آيه ى تطهير و نظر رجال تفسير و حديث - فاطمه زهرا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه زهرا - نسخه متنی

عبدالحسین امینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيه ى تطهير و نظر رجال تفسير و حديث

علما و رجال تفسير و حديث پس از بررسى روايات مذكور، همگى متفق القول و هم عقيده اند كه سخن عكرمه اعتبار ندارد، و اين استدلال سياق او برهان صحيحى نيست، بملاحظه ى اينكه ضماير آيه ى شريفه ى تطهير همه مذكر است و ضمائر دو آيه ى قبل و بعد آن مؤنث مى باشد. بنابراين، سياق آيه ى تطهير- كه در وسط آن دو آيه است- عوض شده و تغيير كرده، در نتيجه امكان ندارد كه آيه مربوط به همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوده باشد؛ [ ابن حجر هيتمى مى گويد: «اكثر مفسرين معتقدند كه آيه ى تطهير در شأن على و فاطمه و حسن و حسين نازل شده است بدليل اينكه ضمير در (عنكم) و همچنين در (يطهركم) مذكر است». (الصواعق المحرقه ص 220).

ابوالجارود از زيد بن على بن حسين نقل مى كند كه فرمود: بعضى از مردم جاهل مى پندارند كه خداوند در آيه ى تطهير، همسران پيامبر را قصد نموده است. اينان دروغ مى گويند، بخدا سوگند كه اگر مراد همسران پيامبر بود خدا مى فرمود:«ليذهب عنكن الرجس و يطهركن تطهيرا» و عبارت بصورت تانيث بيان مى شد نظير عبارت ديگر كه فرمودده است: (و اذكرن ما يتلى فى بيوتكن)، (و لاتبرجن) و (لستن كاحد من النساء). (تفسير قمى ج 2/ 168، بحارالانوار ج 35/ 207). ] و اگر جز آيه ى تطهير منقبت ديگرى در شأن زهراى
اطهر عليهاالسلام نبود، همين يك آيه برهانى است كافى و نشانگر اينكه حضرت صديقه سلام الله عليها معصومه است، [ ابن حجر هيتمى مى گويد: «ثم هذه الايه منبع فضائل اهل البيت النبوى لاشتمالها على غرر من ماثرهم و الاعتناء بشانهم حيث ابتدئت ب(انما) المفيده لحصر ارادته تعالى فى امرهم على اذهاب الرجس الذى هو الاثم او الشك فيما يجب الايمان به عنهم، و تطهيرهم من سائر الاخلاق و الاحوال المذمومه. و سياتى فى بعض الطرق تحريمهم على النار، و هو فائده ذلك التطهير». (الصواعق المحرقه ص 223).

«يعنى اين آيه منبع فضائل اهل بيت نبوى است براى اينكه حاوى درخشان ترين مناقب ايشان و شامل توجه به شأن (رفيع) آنان است چرا كه با لفظ (انما) آغاز مى گردد، و (انما) افاده ى حصر اراده ى خداى تعالى را در امر منزه نمودن آنان از رجس مى نمايد، و رجس نيز همان گناه و يا شك به آنچيزهايى است كه ايمان به آنها واجب است. اين آيه همچنين بيانگر اراده ى خداوند در تطهير اهل بيت از جميع خصوصيات اخلاق و احوال مذموم است ؛ و اينكه- در بعضى از طرق روايات كه نقل خواهد شد آمده كه- آتش و جهنم بر آنان حرام است همانا فائده ى اين تطهير مى باشد». ] و عصمت از جمله شئون و مناصب ولايت است؛ و ما، غير «ولى» كه معصوم باشد سراغ نداريم [ يعنى هم «ولى» بايد معصوم باشد و هم معصوم الزاما «ولى» است. ] از ابتداى خلقت، از آدم تا آخر، هر كسى كه معصوم است «ولى» است، يا پيامبر است، يا امام است، و يا صديق [ مرحوم علامه ى مجلسى درباره ى اينكه حضرت زهرا عليهاالسلام صديقه مى باشند مى گويد: «معنى صديقه (كه بر وزن فعيله مى باشد) مبالغه ى در صدق و تصديق است. و مراد آن است كه فاطمه سلام الله عليها به آنچه كه پدرشان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از جانب پروردگار مى آوردند كثيرالتصديق بوده اند. حضرت صديقه سلام الله عليها همچنين در اقوالشان نيز صادق بوده اند و با كردار خويش، اقوال خود را تصديق مى نمودند و اين دقيقا به معنى عصمت است... ». (مرآه العقول ج 5/ 315). ] مى باشد كه صديقه سلام الله عليها نيز يكى از آنان است.

آيه ى دوم: (آيه ى مباهله)

(فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين) [ سوره ى آل عمران، آيه 61. ] «پس بگو (اى پيامبر) بياييد ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخيزيم (يعنى در حق يكديگر نفرين كنيم) تا دروغگويان را به لعن و عذاب خدا گرفتارسازيم».

اين آيه بطور صريح و آشكار ندا مى كند بر اينكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم هنگامى كه با نصاراى نجران مباهله فرمود، [
ابوالفرج اصفهانى ماجراى آمدن نجرانيان را به مدينه- با سند خويش بطرق متعددى- تفصيلا نقل نموده كه خلاصه ى آن چنين است:

گروهى از نصاراى نجران كه در ميانشان اسقف آنان، و عاقب، و ابوحبش، و سيد، و قيس، و عبدالمسيح، و فرزند خردسال عبدالمسيح به نام حارث بودند به مدينه آمدند و ابتدا به بيت المدارس يهود (جايى كه يهوديان در آن كتب خويش را مى خواندند) رفتند و خطاب به آنان گفتند: چطور يك نفر توانسته بر شما غلبه كند ؛ عالمان خويش را حاضر كنيد تا فردا براى امتحان محمد نزد او برويم. فرداى آن روز همگى نزد پيامبر رفتند، ابتدا اسقف نجرانيان آغاز به سخن نمود و گفت: اى ابوالقاسم، پدر موسى كيست؟ حضرت فرمود: عمران. اسقف گفت: پدر يوسف كيست؟ حضرت فرمود: يعقوب. اسقف گفت: پدر تو كيست؟ حضرت فرمود: پدر من عبدالله بن عبدالمطلب است. اسقف گفت: حال بگو پدر عيسى كيست؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تاملى فرمود، در اين زمان بود كه جبرئيل نازل شد و وحى آورد (ان مثل عيسى عندالله كمثل آدم خلقه من تراب (آل عمران/ 59).

پيامبر آيه را براى اسقف نجرانيان تلاوت نمودند. اسقف گفت: تو فكر مى كنى خدا به تو وحى كرده كه عيسى (مانند آدم) از خاك خلق شده است و حال آنكه نه بر تو و نه بر ما و نه بر قوم يهود چنين چيزى وحى نگرديده است....

(از آن جهت كه نجرانيان از لجاجت خويش دست برنداشتند) خداوند اين آيه را نازل نمود (فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين (آل عمران/ 61)).

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آيه را براى آنان تلاوت نمودند و به آنان گفتند براى آنكه مشخص گردد حق با كيست (من بهمراه فرزندان و زنان و افرادى كه به مانند نفس و وجود من هستند بنفرين شما خواهم پرداخت و شما نيز چنين كنيد و از خداوند بخواهيد كه ما را دچار عذاب نمايد، هر كدام از طرفين كه دچار عذاب الهى شد حقانيت طرف مقابل ثابت مى گردد). اسقف نجرانيان گفت: اى منصفانه است. پيامبر فرمودند: فردا با يكديگر مباهله خواهيم نمود.

يهوديان از مباهله منصرف شدند و در ميان خود گفتند: (بگذاريد نصارا و محمد در حق يكديگر نفرين كنند) به ما چه مربوط است كه خدا نصارا را از بين خواهد برد يا مسلمانان را.

مسيحيان نيز وقتى به منازل خود رسيدند به يكديگر گفتند: ما كه مى دانيم محمد پيامبر خداست اگر با او مباهله كنيم هلاك خواهيم شد بهتر است ديگر كارى بكار او نداشته باشيم تا او هم كارى با ما نداشته باشد. فرداى آن روز- پس از اذان صبح- پيامبر اكرم براى مباهله عازم گرديد. پيامبر فقط على و فاطمه و حسن و حسين را براى مباهله با خود برد. نجرانيان آنگاه كه او را با خاندانش ديدند به پيامبر گفتند كه از مباهله ى با او منصرف شده اند و از حضرت خواستند كه در حق آنان نفرين ننمايد. (الاغانى 12/ 6- 10).

حاكم حسكانى در روايتى نقل مى كند كه: «عاقب» و «سيد» هر دو اسقف نجرانيان بودند. عاقب به سيد گفت اگر محمد با اصحابش بخواهد با ما مباهله كند يقينا پيامبر نيست ولى اگر با خانواده اش به مباهله ى با ما مبادرت كند تحقيقا پيامبر است. زمانيكه پيامبر براى مباهله آماده شد على را در سمت راست خود، و حسن را در سمت چپ خويش، و حسين را در سمت راست على، و فاطمه را در عقب سر خود قرار داد.

عاقب وقتى چنين ديد به سيد گفت: با محمد مباهله نكن چون اگر اينكار را انجام بدهى نه ما نجات مى يابيم و نه اعقاب ما.... (شواهدالتنزيل ج 1/ ح 174).

همچنين مراجعه بفرماييد به فرائدالسمطين ح 2/ 23، 24/ ح 365.] حضرت
صديقه سلام الله عليها نيز در اين مورد شركت داشت، و او وجود مقدسى است كه ميان چهار معصوم ديگر در آيه ى مباهله قرار گرفته است، دو معصوم (ابنائنا) حسنين، و دو معصوم (انفسنا) پيامبر و على، و يك معصومه ى ما بين آنان، كه از نساء منحصر است به اين وجود مقدس.

[
بعضى از مصادر شأن نزول اين آيه عبارت است از: صحيح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل على بن ابى طالب، ح 32/ ج 4/ 1871، صحيح مسلم (بشرح نووى) ج 15/ 176، مسند احمد بن حنبل ج 1/ 185 (چاپ احمد محمد شاكر ج 3/ 97، 98)، سنن ترمذى- كتاب المناقب، باب فى مناقب على بن ابى طالب- ج 5/ 638/ ح 3724، تفسير طبرى ج 3/ 299- 301، السنن الكبرى (بيهقى) ج 7/ 63، الاغانى ج 12/ 9، 10، معرفه علوم الحديث (تاليف حاكم نيسابورى)- نوع 17- ص 63، مستدرك حاكم ج 3/ 150، شواهدالتنزيل ج 1/ 120- 129/ ح 168- 176، الفصول المهمه (ابن صباغ) ص 120، مناقب ابن مغازلى ص 263، كفايه الطالب ص 28- 29، 55، 56، الاصابه ج 2/ 509، فرائدالسمطين ج 1/ 377، 378/ ح 307، ج 2/ 23، 24/ح 365، تحفه الاشراف ج 3/ 291، سير اعلام النبلاء ج 3/ 387، تفسير ابن كثير ج 1/ 371، الصواعق المحرقه ص 178، 224، 229، 238، ذخائرالعقبى ص 25، تذكره الخواص ص 14، مناقب خوارزمى ص 60، 97، شرح نهج البلاغه ج 16/ 291، اسدالغابه ج 4/ 26، درالمنثور ج 4/ 38، المواهب اللدنيه ج 4/ 43، ينابيع الموده ص 9، 44، 51، 232، 281، 295، الاتحاف ص 5، درالسحابه ص 267.

حاكم نيسابورى مى گويد: «در تفاسير اخبار متواترى از ابن عباس و غير او نقل شده كه پيامبر در روز مباهله دست على و حسن و حسين را گرفت و فاطمه نيز در پشت سر آنان قرار داشت و سپس فرمود: اينان فرزندان و همتايان (انفسنا) و زنان ما مى باشند، شما نيز همتايان و فرزندان و زنان خود را بياوريد تا در حق يكديگر نفرين كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». (معرفه علوم الحديث- نوع 17- ص 63).

تذكر اين نكته ضرورى است كه در اين آيه از وجود مقدس اميرالمومنين عليه السلام با تعبير (انفسنا) يعنى عين وجود و نفس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ياد شده است؛ و اين خود مقام و منزلتى است كه اختصاص به اميرالمومنين دارد و اگر چنانچه ما اين كلمه را به همتا ترجمه نموديم از باب تسامح در ترجمه بوده است.] و با توجه به اين مطلب كه مباهله (ابتهال و نفرين كردن) با نصاراى نجران يك كار عادى نيست، و با زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله كرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلكه صلاحيت اقدام به چنين امر خطيرى را افراد مقدس و شايسته اى دارا هستند كه مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارك و تعالى بوده باشند، و حضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكى از آن شخصيتهائى است كه مشمول اين آيه ى شريفه است و اين از مسلمات است.

آيه ى سوم: (فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه)

[ سوره ى البقره، آيه ى 37. ] «پس حضرت آدم از حضرت حق تبارك و تعالى كلمات را فراگرفت (و آن كلمات را وسيله ى قبول توبه ى خويش قرار داد) و خداوند توبه ى او را پذيرفت».

درباره ى اين آيه احاديثى نقل شده است كه بسيار فوق العاده است؛ و با توجه به آيه ى مذكور و اين روايات، انسان مى تواند بخوبى درك نمايد كه حضرت صديقه سلام الله عليها يكى از علل خلقت است و يكى از اسباب آفرينش جهان مى باشد؛ يعنى همانطور كه رسول اكرم، اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام سبب خلقتند، حضرت صديقه سلام الله عليها نيز يكى از علل آفرينش است، و معقول نيست كسى علت خلقت باشد و ولايت نداشته باشد.

در اين باره دو روايت نقل مى كنيم كه يكى از جناب اميرالمؤمنين سلام الله عليه و ديگرى از جناب ابن عباس. روايتى كه از وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذكر كرده اند چنين است:

«سالت النبى صلى الله عليه و آله و سلم عن قول الله: (فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه)، فقال: ان الله اهبط آدم بالهند، و حواء بجدة... حتى بعث الله اليه جبريل، و قال: يا آدم الم اخلقك بيدى؟ الم انفخ فيك من روحى؟ الم اسجد لك ملائكتى؟ الم ازوجك حواء امتى؟ قال بلى. قال: فما هذا البكاء؟ قال: و ما يمنعنى من البكاء؟ و قد اخرجت من جوار الرحمان. قال: فعليك بهولاء الكلمات، فان الله قابل توبتك و غافر ذنبك؛ قل: «اللهم انى اسالك بحق محمد و آل محمد، سبحانك لا اله الا انت، عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى، انك انت الغفور الرحيم». فهولاء الكلمات التى تلقى آدم».

[ فردوس الاخبار ج 3/ 163/ ح 4288، الدرالمنثور ج 1/ 60، كنزالعمال ج 2/ 358/ ح 4237، منتخب كنزالعمال ج 1/ 419. ]

/ 56