مزمور دوماز همدان تاصليبراه تو چون بود ؟مركب معراج مردجوشش خون بود نامه ي شكوي كه زي ديار نوشتيبر قلم آيا چه مي گذشت كه هر سطرصاعقه ي سبز آسمان جنون بود ؟من نه به خود رفتم آن طريق كه عشقم از همدان تا صليب راهنمون بود