فصل ششم : فدك - زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

جواد فاضل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل ششم : فدك

در سال هفتم هجرت وقتى قلاع عظيم خيبر گشوده شد و مرحب خيبرى كه در ميان يهوديان يثرب همچون «شامشون» مورد اتكا و افتخار بود با دست على به خاك غلتيد يهوديان يكباره از پاى در آمدند. از هر جنب و جوشى فروافتادند زيرا دريافتند كه در برابر اين دين جنگيدن با دست خود تيشه بر ريشه ى خويش گذاشتن است.

در سراشيبى هاى منطقه ى خيبر دهكده ى آبادى كه از باغها و نخلستانها غنى بود به نام فدك قرار داشت و مردم فدك كه خرده مالك آن دهكده بودند همه يهودى بودند و در عين اين كه براى خود مستقلا زندگى مى كردند در پناه نظامى خيبر به سر مى بردند يعنى چشم اميدشان به خيبر دوخته بود زيرا فدك از نظر موقعيت نظامى بسيار ضعيف بود.

هنوز نيروى اسلام به پاى ديوار دژهاى خيبر نرسيده بود كه رسول اكرم مردم فدك را به وسيله محيصه بن مسعود حارثى اخطار كرد كه هر چه زودتر تكليف خود را با مردم اسلام روشن كنند. يا اين شريعت مقدس را بپذيرند و يا براى جنگ آماده شوند.

اهالى فدك در عين اين كه از پشتيبانى يهوديان خيبر اطمينان داشتند و دلخوش و پشت گرم بودند باز هم احتياط را از دست ندادند.

در جواب محيصه آن قدر دست به دست ماليدند و آن قدر معطلش كردند تا بالاخره خبر سقوط قلعه ى «ناعم» و قتل مرحب و تسليم خيبرى ها به گوششان رسيد در اين هنگام بنا به پيشنهاد نون بن يوشع و به وسيله ى همين مرد آبادى خود را به رسول اكرم تسليم كردند به همين جهت قراء فدك خاص و خالص رسول اللَّه شد.

قول اللَّه جل وعز: و ما افاء اللَّه على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب ولكن اللَّه يسلط رسله على من يشاء و اللَّه على كل شى قدير. و ما افاء اللَّه على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل كى لايكون دوله بين الاغنياء منكم. و ما اتيكم الرسوم فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا و اتقوا اللَّه ان اللَّه شديد العقاب.

آنچه از ملك و مال كفار خداوند به رسولش واگذاشته و شما در كسب و تحصيلش رنج نبرده ايد و سوارگان و پيادگان تجهيز نكرده ايد. .

.. ولى خداوند متعال پيامبر خود را بر آنچه مشيت فرموده مسلط خواهد ساخت و خواهد بر همه چيز تواناست. و آنچه خداوند از مردم دهكده ها به رسولش واگذاشته از آن خدا و رسول و خويشاوندان رسول و يتيمان و مسكينان و از راه واماندگان خواهد بود تا اين غنيمت ها به چنگ ثروتمندان نيفتد. آنچه رسول
اكرم فرمان داده بپذيريد و از آنچه نهى فرموده احتراز جوييد و از خدا بترسيد كه عقوبتش شديد است.

در تفسير «ذى القربى» حتى علماى عامه هم نام على و فاطمه و فرزندان «بطنى» فاطمه را ذكر مى كنند ولى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله دهكده ى فدك را يك جا به دخترش فاطمه واگذار كرد. و دستور فرمود: كه سندى هم بر اين واگذارى تنظيم كردند و از سال هفتم هجرت قراء فدك به تصرف فاطمه ى زهرا در آمد و تا سال يازدهم هجرت وضع فدك بدين منول بود.

اميرالمومنين على در نامه اى كه به عثمان بن حنيف مى نگارد از دوره اى كه فدك تحت تصرفشان قرار داشته ياد مى كند:

بلى كانت فى ايدينا فدك من كل ما اظلته السماء فشحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرين. تا هنگامى كه رسول اللَّه زندگى را بدرود گفت و توطئه قريش ابوبكر را بر منبر خلافت نشانيد.

كارگردانان دولت ابوبكر دور هم نشستند و براى تشييد و تحكيم بنيان حكومت به مشاوره و مذاكره پرداختند.

على كه بيعت نكرده بود و نمى خواست هم بيعت كند. در كنج خانه اش نشسته بود داشت اوراق قرآن را فراهم مى آورد.

به همسرش فاطمه تسلى مى داد. بچه هايش را كه اندك اندك از دورى جد اطهرشان به سرو صدا افتاده بودند و بهانه مى گرفتند آرام مى ساخت.

اين على كه خود در زندگى خصوصيش به هزار گرفتارى مبتلا بود همچون شبح مخوفى از دور دولت نيم بند ابوبكر را مى ترسانيد

ابوبكر و حاشيه نشينان مجلسش از اين شبح مى ترسيدند. چون او را مى شناختند. خودش را، شمشيرش را، جراتش را، عنوان اجتماعيش را، زهد و علم و فضل و فضيلتش را و به هيچ اسم نمى توانستند به خود اطمينان بدهند كه اين على به خاطر منبر خلافت شمشير از غلاف نخواهد كشيد... زيرا نمى توانستند باور كنند كه يك انسان مسلمان و آن هم جوان تا اين اندازه بتواند گذشت داشته باشد.

خودشان كه پير بودند در راه حكومت ايمان و وجدان و انصاف همه چيزشان را فدا كردند.

آيا على كه جوان است آرزوى حكومت را در راه دين و ايمان خود فدا مى كند؟ به اين آسانيها نمى شود چنين ادعا را باور كرد.

/ 81