامى شكست خورده اند و سيستم و نظام و تشكيلات رسمى آن ها يا از هم پاشيده و يا رسوا شده است، ولى واقعيت امر اين است كه اكثر سر دمداران آن ها بر خط مشى و شيوه فكرى خود باقى مانده اند و احتمالاً براى بقا و حيات خود و حتى پيشرفت و پيشبرد فكر خود به شيوه ماكياولى نه تنها وابستگى، خود را به هر يك از جريان هاى فكرى مزبور انكار مى كنند بلكه از آن ها تبرّى نيز مى جويند. ولى در عمل، جريان فكرى خود را با نام انقلاب و به نام اسلام و تمسك به معيارهاى اسلامى، بسط و گسترش مى دهند. راست گرايى و چپ گرايى همواره از خطرات مهمى است كه مى تواند موجبات انحراف و شكست انقلاب را در درازمدت فراهم كند.

براى جلوگيرى از نفوذ چنين جرياناتى و تضمين سلامت انقلاب از هر خطر و انحرافى، دو وظيفه اصلى و اساسى بر عهده متفكران انقلاب بهويژه فقهاى اسلامى مى باشد:

الف) با مجاهدت و تلاش پى گير، زوايا و جوانب مختلف مكتب اسلام را با توجه به مسايل و معضلات امروزى، روشن، تبيين و تدوين نمايند تا از اين رهگذر در تنظيم قوانين مناسب و اجراى آن ها مسئولين را يارى نمايند.

ب) ويژگى هاى جريانات فكرى سياسى ـ مذهبى منحرف را دقيقاً شناسايى و پى گيرى كرده، با ارائه و معرفى آن ها، جامعه را از خطر نفوذ آن ها بر حذر دارند.

مسايلى كه هنوز جامعه ما گريبان گير آن بوده و حل نشده، متعدد است. در اين جا نه فرصت پرداختن به آن ها و ارائه راه حل براى هر يك وجود دارد و نه در توانايى نويسنده مى باشد. بنابراين فهرستوار به آن ها مى پردازيم:

اگر چه جنگ تحميلى با پذيرش قطعنامه 598 و اعلام آتش بس و به دنبال درگيرى عراق با كويت و الزاماً آزادى اسرا و خروج نيروهاى عراق از خاك ايران ديگر به عنوان مسئله اصلى جمهورى اسلامى در سرلوحه برنامه ها قرار ندارد، مع ذلك نبايد فراموش كرد، جنگ با استكبار تا نابودى قطعى آن، هم چنان ادامه دارد و ملت نبايد حالت آمادگى خود را براى ايثار و فداكارى از دست بدهد. اين جنگ براى جمهورى اسلامى و انقلاب تنها مسئله رفع تجاوز و جبران خسارت وارده نبود بلكه علاوه بر خنثى كردن يكى از توطئه هاى بزرگ دشمنان خارجى انقلاب، در سقوط و به زانو در آوردن نظام جمهورى اسلامى، آزمايش و محك مهمى بود و در تحليل ميزان استقامت و پايدارى و سازش ناپذيرى انقلاب در مقابل فشارهاى سياسى، نظامى و اقتصادى كه بر آن وارد مى آيد، نقش مهمى داشت.

پيروزى هاى پى در پى رزمندگان اسلام تحت تأثير عامل ايمان و اراده و بر پايه ايثار و شهادت، بهويژه عمليات استشهادى در لبنان و فلسطين، نگرانى جدى دشمنان انقلاب را فراهم كرده است و موضوع تسلط و يا توازن قوا را كه قبلاً بر پايه اقتدار نظامى و تسليحاتى محاسبه مى گرديد، با پديده جديد و لاينحلى مواجه ساخته است.

در عين حال جمهورى اسلامى كماكان بايد تمام توان و نيروى خود را در تقويت بنيه نظامى و فعاليت در صحنه ديپلماسى براى تحقق خواسته هايش به كار گيرد كه اگر چه ذخاير عظيم انسانى و مالى را بايد صرف آن نمود ولى قطعاً در تثبيت و تقويت مواضع انقلاب اهميت ويژه اى خواهد داشت و موج تثبيت و استقرار هر چه بيشتر اقتدار ملى در منطقه، براى تحقق اهداف جهانى آن خواهد گرديد.

به موازات آن، حل مشكلات اساسى اقتصادى از اهم مسايل انقلاب است. رفع بى عدالتى هاى اقتصادى، اجتماعى باقى مانده از زمان طاغوت و برقرارى نظام اقتصادى عادلانه اسلامى هنوز مسئله اى است كه به طور جدّى چارچوب و برنامه آن روشن و مشخص نشده است. اين كه تا كى بايد طبقات عظيمى از جامعه كه پايه هاى انقلاب بر دوش آن ها قرار دارد كماكان از حداقل امكانات زندگى، محروم باشند در حالى كه اقليت محدودى از طبقات مرفه و متنعم كه جز شكايت از كمبودها و ساير مشكلات انقلاب، چيز ديگرى براى ارائه ندارند و برخوردار از همه امكانات هستند، مسئله اى است كه بالأخره بايد به آن پرداخت و اين امر همان چيزى است كه مقام معظم رهبرى از آن به مبارزه با فقر، فساد و تبعيض ياد كرده است.

حل مشكلات روستاها و روستاييان، كسانى كه توليدكنندگان اصلى ارزاق جامعه هستند و جلوگيرى از مهاجرت بى رويه آن ها به شهرها و حل مسئله گسترش روزافزون و بدون برنامه شهرها نيز از مسايل عمده اى است كه هنوز چاره اى اساسى براى آن پيدا نشده است. در حالى كه هم اكنون حدود بيش از نيمى از مردم ايران شهرنشين شده و كمتر از نيمى ديگر كه در روستاها هستند به علت عدم بهره بردارى از امكانات ضرورى، قادر به تأمين نيازهاى اوليه خود نيز نيستند. با اين وجود، چگونه كشور ما مى تواند از نظر تأمين ارزاق استراتژيك، خودكفا شود؟

مسئله تأمين مسكن مردم كه بزرگ ترين بخش از نگرانى هاى هر خانواده را تشكيل مى دهد و قسمت عمده درآمد آن ها را مى بلعد نيز از مسايل رفاهى مهم و در عين حال معضل بزرگ جامعه است.

حل مسئله بوروكراسى ادارى و اصلاح دانشگاه ها و مؤسّسات آموزشى نيز از مسايل بسيار مهمّى است كه بايد به آن ها توجّه كافى نمود.

انقلاب اسلامى با همه عظمتى كه برشمرديم هم چون ارمغانى الهى و مائده اى آسمانى در تاريك ترين لحظات از تاريخ ملت ايران به ما ارزانى شد. در حقيقت اين انقلاب وديعه اى است الهى كه خداوند بر ما منت گذارده و ما را لايق دانسته كه در ميان همه نسل ها به نسل حاضر و در ميان همه جوامع و ملت ها به ملّت ما سپرده شود تا در حفظ و گسترش آرمان هاى آن بكوشيم. ملّت ما هم تا كنون با تقديم چند صد هزار شهيد و معلول و حضور هميشگى خود در صحنه و مشاركت گسترده در پاسدارى آن با تمام توان كوشيده و بر همه مشكلات و موانع فايق آمده است.

پيروزى هاى چشم گير و شكوفايى روزافزون انقلاب اسلامى خواب راحت را از چشمان همه قدرت هاى استكبارى زدوده است. ترس آن ها از اين است كه اگر به اين انقلاب امكان داده شود تا در آرامش به سر برد و ميدانى براى معرفى يك نظام اسلامى پيدا كند، جاذبه و كشش آن موجب خواهد شد كه نه تنها ملّت هاى مسلمان به صورتى غير قابل مقاومت به طرف آن كشيده شوند بلكه ملل غير مسلمان نيز كه از بلوك بندى ها و وضع موجود جهان در رنج و عذاب هستند، مدل و شيوه ديگرى را در اختيار خواهند داشت كه نمى توان آن ها را از اختياركردن چنين مدلى بازداشت. بنابراين قدرت هاى استكبارى تا شكست قطعى و نااميدى كامل خود تلاش خواهند كرد براى انقلاب اسلامى دردسر ايجاد كنند و مجدّانه براى سرنگونى آن خواهند كوشيد و در آن صورت ادعا خواهند كرد كه ايجاد چنين كمال مطلوبى با عنوان نظام اسلامى عملى نيست و مذهب در حدّ ايده آل خود يك رابطه فردى با خدا است يا حداكثر يك فرم رسمى از دولتى است كه در يك كشور مسلمان توسط يك حكمران مسلمان، اداره مى شود.

بايد هوشيار بود كه هر نوع موفّقيّت استكبار در اين زمينه، بزرگ ترين شكست را براى انقلاب به ارمغان مى آورد و براى سال ها بلكه قرن هاى متمادى هر نوع حركت اسلامى را به شكست كشانده و يا در نطفه خفه خواهد كرد.

ملت ايران و رهبران آن اين فرصت و موقعيّت را به دست آورده اند كه آن چه را در قالب مخالفت هاى معنوى و اخلاقى خود با نظام سابق بروز مى دادند در چارچوب سياست هاى مدرن و مدوّنى پياده كنند. مسايلى از قبيل ماهيّت سياست و اقتصاد اسلامى، روابط اجتماعى و برقرارى عدالت اسلامى در جامعه از جمله مسايلى است كه بايد به آن ها پرداخت. در حالى كه انقلاب هاى بورژوازى ـ ليبراليستى غربى روى آزادى فرد به قيمت فدا كردن عدالت اجتماعى تكيه مى كنند و انقلاب هاى ماركسيستى، برقرارى عدالت اجتماعى را به قيمت از دست دادن آزادى هاى فردى نويد مى دهند، اينك انقلاب اسلامى است كه بايد بتواند جامعه اى را به دنيا ارائه دهد كه هيچ كدام از آن ها، فداى ديگرى نشود.

دنياى امروزى ديگر دنياى قبل از انقلاب اسلامى نيست. اينك صفحه جديدى در تاريخ اسلام بازشده است. شكوه گذشته اسلام مجدداً بدان باز مى گردد. دشمنان اسلام، جنگ دائمى را بر عليه اسلام پى خواهند گرفت. آن ها مغرور قدرت مادى خود هستند و دست از عناد و توطئه برنخواهند داشت.

سرنگونى رژيم طاغوت ـ و آن چه كه نمايان گر آن بود ـ اگرچه به قيمت جان ده ها هزار انسان به دست آمد، وقتى كه با برنامه ها و اهداف عظيمى كه در پيش است، مقايسه شود به صورت موفقيت كوچكى جلوه گر شده و ابتداى راه را به ما نشان مى دهد.

امروزه صداى توده هاى مسلمان با شعارهاى اسلامى در اقصى نقاط جهان اسلام، بلند است. توده هاى مسلمان به يُمن پيروزى انقلاب اسلامى ايران راهى را انتخاب كردند كه ما طى كرديم. هر نوع غفلت در ادامه راه، موجبات يأس و سستى آن ها را نيز فراهم خواهد كرد. بنابراين بار موفقيت ها و شكست هاى ملل ديگر هم بر دوش ما قرار دارد و نبايد از آن غافل بود. و اين در شرايطى است كه دولت هاى اسلامى فعلى نه تنها از نظر سياسى، اقتصادى و نظامى بلكه از نظر ايدئولوژيك هم جذب اردوگاه استكبار شده اند. آخرين اميدى كه دشمنان انقلاب داشتند و بدان دل بسته بودند و در عين حال دوستان و ياران انقلاب هم نگران آن بودند، موضوع رحلت و غيبت رهبر و بنيان گذار انقلاب اسلامى «امام خمينى(ره)» از صحنه انقلاب بود.

از آن جا كه نقش رهبرى در پيروزى و تداوم انقلاب يكى از اركان اصلى و مهم انقلاب بود و توده هاى مردم با شيفتگى و عشق و علاقه زايدالوصفى از رهنمودها و نظرها و دستورهاى ايشان پيروى مى كردند، دشمنان انقلاب بر اين تصور بودند كه با رحلت امام(ره) توده مردم نيز از صحنه خارج شده، جنگ قدرت براى كسب مقام رهبرى در خواهد گرفت و آن چنان هرج و مرج و اختلاف و نابسامانى ايجاد خواهد شد كه امكان كنترل اوضاع از دست دولت مردان خارج، و در حقيقت انقلاب به پايان عمر خود نزديك خواهد گشت. با اين وجود حادثه جان گداز رحلت حضرت امام (قدّس سره الشّريف) در شرايطى رخ داد كه نه تنها آخرين اميدها و آرزوهاى دشمنان انقلاب را تبديل به يأس كرد، بلكه جهانيان را وادار به اعتراف به اين مسئله مهم نمود كه اين انقلاب از استحكام و قدرت و توانايى فراوانى برخوردار است.

رحلت امام(ره) در شرايطى رخ داد كه همه تصميمات بنيادينى كه مى توانست براى جانشينان ايشان مشكل آفرين باشد و آن ها را به بن بست بكشاند، اخذ شده بود. به ويژه در چند ماهه آخر حيات ايشان تصميماتى كه در زمينه پذيرش قطعنامه 598 شوراى امنيت، بركنارى آيت اللّه منتظرى و صدور فرمان «بازنگرى قانون اساسى» گرفته شده بود، راه را كاملاً هموار ساخت.

از سويى ديگر، امام با اقدامات، پيام ها و نوشته هاى فراوان خود كه آخرين آن ها وصيت نامه سياسى ـ الهى ايشان مى باشد، به اندازه اى سنّت و رويه و دستورالعمل براى پيروان و رهروان خود باقى گذارده است كه بتوان با تكيه بر آن ها راه اصيل و راستين او را تشخيص داده، انتخاب كرد.

تشييع تاريخى و بى نظير پيكر مطهر امام(ره) توسط ملت ايران كه به اعتراف رسانه هاى خارجى متجاوز از ده ميليون نفر در آن شركت داشتند و سرعت عمل مجلس خبرگان رهبرى، در انتخاب «حضرت آيت اللّه خامنه اى» به عنوان جانشين امام و رهبر ملت ايران با اكثريت قاطع و استقبال يكپارچه اقشار مختلف جامعه از اين انتخاب به دور از هر نوع اختلاف و جناح بندى و بيعت همگانى با رهبرى جديد، موجبات حيرت جهانيان و در عين حال يأس شديد دشمنان انقلاب را فراهم كرد و نشان داد كه همه پيش بينى هاى آن ها غير واقعى و بر اساس تحليل ها و نگرش هاى مادى بوده است.

اگرچه ملت ايران در غم از دست دادن رهبر و مقتداى خود عزادار شد و ديگر آن چهره ملكوتى در ميان ما نيست تا با قدرت معنوى زايدالوصف خود به هنگام بحران و حوادث جان فرسا به ما آرامش بخشد و نگذارد اختلافات درونى جامعه موجب بروز تزلزل در اركان انقلاب شود، ولى رهنمودها و سنت هاى باقى مانده از آن حضرت و تلاش رهبران جامعه در ادامه راه ايشان، نويدبخش جامعه انقلابى مى باشد.

ما در اين مجموعه آن چه را كه بر انقلاب گذشته است به عنوان زمينه ها و پيامدها و آن چه را كه در پيش دارد و بايد انجام شود با اجمال و به صورتى كلى بيان كرديم و اينك بايد ببينيم در قبال اين موهبت الهى، وظيفه فرد فرد ما چيست. ما چه بايد بكنيم تا نه تنها به تكليف خود عمل كرده باشيم بلكه بيش ترين تلاش را در حمايت از دست آوردهاى انقلاب و تحقق اهداف متعالى آن انجام داده باشيم.

آن چه را كه يك فرد مسلمان آگاه ايرانى بايد بداند اين است كه هم اكنون پرچم انقلاب اسلامى بر دوش او قرار دارد و اوست كه پيش قراول و پيشاهنگ انقلاب اسلامى جهانى مى باشد. اين امر مسئوليتى بس سنگين به بار مى آورد كه هر گونه غفلتى از درك عمق آن و از قبول مشكلات آن عقوبتى سنگين به دنبال خواهد داشت. مهم ترين وظيفه اى كه بر دوش نسل حاضر ايرانى مى باشد اين است كه اين امانت و ميراث گران بها را به نحو احسن حفظ كند و در بارورى آن تلاش كرده، به آيندگان بسپارد. براى اين كه هر چه بهتر به تكليف خود عمل نماييم بايد اصول زير را مورد توجّه قرار داده و به كار بنديم:

1. هرگز در مقابل مشكلات و گرفتارى ها، شكست ها و نابسامانى ها، توطئه ها و رفتارهاى انحرافى مأيوس و نااميد نگشته، با توسل به آيه شريفه قرآن كريم «والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سُبُلنا» و استعانت از پروردگار متعال و اطمينان به نصرت و يارى او، در راه اسلام و انقلاب اسلامى با انگيزه خالص الهى، تلاش و مجاهدت كنيم.

2. در عين حال و مهم تر از آن، در تزكيه نفس كوشيده، جهادى را كه پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله)آن را جهاد اكبر ناميده است، سرلوحه برنامه هاى خود قرار دهيم تا بتوانيم هم چون سربازى توانا و لايق، در راه انقلاب اسلامى تلاش خالصانه بنماييم.

3. امروزه براى كسانى كه به عمق وظايف و مسئوليت هاى سنگين خود در قبال انقلاب اسلامى پى مى برند، پرداختن به هر كار ديگرى جز مجاهدت براى انقلاب، امرى نابخشودنى است. همه اوقات ما، افكار و برنامه هاى ما بايد صرف مبارزه و تلاش براى پيشبرد اهداف انقلاب اسلامى شود.

4. در هر زمان و شرايطى و تحت هر نوع جوسازى، تهمت و افترا و مسايلى از اين قبيل، خستگى و يأس به خود راه نداده، صحنه را خالى نكنيم كه در اين صورت ميدان را براى افراد فرصت طلب و سودجو و ناباب و نالايق باز كرده ايم. حضور دائم و پى گير در صحنه مبارزه براى مؤمنين به انقلاب، تضمين كننده صيانت و موفقيت آن مى باشد.

5 . در عين حال هدف اصلى از جهاد و مبارزه بايد تأمين رضاى پروردگار متعال و اداى آن چه كه امام امت (ره) تكليف شرعى مى ناميدند، باشد. بنابراين تقواى الهى را يك هدف استراتژيك ندانيم بلكه سرلوحه مبارزه و زندگى خود قرار دهيم. هرگز اصول را فداى موفقيت هاى ظاهرى و زودگذر نكنيم و براى رسيدن به پيروزى هاى دنيايى از راه صواب و تقوا خارج نشويم.

6 . با تطبيق زندگى خود با معيارهاى اسلامى، نمونه و الگويى از يك مسلمان مبارز و انقلابى ساخته باشيم و سعى كنيم كردار و گفتارمان با هم مطابقت داشته باشد.

7. بكوشيم با ارتقاى هر چه بيشتر مدارج علمى و افزايش آگاهى خود بار بيشترى از دوش جامعه انقلابى برداشته، بدينوسيله ضمن جبران محروميت جامعه، به تحقق سريع تر اهداف انقلاب، كمك بيشترى كرده باشيم.

در اين صورت خداوند بزرگ هم ما را در اجراى وظايف و تكاليف خود يارى نموده، موفّق خواهد داشت. و ما النّصر الا من عند الله

/ 54