پيوست : نقش رهبرى در انقلاب اسلامى (از منظر جامعهشناسى رهبرى انقلاب) (1)
سعيد حجاريان در اين نشست در صدد هستم تا در خصوص آن يك سال از زندگى حضرت امام(ره) كه منتهى به پيروزى انقلاب شد، مطالبى را عرض كنم. البته مى كوشم كه از حاشيهروى و طرح مسائل مربوط به زندگى نامه ايشان اجتناب كنم و عمدتاً به طرح نظريههايى بپردازم كه از نظر خود من مى توانند، كمابيش، توجيه كننده و تئوريزه كننده آن يك سال پراهميت در زندگى حضرت امام (ره) باشند; يكسالى كه طى آن امام خمينى (ره) از يك رهبر دينى و مرجع تقليد، كمكم تبديل مى شوند به امام امت و رهبر انقلاب. به نظر من اين تحول از رهبرى سنتى ـ كه در قالب اجتهاد و تقليد شكل مى گيرد ـ به نوعى رهبرى انقلابى ـ كه در قالب رابطه امام امت شاهدش بوديم ـ تحول بسيار مهمى است. يك سال مورد بحث، نقطه عطفى است كه اگر تدارك نظرى در مورد آن صورت گيرد، ما را در فهم بخش عظيمى از تاريخ سياسى معاصر يارى خواهد كرد. بنابراين، كارى كه من در اين بحث انجام خواهم داد، نخست، شرح مختصرى است از ادبيات نظرى مربوط به پيدايش رهبران انقلابى در نهضتهى دينى ; سپس سعى مى كنم حتى الامكان اين نظريهها را به نوعى تطبيق بدهم با شرايطى كه عرض كردم. البته جمع را هم به يارى مى طلبم كه در پرسش و پاسخ هايى كه با همديگر خواهيم داشت، در ارزيابى اين تئورها و تمهيدات نظرى ، همكارى و هميارى بكند;1. برگرفته از «فربهتر از نظريهها»، روزنامه ايران، مورِّخ 29 بهمن، 5 و 6 اسفند 1376.