تربت كربلا در كفن
مرحوم حاج مؤمن رحمة اللّه عليه، فرمود: مخدّره محترمه اى (كه نماز جمعه اش را ترك نمى كرد) بمن خبر داد كه مقدار نخودى تربت اصلى كربلا بمن رسيده و آن را جوف كفن خود گذارده ام، و هر سال روز عاشورا خونى مىشود، بطورى كه رطوبت خونها به كفن سرايت مىكند و بعد تدريجا خشك ميشود.از آن مخدّره خواهش كردم كه روز عاشورا را به منزلش بروم و آن را ببينم قبول كرد.روز عاشورا رفتم به منزل آن مخدّره بخچه كفنش را آورد و باز كرد. حلقه اى از حلقه خون در كفن مشاهده نمودم و تربت مبارك را ديدم همان طورى كه آن مخدّره گفته بود، تر و خونين و علاوه لرزان است.از ديدن آن منظره و تصوّر بزرگى مصيبت آن حضرت سخت گريان و نالان و از خود بى خود شدم.(38)
اى حسين جانم سفر تا كوى جانان كرده اى
خاتم انگشترى را نوش كردى جاى آب
با سر از تن جدايت ذكر قرآن كرده اى
خاك گرم كربلا را بوسه باران كرده اى
با سر از تن جدايت ذكر قرآن كرده اى
با سر از تن جدايت ذكر قرآن كرده اى