با پيروزي انقلاب اسلامي و بيداري و همبستگي که ميان ملتهاي مسلمان بوجود آمده و به نوعي آرمان و اهداف مشترک، منافع همگن، و مهمتر از همه احساس قدرت و توانمندي فوق العاده در ابعاد گوناگون تدريجاً جهان اسلام بعنوان يک بازيگر مستقل و يک قدرت مهم چه بصورت بالفعل و چه بصورت بالقوه در ابعاد فرهنگي ، جغرافيايي و اقتصادي مطرح گرديده که در گفتمان سياسي قبل از انقلاب وجود نداشت و جالب اينکه ويژگيهاي اين بازيگر جديد با ساير بازيگران که در قالب اتحاديه ها همچون اتحاديه اروپا شکل گرفته تفاوت اساسي دارد. در اين سيستم با آنچه را که قبلاً بعنوان معيارهاي قدرت مطرح بود تفاوت ماهوي دارد بلکه چيزي بعنوان وجدان عمومي ملتهاي مسلمان و ارزشها و آرمانهاي مشترک ميان گروههاي اجتماعي و توده هاي مردم پيوند مستحکمي را بوجود آورده است که مرزبنديهاي سنتي جغرافيايي ، نژادي و قومي را در نورديده و بعضاً تا اعماق ساير جوامع نفوذ ميکند حتي از آنچه را که هانتينگتون تمدن اسلامي مينامد گسترده تر بوده و غير قابل ارزيابي و محاسبه ميباشد.