بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران انتظار ميرفت جوامعي كه از نظر بنيادهاي عقيدتي و سوابق تاريخي زمينه مناسب تري براي تحقق انقلاب دارند به پا خاسته و قيام كنند بويژه كشورهايي مانند مصر, الجزاير و تركيه از اين لحاظ كه هم سابقه مبارزاتي داشتند و هم اينكه در تاريخ گذشته خلافتهاي اسلامي را تجربه كرده بودند را در اين مسير پيشگام نشدند ولي چنين چيزي اتفاق نيفتاد و اولين حركت در كشوري كه داراي قوميتهاي متعدد بوده و كمترين درصد مسلمانان را دارد همچون لبنان و آنهم در ميان شيعيان بيشترين بازتاب را بر جاي گذاشت. اينكه چرا و چگونه انقلاب اسلامي بيشتر در ميان شيعيان تأثير خود را بر جاي گذارده و در ميان اهل سنت آنطور كه پپش بيني ميشد بازتاب انقلابي بر جاي نگذاشته است مسأله اي است كه ضرورتاً به افكار و انديشه هاي بنيادين اسلامي بر نمي گردد بلكه به طور عمده به ابزار و سازوكاري مربوط است كه شيعيان در طول تاريخ ازآنها بهره برده آنها را شكل داده و توانسته بودند نظامي مستقل از ساختار سياسي , حكومتي ايجاد كنند و همين نظام مستقل بود كه در طول يك قرن گذشته در زمانهاي مقتضي در مقابل نفوذ بيگانگان و ستم و بيدادگري حكام ايستادگي نموده و نقش خود را ايفا نمايند .در اينجا به طور مختصر به اين سازو كارها كه در مكتب تشيع وجود داشته و جوامع اهل سنت فاقد آن بودند مي پردازيم: