گفتار سوم : تأملاتى در تحليل نظرى انقلاب
حسين عظيمى (1) * از ديدگاه شما، در بررسى و تحليل علل و عوامل انقلاب از منظر اقتصادى و يا اقتصاد سياسى كه يكى از ديدگاههى مهم در مطالعه پديدههى اجتماعى است، اولا به چه مسائل و مطالبى معطوف خواهيم شد; ثانياً ديدگاهى كه ارائه مى شود در مقايسه با ديدگاههى رقيب چه مبنى نظرى ى مى تواند داشته باشد و به لحاظ نظريهپردازى از چه قوام و استحكامى برخوردار است؟. * نخست اين كه، تحليلهى يكسونگر از هر پديده بزرگ تاريخى هميشه مى تواند ناقص و احتمالا گمراه كننده باشد. با توجه به اين نكته است كه نمى توان انقلاب ايران يا هر انقلاب ديگرى را صرفاً ـ يا حتى عمدتاً ـ با تأكيد بر يك وجه از وجوه زندگى فهميد. تفاوتى نمى كند كه اين وجه از زندگى ، يعنى وجهى كه مورد توجه قرار گرفته است، وجه اقتصادى ، فرهنگى ، اجتماعى ، سياسى و يا هر وجه ديگرى باشد. به عبارت سادهتر، به نظر مى رسد كه انقلابها حوادثى فراگير هستند كه همه جنبههى زندگى را در برمى گيرند و دست كم به همين دليل (هر چند دلايل ديگرى هم هست) منشأ انقلابها را نمى توان با يك وجه از زندگى به طور كافى توضيح داد. تأكيد مى كنم كه تحليل صرفاً اقتصادى ، سياسى يا فرهنگى از يك انقلاب، يا هر تحليل ديگرى كه صرفاً يك بعد از ابعاد را در نظر بگيرد تا جايى معتبر است كه فقط بيان كننده همان بعد باشد و بيش از آن ادعايى نداشته باشد. اگر چنين تحليلى بخواهد ادعايى بيش از اين داشته باشد، حتماً دچار مشكل خواهد شد. از اين رو به1. دكترى اقتصاد، مسئول تحصيلات تكميلى دانشگاه آزاد.