فاطمه ى زهرا - فاطمه زهرا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه زهرا - نسخه متنی

عبدالحسین امینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاطمه ى زهرا

مقدمه كتاب حاضر و حيات مرحوم علامه امينى

در مدح و ثنايى كه ما از افراد مى كنيم دو ضعف عمده وجود دارد: يكى اينكه ما تنها بر مبناى ظاهر افراد قضاوت مى كنيم، و دوم اينكه معمولا آنگاه كه معرف را به صفتى از مكارم و فضايل معنوى متصف مى نماييم نقص ما نسبت به آن فضيلت بيش از معرف است.

قضاوتهاى بشرى پيوسته با اشتباه و لغزش توام است. در قضاوتهاى انسان، مبناى احكام صادره ظاهر افراد است. هيچكس را از باطن افراد آگاهى نيست؛ تنها خداوند متعال است كه از اسرار مطلع است و تنها اوست كه علم ظاهر و باطن تمامى امور نزد او مى باشد. همين عدم اطلاع ما از حقيقت افراد است كه در بسيارى از موارد شناخت ما را با اشتباه مواجه مى سازد. ما در زندگى روزمره ى خود نظرمان درباره ى افراد همواره در حال تغيير و تغير است. ما كه روزى فردى را صالح مى پنداشتيم پس از چندى درمى يابيم كه فردى بدطينت است. روزى مى گفتيم فلان شخص فرد رياكارى است و امروز درباره ى همان فرد مى گوييم: او شخص بسيار زاهدى است. اين تغيير نظرها و اين ديدگاه هاى متعارض يكى از خصوصيتهاى اصلى قضاوتهاى ماست و دليل عمده ى آن نيز علم ناقص و محدود ما مى باشد.

از طرف ديگر قاعده ى منطقى همواره بر اين بوده و هست كه: «معرف بايد از معرف اجلى و اوضح باشد». مادامى كه ما در فضيلتى از معرف خود رتبه اى پايين تر داشته باشيم به قضاوتهاى اشتباه مبادرت مى نماييم. به عنوان مثال ما آنگاه كه نسبت به زبانى (نظير زبان عربى) آگاهى نداريم فكر مى كنيم اگر كسى كلماتى را به عربى ايراد نمايد عالم به اين زبان است و لذا او را به عنوان فردى كه مسلط بر زبان عربى است معرفى مى نماييم؛ ولى پس از چندى كه اطلاع ما از زبان و ادبيات عرب فزونى گرفت درمى يابيم كه فرد مزبور در زبان عربى بسيار ناآگاه است و چيز زيادى از اين زبان نمى داند. علت اصلى اينكه ما در نخستين قضاوت خود اشتباه كرده ايم اين است كه دانش ما نسبت به زبان عربى- در زمان اولين قضاوت- از علم معرف كمتر بوده است.

با توجه به دو موضوعى كه بيان شد علماى مذهبى در معرفى انبيا و فرستادگان الهى معمولا قضاوتهاى شخصى خود را مطرح نمى كنند بلكه هميشه به نصوصى استناد مى كنند كه متعلق به ناحيه ى وحى مى باشد.

مهمترين منصب الهى مقام شامخ ولايت است. ولايتى كه به معنى اولويت به انفس بوده و بر تمامى مخلوقات جارى و سارى است. چه كسى مى تواند صاحب اين مقام عظيم الهى را بدون نصوص الهى بشناسد؟ و كدام خردمندى آنگاه كه نصوص الهى در معرفى وى صادر شد از طاعتش سربپيچد؟ ما آنگاه كه از طريق آيات قرآنى و روايات پيامبران اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دريابيم كه فرد خاصى صاحب مقام ولايت است مسئوليت عظيمى در قبال آن ولى الهى متوجه ما مى گردد. صاحب مقام ولايت بودن مستلزم معصوم بودن از هر گناه و لغزش است و بر تمامى احاد بشر واجب است كه تا حد توان در شناخت ولى پروردگار كه اين مقام عصمت را حائز است تلاش نمايند.

يكى از صاحبان مقام شامخ ولايت، سيده ى نساء عالمين حضرت فاطمه
زهرا عليهاالسلام مى باشد. بانويى كه مناقبش چنان محير العقول است كه شناخت و ايمان به آن- اگر از طريق وحى نبود- هرگز قابل تصور و تصديق نبود. اينكه نور آن وجود مقدس قبل از آفرينش حضرت آدم زينت بخش دائره امكان بوده است؛ اينكه جهان به طفيل وجود او و ديگر چهارده معصوم به دائره ى وجود قدم نهاده اند؛ اينكه نام او را پروردگار برگزيده و از اسم خود نام وى را مشتق نموده است؛ اينكه انبيا به نام او متوسل بوده اند؛ اينكه حضرتش از تمامى ملائكه افضل و اشرف مى باشد؛ اينكه ولايت او چون امانتى الهى به بشر عرضه گرديده است؛ اينكه توسل به او موجب استجابت دعا در بارگاه ملكوت مى گردد؛ اينكه در تاريخ بشر او را جز على كفو و همتايى پيدا نمى شود؛ اينكه او بانوى بانوان دو جهان مى باشد؛ اينكه در زمان حيات او، فرشتگان افتخار مصاحبت با وى را داشته اند؛ اينكه علم او «علم به ما كان و ما يكون» است؛ اينكه خداوند دوستى او را شرط ايمان و دشمنى با او را نشانه ى كفر مى داند؛ اينكه محبت و مودت نسبت به او و خاندانش تنها اجر عظيم رسالت است؛ اينكه جمع كثيرى در روز قيامت به شفاعت او از دوزخ رهايى مى يابند؛ اينكه حضرتش اولين ميهمان بهشت است؛ اينكه رفيع ترين مقام جنت از آن او و خاندان اوست،... و عاقبت اينكه تنها اوست كه بگونه ى مطلق «وليه الله» جهان خلقت است؛ هگى مناقبى است كه هر بشرى را- در مقابل آن وجود مقدس- به حيرت و تحسين و خضوع وامى دارد. اثبات هز يك از اين مناقب بتنهايى كافى است تا انسان در تعديل و جرح تمامى بشر، مبنا را حب و يا بغض نسبت به چنين فردى قرار دهد. چنين است كه حب و بغض نسبت به فاطمه سلام الله عليها سنگ محكى براى شناخت مومن از كافر مى باشد. او محبوبه بارگاه كبريايى پروردگار احديت است.

كتاب حاضر- كه از تقريرات فرزانه ى عالم تحقيق و عاشق دلباخته ى خاندان عصمت و طهارت و مجتهد مكتب ولايت مرحوم علامه امينى (قدس سره الشريف) مى باشد- به اجمال درباره ى مناقب حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام عليهاالسلام بحث نموده است. در اين كتاب مناقب فاطمه ى زهرا عليهاالسلام- براساس آيات قرآنى و احاديث و روايات- مورد بررسى قرار گرفته و درباره ى هر منقبت توضيحات بسيار مفيد توسط آن مرحوم ايراد گرديده است.

خوانندگان نبايد گمان برند كه مطالبى كه درباره ى حضرت زهرا و ولايت او بيان گرديده است تنها يك موضوع مذهبى و شيعى است. مناقبى كه در اين كتاب به آنها اشاره شده است عمدتا با استناد و ارجاح به مصادر و منابع علماى اهل تسنن بيان گرديده و لذا بايد اذعان داشت كه اين مناقب مورد تاييد كليه ى فرق اسلامى بوده و متفق عليه تمامى مسلمانان مى باشد.

تذكر اين نكته نيز ضرورى است كه مطالبى را كه ما در پاورقى ها بعنوان توثيق علماى عامه- با استناد به اقوال علماى رجال اهل تسنن- آورده ايم صرفا به منظور احتجاج با طرف مقابل است و به اين معنا نيست كه نظر ما درباره ى آنان قابل تطبيق با اين اقوال مطروحه مى باشد.

گزارش مختصرى از حيات مرحوم علامه امينى

نسب مرحوم علامه شيخ عبدالحسين امينى نجفى تا جد چهارمش چنين است: عبدالحسين بن شيخ احمد بن شيخ نجفقلى بن شيخ عبدالله (سرمست) بن حاج محمد بن الله يار. نام اين خاندان از لقب جد علامه (مرحوم شيخ نجفقلى) گرفته شده است چون لقب وى «امين الشرع» بوده و در روزگار خود از علما و فضلاى تبريز بشمار مى رفته است.

نجفقلى ملقب به امين الشرع (جد علامه امينى)

مرحوم امين الشرع در سال 1257 هجرى قمرى [
خوانندگان عنايت داشته باشند كه پس از اين به جهت اختصار بجاى «هجرى قمرى» به ذكر لفظ «هجرى» اكتفا مى كنيم؛ لذا هر كجا كه لفظ هجرى را بطور مطلق ديديد منظور هجرى قمرى است. ] بدنيا آمد و مدتى از زندگى خود را در سردها (يكى از توابع تبريز) گذرانيد و سپس به تبريز مهاجرت نمود و براى هميشه در آنجا مقيم گشت. وى فردى عالم و صاحب و متقى بود و حيات خويش را مصروف كسب علوم دينى نمود و در شعر و ادب و مكارم اخلاقى به حظى وافر دست يافت. امين الشرع شعر نيز مى سرود و قصائدى در مدح ائمه ى اطهار عليهم السلام دارد كه هم اكنون در دست است. او در شعر خود به «واثق» تخلص مى كرد و نقش مهر او- آنطورى كه در پشت بعضى از رسائلش مشهود است- «الواثق بالله الغنى عبده نجفقلى» بوده است. و ى در سن 83 سالگى در شب جمعه هفتم جمادى الاولى سال 1340 هجرى يك ساعت پيش از اذان صبح- ديده از جهان فروبست و بصورت امانت در محل وفات خود (تبريز) دفن گرديد. علامه امينى مى فرمودند: 12 سال پس از فوت مرحوم جدم (نجفقلى ) وقتى كه او را از قبرش بيرون آورديم تا به نجف اشرف منتقل نماييم با نهايت تعجب و شگفتى ديديم كوچكترين تغييرى در جنازه ى اين مرد بزرگوار بوجود نيامده است، و حتى مويى از محاسن شريفش نريخته است.

مرحوم امين الشرع پس از انتقال به نجف اشرف در جوار مولاى متقيان اميرمومنان- در وادى السلام- بخاك سپرده شد.

شيخ احمد امينى (پدر علامه امينى)

شيخ احمد كه پدر مرحوم علامه امينى مى باشد در سال 1287 هجرى در «سردها» بدنيا آمد و در سال 1304 هجرى به تبريز مهاجرت نمود. وى از فقها و فضلا و مجتهدين مسلم زمان خويش و در زهد و تقوى زبانزد خاص و عام بود. بقدرى سليم النفس و خليق بود كه كسى او را در طول عمرش- جز در مسائل مذهبى- خشمگين نديده بود. چنان به آداب اخلاقى متخلق بود كه اطرافيان را به اعجاب وا مى داشت. با آنكه از مقام علمى شايسته اى برخوردار بود همواره از شهرت و معروفيت دورى مى جست و از هرگونه تظاهر و ريا پرهيز مى كرد. آيه الله سيد ميرزا ابوالحسن انگجى تبريزى (متوفاى 1357 هجرى) كه از مراجع عظام زمان خويش بود؛ همواره در مجالس و محافل خود مى گفت: «شيخ ميرزا احمد امينى از كسانى است كه در زهد و تقوايش شكى نيست و بدون ترديد فردى مجتهد است منتها از خوف تظاهر به ريا و از ترس شهرت طلبى هميشه فضائل خويش را مخفى مى نمايد».

شيخ احمد مقدمات علوم دينى را نزد پدر بزرگوارش در تبريز كسب نمود و سپس از ديگر اساتيد موجود در تبريز استفاده كرد و نزد افاضل تبريز نظير علامه ميرزا اسد الله بن حاج محسن تبريزى- كه از نوادر فقها و از عالمان جامع معقول و منقول زمان خود بود- به تلمذ پرداخت.

از تاليفات وى- كه مرحوم شيخ آقا بزرگ در كتاب نقباء البشر و همچنين عمر رضا كحاله در معجم المولفين نيز به آن اشاره نموده اند- كتاب تعليق او بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى است. نوشته هاى ديگرى چون تعليق بر لمعه و رساله اى در فقه نيز از آثار علمى اوست. از جمله علمايى كه به او اجازه ى روايت اعطا نموده اند آيات زير مى باشند:

1- مرحوم آيه الله سيد ميرزا على شيرازى (متوفاى 1355 هجرى).

2- مرحوم آيه الله سيد ابوالحسن موسوى اصفهانى (متوفاى 1365 هجرى).

3- مرحوم آيه الله شيخ محمد حسين غروى اصفهانى (متوفاى 1361 هجرى).

4- مرحوم آيه الله سيد حسين طباطبائى بروجردى (متوفاى 1380 هجرى مطابق با 1340 هجرى شمسى).

5- مرحوم آيه الله شيخ ميرزا على ايروانى (متوفاى 1354 هجرى).

6- مرحوم آيه الله شيخ ميرزا رضى بن محمد حسن زنوزى تبريزى (متوفاى 1360 هجرى).

7- مرحوم آيه الله شيخ ميرزا احمد مجتهد تبريزى قراچه داغى.

8- مرحوم آيه الله شيخ ميرزا فتاح شهيدى (متوفاى 1372 هجرى).

9- مرحوم آيه الله شيخ ميرزا خليل آقا مجتهد بن ميرزا حسن (متوفاى 1368 هجرى).

[
خوانندگان كه مايل به كسب آگاهى از حيات اين آيات و همچنين كسب اطلاع از حيات اساتيد ديگرى كه پس از اين به نام آنها اشاره خواهد شد مى باشند؛ به مقدمه كتاب الغدير (چاپ 1396 ه / 1976 م تهران) كه به قلم استاد گرانمايه حضرت حجه الاسلام و المسلمين شيخ رضا امينى نجفى نگارش يافته مراجعه فرمايند.

مرحوم شيخ احمد- مانند پدرش امين الشرع- در سن 83 سالگى در بيست و نهم ربيع الاول سال 1370 هجرى (مطابق با هفدهم ديماه 1329 هجرى شمسى) در تهران وفات يافت و در شهر قم در «قبرستان نو» بخاك سپرده شد. ]

/ 56