بیشترلیست موضوعات مقدمه فصل يكم : فقط يك زن! فصل دوم : فقط يك دختر فصل سوم : مناقب فاطمه فصل چهارم : اختلاف نهضت اصحاب فصل پنجم : جسارت فصل ششم : فدك فصل هفتم : رحلت فصل ختام : يادگار فاطمه آخرين يادگار توضیحاتافزودن یادداشت جدید
بيشتر دوست مى داشت. ما در كتاب «نخستين معصوم» از زندگى اين بانوى گرامى ضمن سفر تجارتى رسول اكرم به شام كه منتهى به ازدواجشان هم شد تا حدود گنجايش اين يادداشت ها تعريف كرديم و اكنون به مناسبت كتاب معصوم سوم كه به نام فاطمه ى زهرا سلام اللَّه عليها گشوده مى شود. گفتار خود را درباره ى خديجه سام اللَّه عليها تكميل مى كنيم. خديجه در سال پانزدهم قبل از عام الفيل به دنيا آمد و چون رسول اكرم در سال عام الفيل يعنى نخستين سال اين مبدا تاريخى به جهان پا گذاشت از خديجه پانزده سال كوچكتر بود. رسول اللَّه بيست و پنج ساله بود كه با خديجه ى چهل ساله عروسى كرد و خديجه در خانه ى رسول اكرم هفت فرزند زاييد و از اين هفت فرزند سه نفرشان پسر بود. 1 - قاسم، كه هنوز رسول اللَّه به رسالت مبعوث نشده بود متولد شد و به همين جهت پيامبر اكرم را ابوالقاسم مى ناميدند. قاسم در جاهليت به دنيا آمد و دو ساله بود كه باز هم در جاهليت از دنيا درگذشت. 2 - عبداللَّه، اين عبداللَّه به نام پدر رسول اللَّه ناميده شد بود. عبداللَّه هم پيش از بعثت به دنيا آمد و به روايت مشهورترى پيش از بعثت رحلت كرد. 3 - طاهر، اين سومين پسر رسول اكرم است كه از خديجه بوجود آمد و چون اين پسر نخستين نهالى بود كه در باغ اسلام سبز شده بود وى را طاهر ناميدند. و اما چهار فرزند ديگر كه دختر بودند. 1 - زينب، بزرگترين دختران رسول اكرم است كه وقتى به حد رشد رسيد با پسر خاله اش ابوالعاص بن ربيع عروسى كرد و در خانه ى ابوالعاص يك دختر به نام امام و يك پسر به نام على زاييد. على در كودكى درگذشت ولى امامه كه دختر بود زنده ماند تا پس از رحلت صديقه ى كبرى بنا به وصيت او با اميرالمومنين ازدواج كرد. گفته مى شود كه رسول اللَّه اين «امامه» را بسيار دوست مى داشت. بالاخره زينب نخستين دختر خديجه در سال هشتم هجرت از جهان رخت كشيد و با دست پدر به خاك رفت. 2 - رقيه، اين رقيه كه دومين دختر رسول اللَّه بود عروس عمويش ابولهب شده بود. عتبه بن ابى لهب داماد رسول اللَّه بود ولى به تقليد از فكر منحرف و مظلم پدر خود بسيار با نبى اكرم دشمنى مى كرد. تا حدى كه رسول اللَّه درباره اش نفرين كرد. و قتى كه عتبه به سزاى كردارش رسيد و شير گرسنه شكمش را در بيابانها حجاز دريد رقيه بى شوهر ماند. عثمان بن عفان از وى خواستگارى كرد و نصيب شد رقيه در خانه ى عثمان يك پسر به نام عبداللَّه زاييد كه طفلك با وضع فجيعى درگذشت. بچه را در صحن حياط خوابانده بود. خروس مستى به بالين عبداللَّه آمد و با منقار خود چشمش را كند. عبداللَّه در نتيجه همين حادثه از دنيا درگذشت و اين كودك نخستين و آخرين فرزند رقيه بود. رقيه خودش هم در سال دوم هجرت در آن هنگام كه پدرش رسول اللَّه با بت پرستان مكه در كنار چاه بدر جهاد مى كرد زندگى را بدورد گفت: هنگامى كه پيغمبر اكرم از جهاد برگشت هنوز عزاى رقيه بر پا بود زنان مدينه بر ماتم دختر پيغمبر گريه مى كردند ابوحفص عمر بن خطاب كه مطلقا از جنس زن بيزار بود و مرگ دختران مردم را موهبتى آسمانى مى شمرد و عقيده داشت بايد در ماتم زنان عيش كرد و جشن گرفتن شاقش را برداشت و به سراغ زنان نوحه گر و عزادار دويد اما رسول اكرم از اين كار نهيش فرمود: - «بگذاريد گريه، كنند گريه يك عارضه ى طبيعى است. وقتى قلب فشرده شود اشك سرازير مى گردد. از گريستن خوددارى مكنيد ولى احتياط كنيد كه به هنگام گريه سخن ناروايى از دهانتان درنيايد. آنچه در شريعت من ممنوع است ضجه كشيدن و گريبان دريدن و ناروا گفتن است.» 3 - آمنه، به آمنه ام كلثوم مى گفتند: آمنه به نام مادر رسول اكرم آمنه ى بنت وهب ناميده شده بود. آمنه هم عروس ابولهب بود. شوهرش عتيبه نام داشت. عتيبه هم مانند پدرش در بت پرستى و كفر افراط مى ورزيد و به همين سبب نمى توانست با دختر رسول اللَّه كه منادى توحيد و دشمن كفر و بت پرستى بود بسازد... پيش از زفاف طاقش داد. آمنه هم به عقد عثمان بن عفان درآمد زيرا در اين هنگام رقيه از دنيا رفته بود. عثمان بن عفان در سال سوم هجرت با آمنه عروسى كرد و آمنه در سال نهم هجرت از جهان رخت كشيد. رسول اكرم در مرگ آمنه گريه كرد و شخصا به سر قبر رفت و با دست خود جنازه ى مطهر دخترش را به خاك گور سپرد و اين آيت مقدسه را از كلام كريم تلاوت فرمود: «منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تاره اخرى.» «از خاك آفريده شده ايد و به خاك برمى گرديد و بار ديگر از خاك بر مى خيزيد.» هنگامى كه چهره ى معصوم ام كلثوم «آمنه» را بر خاك مى گذاشت چنين فرمود: «بسم اللَّه و فى سبيل اللَّه و على مله رسول اللَّه».