يك دانه تسبيح از تربت كربلا - داستانهایی از زمین کربلا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستانهایی از زمین کربلا - نسخه متنی

رویا یوسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يك دانه تسبيح از تربت كربلا

شيخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده كه: حسين بن محمّد عبداللّه از پدرش نقل نمود، كه گفت:

در مسجد جامع مدينه نماز مىخواندم مردان غريبى را ديدم كه به يك طرف نشسته با هم صحبت مىكردند.

يكى به ديگرى مىگفت: هيچ مىدانى كه بر من چه واقع شده، گفت: نه!

گفت: مرا مرض داخلى بود كه هيچ دكترى نتوانست آن مرض را تشخيص بدهد تا ديگر نا اميد شدم.

روزى پيرزنى بنام سلمه كه همسايه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت ديد گفت اگر من تورا مداوا كنم چه مىگويى گفتم! به غير از اين آرزويى ندارم.

به خانه خود رفته و پياله اى از آب پر كرده و آورد و گفت: اين را بخور تا شفا يابى من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحيح و سالم يافتم، و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضيّه گذشت و مطلقا اثرى از آن مرض در من نبود.

روزى همان عجوزه به خانه من آمد، به او گفتم اى سلمه بگو ببينم آن شربت چه بود كه به من دادى و مرا خوب كردى! و از آن روز تا به حال دردى احساس نمى كنم و آن مرض برطرف گرديد.

گفت: يك دانه از تسبيحى كه در دست دارم پرسيدم، كه اين چه تسبيحى بود، گفت: تسبيح از تربت كربلا بوده است كه يك دانه از اين تسبيح در آب كرده به تو دادم.

من به او پرخاش كردم و گفتم: اى رافضه (اى شيعه) مرا به خاك قبر حسين مداوا كرده بودى، ديدم غضبناك شد و از خانه بيرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسيده بود كه آن مرض بر من برگشت، و الحال به آن مرض گرفتار و هيچ طبيبى آن را علاج نمى تواند بكند، و من بر خود ايمن نيستم و نمى دانم كه حال من چه خواهد شد.

در اين سخن بودند كه مؤذّن اذان گفت ما به نماز مشغول شديم و بعد از آن نمى دانم كه حال آن مرد به كجاست و چه به حال او رسيده است.(42)




  • اى مهد پناه بى كسان درگاهت
    اى تربت پاك كربلاى تو حسين
    درد همه را دواى درمانگاهت



  • اى شهد شفاء محبّت دلخواهت
    درد همه را دواى درمانگاهت
    درد همه را دواى درمانگاهت



/ 50