حوصله ي راه
اي دوست
درازناي شب اندوهان را
از من بپرس
كه در كوچه عاشقان تا سحرگاه
رقصيده ام
و طول راه جدايي را
از شيون عبث گام هاي من
بر سنگفرش حوصله ي راه
كه همپاي بادها
در شهر و كوه و دشت
به دنبال بوي تو
گرديده ام
و ساعت خود را
با كهنه ساعت متروك برج شهر
ميزان نموده ام
اي نازنين
اندوه اگر كه پنجه به قلبت زد
تاري ز موي سپيدم
در عود سوز بيفكن
تا عشق را بر آستانه درگاه بنگري