فصل سوم : مناقب فاطمه
در اين فصل از مناقب فاطمه ى زهرا سلام اللَّه عليها سخن مى گوييم و بايد اين يادآورى را تكرار كنم كه نگارنده در بيوگرافى معصومين عليهم السلام مطلقا از معجزات سخنى به ميان نخواهد آورد و از حكايات و رواياتى كه مورد اعتراض اين و آن قرار گيرد يا هضمش در ضميرها دشوار باشد مطلقا ياد نخواهد كرد و حتى سعى بسيار به كار خواهد برد كه فضايل معصومين عليهم السلام را از روات عامه و علماى متسنه روايت كند تا هيچ كس نتواند به آنچه گفته است صورت تعصب و جعل بدهد زيرا بدين ترتيب گفتار خود را با استدلال و منطق استوارتر خواهد ساخت. ما در اين جا مناقب فاطمه ى زهرا عليها سلام را از حديثى كه «بخارىدر «صحيح» خود در «باب مناقب فاطمه رضى اللَّه عنها» روايت مى كند. آغاز مى كنيم: حدثنا ابوالوليد و حدثنا بن عينيه عن عمرو بن دينار عن ابى مليكه عن المسوربن مخزمه ان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم قال: فاطمه بضعه منى فمن اغضبها اغضبنى. بخارى در رجال خود حديث مى كنم كه رسول اكرم فرمود: «فاطمه پاره اى از وجود من است هر كس وى را به خشم آورد مرا به خشم آورده است. ابو نعيم در «حليه» و ابن البيع در «مسند» و خطيب در «تاريخ» و ابن بطه در «ابانه» و احمد سمعانى در «فضايل» و ثعلبى در «تفسير» و سلامى در «تاريخ خراسان» و ابوصالح موذن در «اربعين» جمعا اين حديث را از «ابوهريره» و «جابربن عبداللَّه» و «سعيد بن مسيب» و «ابن عباس» حكايت مى كنند كه رسول اللَّه فرمود: «حسبك كن نساء العالمين مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و آسيه امرئه فرعون...» اين چهار زن در ميان زنان جهان كافيترين و كامل ترين نمونه اند. و نيز در «فضايل» و «مسند» از ابن عباس حديث شده كه رسول اكرم فرمود: «خير نساء العالمين مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و آسيه بنت مزاحم». اين چهار زن بهترين زنان جهانند. عايشه ام المومنين و چند تن از اصحاب روايت كرده اند كه رسول اكرم به دخترش فاطمه فرمود: «ابشرى فان اللَّه اصطفاك على نساء العالمين و على نساء الاسلام.» «خشنود باش اى دختر من! كه پروردگار متعال تو را از ميان زنان اسلام و زنان جهان به افتخار و شرف برگزيده است.» بخارى و مسلم در «حصيح» خودشان كه احاديتش عموما محل تصديق و تاييد علماى عامه است نوشته اند رسول اللَّه به دخترش فاطمه فرمود: فاطمه سيده نساء اهل الجنه. و از عايشه ام المومنين متواتر را اين حديث را روايت كرده اند كه هيچ انسان در پيشگاه رسول اكرم از فاطمه ى زهرا عزيزتر و محبوب تر نبوده است. اين چند حديث كه براى نمونه در اين جا روايت شده از رجال عامه و دواوين پيروان تسنن به ما رسيده است و فضايل فاطمه سلام اللَّه عليها انحصار به اين «چند حديث» هم ندارد. گذشته از آنچه علماى اماميه رضوان اللَّه عليهم در كتابهاى خود نقل كرده اند اصحاب سنت و جماعت نزديك به هزار حديث در مناقب و فضايل فاطمه ى مرضيه در دواوين خود گرد آورده اند كه اگر با غرض ما در تهيه ى اين كتاب منافات نداشت آن احاديث را با سلسله ى روات و رجالش ايراد مى كرديم ولى هدف ما نقل احاديث و اخبار نيست. ما بيشتر اصرار مى ورزيم، بدانيم كه رسول اكرم به چه جهت فاطمه ى زهرا را دوست مى داشته آن هم تا اين درجه، تا اين ميزان كه بشود تنها از اين روايتها چندين كتاب بوجود آورد. محمد بن عبداللَّه بر طبق نص قرآن كريم رسول اللَّه الى الناس كافه بود، او پيامبر الهى بود كه به سوى بشر و بشريت مبعوث شده بود. براى او سياه و سفيد و عرب و عجم و خويش و بيگانه تفاوت و اختلافى نداشت. ما در كتاب نخستين معصوم ضمن حوادث سال دهم هجرت و فتح مكه به تفصيل سخنان رسول اللَّه را نقل كرده ايم. با خطابه اى كه رسول اكرم در برابر قريش و آل هاشم و بنى عبداللمطلب ايراد كرد مرام خود و دين مقدس اسلام را آشكار ابراز فرمود. رسول اكرم در آن خطابه با صراحت خشونت آميزى تاكيد كرد كه عربيت و نسبت به هاشم و عبدالمطلب رسانيدن و خون قرشى در شريان داشتن به تنهايى مايه ى شرف و فضيلت و تقرب نيست. تنها آن كس شريف و مقرب و فاضل است كه در پيشگاه الهى آبرومند باشد اين چنين انسان عزيز است خواه عربى باشد خواه عجمى، خواه سياه باشد خواه سفيد، خواه بنده باشد خواه آزاد. رسول اللَّه عملا اين حقيقت را به دنياى اسلام بارها نشان داد و عملا بيان كرد كه ملاك فضيلت و برترى در دين اسلام اخلاص و صميميت و گذشت و اجتهاد در راه اسلام است. عبدالعزى پسر صلبى عبدالمطلب و كنيه اش ابوالهب بود. عموى رسول اكرم بود اما رسول اللَّه چنان از وى دورى گزيده بود كه گويى در سجل خانوادگى هاشم نامى از عبدالعزى نيست.