مرور سلمان (ره) به كربلا - داستانهایی از زمین کربلا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستانهایی از زمین کربلا - نسخه متنی

رویا یوسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرور سلمان (ره) به كربلا

روايت شده است، وقتى كه جناب سلمان (ره) از جانب اميرالمؤمنين عليه السلام به حكومت مداين مأ مور گرديد، و عازم مدائن شد، آن عالى مقام با كاروانى همراه شد، و به درازگوشى سوار شده بود به منزل مىرفتند.

و قانون آن جناب بود كه يك فرسخ راه را سوار الاغ ميشد، و يك فرسخ راه را پياده مىرفت تا آن حيوان هم ناراحت نشود، و در ميان اهل قافله قانونِ مراعات احوال حيوانِ مركوب آن جناب معروف و معلوم شده بود.

در منزلى از منازل كه نوبت سوارى الاغ بود، آنجناب سوار شده و به قدر نيم فرسخ سوار بود، كه ناگاه اهل قافله ديدند، آن جناب بى اختيار از الاغ مركوب خود پياده شد، و بى اختيار خود را به زمين انداخت و زمين را به آغوش كشيد، و مانند ابر بهارى زار زار ميگريست، اهل قافله متعجب شدند وبه سوى ايشان متو جّه شدند.

ناگاه ديدند بعد از زمانى از آن زمين گريان و نالان برخاست وچند قدم راه رفت، باز خود را به زمين افكند، صداى گريه و ناله بلند كرد، زمانى با شدّت گريست، بعد از آن قدرى رفته باز خود را به زمين افكند، با شدّت تمام صيحه و ضجّه زده، مانند زن ثلكى مىگريست و مىناليد تا اين كه براى اهل قافله معلوم شد كه آن زمين، زمين كربلا است. (2)

/ 50