زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

جواد فاضل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيش ندارد تسليم شود عجيب است! فاطمه ى زهرا سه خواهر از خود بزرگتر داشت كه هر سه در ميان پول و جواهر غرق بودند.

دو خواهرش با عثمان بن عفان كه از ثروتمندان معروف بود ازدواج كرده بودند و ابوالعاص كه شوهر زينب بود او هم از ثروتمندان قريش بود.

فاطمه ديده بود كه خواهرانش «خواهرانش كه مثل خودش دختر پيغمبر بودند» شوهرهاى ثروتمند داشتند و اگر بناست هر زن كه دختر پيغمبر شده با مرد فقيرى فقط به خاطر كمال معنى و عظمت روح و عزت نفس وى عروسى كند خواهران ديگرش ام كثلوم و رقيه و زينب هم بايد با سه نفر مسلمان تهى داست ازدواج مى كردند ولى اين كار را نكردند قرعه ى اين فال تنها به نام او افتاد.

فاطمه مى دانست كه دخترى بى خواستگار نيست. جا مانده و نامطلوب نيست.

فاطمه ى زهرا مى دانست كه رجال عرب آرزومندند به نام او داماد خاتم الانبياء باشند.

فاطمه ى زهرا در شرايطى به حد رشد و بلوغ رسيده بود كه دين اسلام روز افزون به سمت ترقى و كمال مى رفت.

زينب و رقيه و ام كلثوم وقتى شوهر مى كردند دختران محمد امين بودند ولى اكنون كه فاطمه ى زهرا به شرايط ازدواج رسيده دختر محمد رسول اللَّه است.

شهر مدينه و سرزمين يثرب در اختيار پدرش قرار گرفته و مكه ى كذايى در برابر عظمت و قدرت پدرش مى لرزد.

فاطمه در اين هنگام دختر پادشاهى بود كه روز به روز بر قدرت و عظمت دربارش افزوده مى شد. آيا اين دختر حق نداشت اعتراض كند كه بابا مگر من چه كرده ام كه بايد با مرد فقيرى عروسى كنم؟ چرا خواهران من كه از من بزرگتر بودند و در محيط عادى و ساده اى به حد رشد رسيدند اين كار را نكردند؟ چرا من كه امروز دختر سلطان يثرب هستم و اين همه خواستگار ثروتمند و مقتدر دارم بايد على كارگر را به شوهرى بپذيرم؟

با وجود اين فاطمه رضا داد، سكوت كرد، سكوتى كه علامت رضايت داشت.

سكوتى كه رسول اللَّه را به رضايت دخترش اطمينان داده بود.

اين جاست كه ما مى توانيم براى فاطمه ى زهرا حساب ديگرى سواى حساب «دختر يك پيغمبر» بينديشيم.

آرى فاطمه ى زهرا تنها دختر پيغمبر نبود تا عظمت و عنوانش فقط بر اساس نسبتى كه با خاتم النبين داشت گذاشته شود.

فاطمه ى زهرا چهارمين دختر محمد بن عبداللَّه صلى اللَّه عليه و آله بود ولى در يك شرايط بالاتر و والاتر از خواهران خود، دخترى بود كه شخصا تهذيب شده و به حد كمال رسيده بود.

فاطمه دخترى بود كه در ميان خواهران خود و بنات عبدالمطلب توانست در رديف چهار زن جهان بنشيند و در شمار «سيدات نساء العالمين» قرار گيرد.

على با آن زره «حطميه» به بازار رفت و زره را به قيمت چهار صد هشتاد درهم فروخت و پولها را در گوشه ى رداى خود پيچيد و يك راست به حضور رسول اكرم برگشت.

نه پيغمبر از او پرسيد اين پول چقدر است و نه على توضيحى داد كه زره به چند فروخته شده است.

فقط دستور فرمود كه در هم را دم دستش بگذارند و بعد چند مشت از اين سكه هاى سپيد به دامن ابوبكر ريخت و بلال را هم با وى روانه ى به بازار ساخت تا براى عروس جهيز تهيه ببيند. نگارنده براى اين كه دنياى اسلام و دنياى وراى اسلام صورت ريزى از جهيز دختر رسول اللَّه در برابرش ببيند اين «فاكتور» را از تواريخ در اين جا ثبت مى كنم و عقيده دارم كه سند مطمئنى از حقيقت و حقانيت اسلام به بشريت عرضه مى كنم.

بلال و ابوبكر با آن چند مشت درهم به بازار رفتند و پس از چند ساعت با اين جهاز به حضور رسول اكرم بازگشتند.


- پيراهن كرباسى يك قواره به هفت درهم

- روسرى پشمى يك عدد به چهاردرهم

- سرانداز سياه «نظير چادر» يك تخته به ده درهم

- به علاوه تخت چوبين كه دورش با پوست خرما پيچيده شده بود يك عدد

- و دو عدد تشك كتانى «از كتان مصرى» كه يكى با پشم گوسفند و ديگرى با ليف خرما پر شده بود.

- چهار عدد بالش از پوست ميش.

- يك تخته پرده كه از پشم شتر بافته شده بود.

- يك قطعه حصير يافته شده بود.

- يك قطعه حصير بافته شده از علف.

- يك عدد دست آس سنگى كه عروس با دست خود گندم و جو آرد كند و براى خانواده نان بپزد.

- يك باديه از فلز «رويى».

- يك عدد مشگ چرمى براى آبكشى.

- يك عدد كاسه ى چوبين.

- يك مشربه از چرم براى آبخورى.

- دو عدد سبوب گلين.

- يك عدد بشقاب آن هم گلين.

اين بود جهيز فاطمه دختر محمد بن عبداللَّه رسول اللَّه در آن شب كه عروسانه به خانه ى على مرتضى مى رفت.

از زيور زنانه آنچه با عروس بود پيش از دو حلقه دستبند نقره چيز ديگرى نبود .

فاطمه ى زهرا عروس شده بود بر قاطر سوارى پدرش كه رنگ شهب داشت و «بغله ى شهبا» ناميده مى شد سوار بود.

زوجات طاهرات پيغمبر و زنان مهاجر و انصار و دختران هاشميه دف مى زدند و دست مى زدند و شعر مى خواندند.

/ 81