بخش اول : كليات، حوزه و قلمرو مطالعات - انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها - نسخه متنی

منوچهر محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش اول : كليات، حوزه و قلمرو مطالعات

فصل اول : تعريف انقلاب

فصل دوم : مراحل سه گانه انقلاب

فصل اول : تعريف انقلاب

ـ مكتب تضاد

ـ مكتب اصالت كاركرد

پيش از بررسى انقلاب اسلامى، لازم است به «تعريفى توافق شده» از انقلاب دست يابيم، تا بدانيم كه دقيقاً چه پديده اى را مطالعه مى كنيم.

براى تعريف انقلاب دو راه در پيش رو است:

1. نمونه هاى تاريخى و متحقق بررسى شود و فصل مشترك آن ها استخراج شده و مفهومى به دست آيد كه تمامى اين مصداق ها را پوشش دهد.

2. مستقل از آنچه عرفاً از اصطلاح «انقلاب» مى شناسيم، تعريفى از انقلاب در حالت مطلوب آن ارائه كنيم و بكوشيم مصداق هاى گوناگون آن را در عالم واقع پيدا كنيم.

با آن كه روش دوم علمى تر و عقلانى تر به نظر مى رسد، اما كاربرد آن در حيطه مسايل جامعه شناسى سياسى ناممكن مى نمايد، چرا كه موضوع اين علم، بررسى رفتارهاى جمعى انسانى است كه به دست آوردن رابطه عقلى و علّى و معلولى براى آن بسيار ديررس است.

از سوى ديگر، مصداق هاى مفهوم انقلاب در عرف علوم سياسى معدودند، بنابراين استفاده از روش اول، سهل مى گردد. اين نمونه ها عبارتند از: انقلاب فرانسه، انقلاب روسيه، انقلاب چين، انقلاب كوبا، انقلاب نيكاراگوئه و انقلاب اسلامى ايران. اما پديده هاى ديگرى نيز هستند كه غالباً به طور ضمنى، كلمه انقلاب را تداعى مى كنند ولى در ماهيت و محتوا با انقلاب تفاوت اساسى دارند. برخى مصاديق اين پديده ها عبارتند از:

1. «در سال 1999 م. ژنرال پرويز مشرّف، رئيس ستاد ارتش پاكستان، نواز شريف نخستوزير و عده اى از مسئولين بلندپايه كشورى را به اتهام سوءاستفاده مالى دستگير و روانه زندان كرد. متعاقباً حكومت نظامى اعلام شد و اختيار اداره امور كشور به دست ژنرال مشرّف افتاد. او خود را رئيس اجرايى حكومت پاكستان و متعاقباً رئيس جمهور خواند. تانك ها و واحدهاى زرهى در گوشه و كنار شهرهاى مهم مستقر شدند و همه واحدهاى نظامى به حالت آماده باش در آمدند و شهر در سكوت فرو رفت. اين نمونه اى از شكل متعارف و شناخته شده كودتا بود. پديده اى كه گاه با انقلاب مشتبه مى شود، اما از دايره مفهومى آن خارج است. با اندكى تعمق در وقايعى كه در جريان كودتا رخ مى دهد، مى توان تمايز آن را از پديده انقلاب به خوبى درك كرد. كودتا برخاسته از يك رشته فعاليت هاى توطئه آميز خارج از قاعده و قانون، توسط يك اقليت نظامى، در برابر نظام حاكم مى باشد كه مردم در ايجاد آن هيچ گونه نقشى ندارند.

2. هزاران نفر در تظاهرات آرام در بلگراد پايتخت يوگسلاوى، مخالفت خود را با ميلوسويچ، رئيس جمهور كشور ابراز داشتند. آن ها با حمل پلاكارد و تكرار شعارهايى بر ضد ميلوسويچ، خواستار كناره گيرى وى از قدرت شدند. ميلوسويچ در كاخى زرهى در مكانى نامعلوم به سر مى برد و از ظاهرشدن در انظار پرهيز مى كرد. آخرين حربه او براى آرام كردن اعتراضات مردمى، وعده انتخابات زودهنگام بود. چندى بعد انتخابات برگزار شد و رقيب ميلوسويچ ، به نام كوشتونيسكا به قدرت رسيد.

از مرور اين مثال كه نشان دهنده يك شورش است در مى يابيم كه در شورش، طغيان و بروز موج نارضايتى، موجب تغييراتى در مديريت نهادهاى سياسى مى گردد، ولى منجر به زير و رو كردن و تغيير بنيادين آن ها نمى شود; در شورش، تنها نفس تغيير اهميت دارد نه نظام جايگزين آن.

جامعه اى كه هنوز از رژيم حاكم به طور كامل سلب اميد نكرده، اميدوار است با اصلاحاتى شرايط حاكم بر جامعه را به نحوى تغيير دهد كه با كم ترين خسارت، خواسته هاى خود را از طرق معمول در نظام، تأمين نمايد. اين حركت و تحول را حركت رفرميستى ناميده اند كه با تحول در درون نظام حاكم، در عين حفظ آن، تحقق مى يابد. مثلاً نهضت مشروطيت اگر چه انقلاب ناميده شده، در واقع نهضتى رفرميستى بود كه با حفظ سلطنت قاجار و با جلب رضايت مظفرالدين شاه، نظام استبدادى را به نظام مشروطه سلطنتى تبديل كرد.

استعمار، پديده بسيار زشت تاريخ معاصر است. در اين پديده دولت هاى اروپايى با سلطه نظامى و سياسى بر ديگر كشورها در افريقا، آسيا و قاره امريكا، منابع سرشار آن ها را به نام عمران و آبادانى چپاول كرده، لكه ننگى بر تاريخ قرون اخير اروپا بر جاى گذاشتند. انگليس زمانى با گسترش مناطق تحت سلطه خود ادعا مى كرد، آفتاب در سرزمين هاى متعلق به آن جزيره كوچك، هرگز غروب نمى كند.

نيمه دوم قرن بيستم، شاهد قيام هاى مردمى مناطق مستعمره عليه سلطه بيگانگان بود. مردم اين مناطق يكى پس از ديگرى موفق شدند خود را از يوغ قدرت هاى اروپايى آزاد كنند. نهضت گاندى در هند عليه سلطه انگليس و قيام مردم الجزاير عليه حاكميت فرانسويان نمونه اى از اين نهضت هاى استقلال طلبانه مى باشد. در اين نوع از حركت هاى مردمى، تنها آزادى از سلطه بيگانگان مطرح است و تغيير نظام ارزشى و فرهنگى متأثر از استعمار، چندان مورد توجه نمى باشد. بنابراين اطلاق اصطلاح نهضت هاى استقلال طلبانه به آن ها، در تقسيم بندى تحولات سياسى ـ اجتماعى، مناسب تر از اصطلاح انقلاب خواهد بود.

در اين قسمت با بررسى وجوه اشتراك انقلاب هاى كه در تاريخ سراغ داريم، سعى مى كنيم تا آنجا كه امكان دارد به عمق معناى پديده انقلاب دست پيدا كنيم.

با وجود همه اختلاف نظرهايى كه در تعريف كلمه انقلاب به چشم مى خورد، يك نكته قطعى به نظر مى رسد و آن اين كه انقلاب به معناى «حركتى مردمى در جهت تغيير سريع و بنيانى ارزش ها و باورهاى مسلط، نهادهاى سياسى، ساختارهاى اجتماعى، رهبرى، روش ها و فعاليت هاى حكومتى يك جامعه است كه توأم با خشونت باشد.» بنابراين براى بررسى محتواى مفهوم انقلاب، لازم است به ريشه، سير، جهت و عوامل محركه اين تحولات توجه كنيم و آن ها را چون قطعات مختلف يك «پازل» كنار هم قرار دهيم تا تصويرى كامل و جامع از ويژگى هاى انقلاب به دست آوريم.

از آنجا كه انقلاب يك پديده سياسى ـ اجتماعى است و نه تنها موضوع مورد مطالعه دانشمندان علوم سياسى، بلكه مورد توجه جامعه شناسان نيز مى باشد و هم از آنجا كه مهم ترين ركن جامعه شناسى; يعنى علمى كه ويژگى هاى جامعه و سير تحولات آن را بررسى مى كند، شناخت و تحليل رفتارهاى اجتماعى انسان ها است، بنابراين مى توان گفت تا زمانى كه بينش فكرى افراد و ذهنيتى كه بر اساس آن عمل مى كنند متحول نشود، رفتار اجتماعى آنان نيز تغيير نمى كند و بدون تغيير رفتار اجتماعى افراد جامعه، انقلابى در جامعه رخ نخواهد داد.

به ديگر سخن، تغيير فضيلت هاى اخلاقى جامعه، ارزش هاى معتبر و رايج در سطح جامعه، ويژگى هاى قهرمانان اجتماعى و به طور كلى باورهاى مسلط بر كل جامعه، موجب پيدايش و ظهور خواست ها و مطالبات نوين در بطن جامعه مى گردد و چون رهبران و مديران سياسى جامعه از اين آرمان ها و ارزش هاى نوين فاصله دارند، اين تضاد و تعارض يا دوگانگى موجب بى ثباتى و عدم تعادل جامعه مى گردد.

شايد بررسى ويژگى قهرمانانى كه جامعه آنان را تحسين مى كند روش مناسبى براى فهميدن اين امر باشد كه در جامعه چه مى گذرد و چه ارزش هايى مقبوليت دارد و آرمان ها و جهت تحولات جامعه كدامند. در هر جامعه اى و در هر شرايطى، معيارهايى هستند كه مبناى قضاوت افكار عمومى و مردم درباره شخصيت هاى مختلف به شمار مى روند; معيارهايى كه افراد در صحنه بحث هاى اجتماعى با استناد به آن ها خود را مقبول مردم جلوه مى دهند و وجهه اى به دست مى آورند. بررسى اين معيارها، راه مناسبى است براى درك اين كه هر جامعه اى به چه نوع ارزش ها و باورهايى پاى بند است. به اين ترتيب تحول اين معيارها نيز نشانه تحول ارزش ها و باورهاى درونى جامعه خواهد بود.

ايده هايى بر بنيادهاى اجتماعى تاثير مى گذارند كه تبديل به ارزش هاى محرك در حركت هاى عمومى شوند و يا به صورت يك سيستم ايدئولوژيكى پيشنهادى به تمامى مردم جامعه ارائه شوند و مورد قبول واقع گردند. بنابراين تحول در ارزش هاى مسلط بر جامعه كه موجب ظهور انگيزه هاى جديد مى گردند، ثبات و تعادل سيستم اجتماعى روزمره را بر هم مى زنند و جامعه را در آستانه بى ثباتى و بى نظمى و اختلال در ساختار سياسى قرار مى دهند.

در اين حالت، حاكميت ممكن است دو نوع عكس العمل نشان دهد:

1. خواست هاى جديد جامعه را بپذيرد و با اعمال اصلاحاتى در ساختار خود يا اعطاى امتيازاتى به معترضين، آنان را كنترل و نظم اجتماعى را دوباره برقرار سازد.

2. مطالبات نوظهور را به كلى نفى كند و براى كنترل مدعيان آن به اعمال زور و قوه قهريه متوسل گردد.

حالت اول در واقع يك انقلاب مهار شده است و پس از آن، جامعه دوباره سير عادى حركت خود را باز مى يابد، اما در حالت دوم جامعه به تدريج و مرحله به مرحله به موقعيت انقلابى نزديك تر مى شود. تلاش و رژيم حاكم براى كنترل خواست ها و مطالبات، منجر به از دست رفتن منابع قدرت مى گردد; يعنى حكومت وجهه خود را در نظر توده ها بيش از پيش از دست مى دهد. گويى ديگر هيچ يك از سخنان و ادعاهاى رژيم مورد قبول و اعتماد مردم قرار نمى گيرد و هر سخن و تحليلى كه ارائه مى دهد براى مردم يك فريب، دروغ و مايه تمسخر و استهزا خواهد بود. بدين ترتيب رژيم، پايه هاى مشروعيت خود را; يعنى آن توجيهى كه بر اساس آن خود را حاكم بر جامعه و اعمال كننده اقتدار سياسى مى داند، از دست مى دهد. ديگر مردم مديريت چنين نظامى را به عنوان نظام حاكم به رسميت نمى شناسند و دليلى براى اطاعت از قانون و نهادهاى قدرت، نمى يابند. در اين حالت نظام وارد مرحله بحران مشروعيت مى گردد.

از مباحث فوق چنين نتيجه گيرى مى شود كه مؤلفه هاى زير، در شناسايى يك حركت سياسى به عنوان انقلاب، نقش تام ايفا مى كنند:

ـ انقلاب بايد منجر به تغيير نظام سياسى حاكم شود.

ـ در جريان شكل گرفتن انقلاب، بايد ارزش ها و باورهاى مسلط بر جامعه دگرگون شوند.

اين دو مولفه انقلاب، به نوعى در تعامل با يكديگرند: باورهاى ذهنى و ارزشى جامعه تغيير مى كنند; زيرا واقعيت موجود، رضايت اكثريت جامعه را تأمين نمى كند و نياز به تغيير نظام سياسى حاكم احساس مى شود. از سوى ديگر، اين توده مردمند كه با تغيير نگرش ها و باورهاى شان، آرمان هاى جديدى مطرح كرده اند و بر اين اساس موتور محركه انقلاب ها به شمار مى روند، به طورى كه تغيير نظام سياسى حاكم بدون مشاركت مردم، انقلاب محسوب نمى گردد.

اما وقتى بحث را از محدوده كتابخانه ها و محافل علمى به صحنه واقعى جامعه انسانى ببريم، جريان وقايع تا بدين حد شفاف نيست. نظام حاكم تمايل به تثبيت وضع موجود دارد و دائماً در پى دفاع از مشروعيت و حقانيت خويش است. بنابراين سعى دارد از هر موقعيتى براى محدود كردن نفوذ انديشه هاى مخالف خود و مجازات و سركوب نيروهاى مخالف كه به قصد براندازى حكومت وارد ميدان مبارزه با او شده اند، استفاده كند. با اين اوصاف مى توانيم انتظار داشته باشيم كه جنبش هاى ضد نظام، هر قدر قدرت و نفوذ اجتماعى بيشترى داشته باشند، با قهر بيشترى از سوى نظام سركوب مى شوند، تا آنجا كه مراحل پايانى انقلاب ها ناگزير به خشونت هاى خيابانى گسترده منتهى مى شود و جامعه تبديل به صحنه رزم دو جبهه متخاصم رو در روى هم ـ مردم و حاكميت ـ مى گردد.

بحران مشروعيت و پس از آن صف آرايى مردم در برابر حاكميت، جامعه را به بن بستى مى كشاند كه در آن راهى جز برخورد فيزيكى باقى نمى ماند. اين وضعيت بى ثبات، چندان نمى تواند به درازا كشيده شود. جامعه هرچه زودتر بايد از اين وضعيت غيرعادى بيرون كشيده شودو سير عادى زندگى خود را از سر گيرد. اين است كه به ناچار آهنگ وقوع رخدادها سرعت مى گيرد.

از نظر انديشمندان و صاحب نظران انقلاب، علل و عوامل رسيدن جامعه به شرايط انقلابى، محل بحث و اختلاف است. در اين جا به صورتى اجمالى آن نظريه ها را مرور مى كنيم.

براى بررسى تئورى هاى انقلاب، به طور مشخص، دو مكتب كاملا متفاوت وجود دارد:

/ 54