در بادهاي
امشب و هرشب
اين بادهاي هر شب و امشب
اين باد آسيايي
اين باد مشرقي
وا مي كنند پنجره ها را به روي
تو
و فصل را دوباره
ورق مي زنند
در بادهاي هر شب و
امشب
از بهر اين هيولا
اين لاشه ي بزك شده
در باران
گوري به عمق
چند هزارانسال
در يك دقيقه حفر
خواهد شد
اين بادهاي هر شب و امشب
با كيمياي عشق
و با سيمياي مستي
نسجي ز آب و آتش
تركيب مي كنند
و تا زباله دان
اوراق روزنامه هاي
محلي را
تعقيب مي كنند