خنجر و جام كجاست زورق جامي - پیاله دور دگر زد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیاله دور دگر زد - نسخه متنی

نصرت رحمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














خنجر و جام كجاست زورق جامي



كجاست زورق جامي بر او
بياويزيم

چو مرغ بوتيمار

به موجهاي فروخفته در دل شب
تار

سرشك ها ريزيم

كجاست زورق جامي به او
بياويزيم

به ياد لاشه ي جنگندگان در مرداب

به تيغ سوك ببريم ، گيسوان
سه تار

به ابرهاي سياهي كه بر سراسر آب

كه ماه را به خم خيمه ها فرو
بردند

به گريه آويزيم

اميد نيست به ساحل

اميد نيست به خاك

كجاست زورق جامي بر او
بياويزيم ؟

شوكران ريزيم

گلوي تشنه خود را هزار پاره
كنيم

كجاست خنجر تيزي

كه در پلشتي گنداب خواب
نميريم

و سينه ي خود را

به ضرب خنجر بي رحم تكه تكه كنيم

كه شايد آه ... ميان ما

هنوز قلب درخشان عاشقي
باشد

ز عمق سينه در آرد ، به دست خود گيرد

چراغ راه كند

در اين شب بي رحم

به ابر طعنه زند ماه بام ما
گردد

و يادگار درخشان نام ما گردد

به لوح اين مرداب

كجاست خنجر و جامي

به ما دهد نامي

/ 15