بیشترلیست موضوعات مقدمه فصل يكم : فقط يك زن! فصل دوم : فقط يك دختر فصل سوم : مناقب فاطمه فصل چهارم : اختلاف نهضت اصحاب فصل پنجم : جسارت فصل ششم : فدك فصل هفتم : رحلت فصل ختام : يادگار فاطمه آخرين يادگار توضیحاتافزودن یادداشت جدید
هدف ما از ديدار امروز اين است كه شما را از عواقب اين مخالفت بياگاهانيم و خواهش كنيم كه شما به عنوان «عم رسول اللَّه» از صف مخالفين ما بر كنار شويد تا آتش انتقام ما بدامن شما نيفتد. عباس بن عبدالمطلب خونسردانه صبر كرد تا عمر هم حرفهاى خود را بگويد آن وقت رويش را به جانب ابوبكر برگردانيد: ... خوب گفتيم همين طور است. پروردگار متعال محمد را به راستى به سوى خلق فرستاد و او هم امور ملت را به ملت واگذاشت و از اين جهان درگذشت ولى بايد بدانيم آن جمهور امت كه شما را به خلافت و حكومت انتخاب كرده كجاست؟ اگر مردم در خلافت شما به اتفاق راى داده اند پس اين اختلاف چيست كه خودتان بوجودش اعتراف داريد، و ديگر آن كه اگر به قول شما مردم شما را به خلافت برگزيدند حق حكومت را تنها به شخص شما واگذاشتند كه تا زنده ايد خليفه باشيد و به هنگام مرگ حق انتخاب خليفه را دوباره به خود مردم وابگذاريد مگر خودتان هم اكنون نگفته ايد كه رسول اكرم چنين كرده است؟ خوب شما به من وعده مى دهيد كه اين عنوان را پس از مرگ خود به فرزندان من وامى گذاريد و من نمى دانم بر اساس كدام اختيار چينن وعده اى را به ديگرى مى دهيد حقى را كه رسول اكرم به مسلمانان واگذاشته شما چگونه از مسلمانان پس مى گيريد و براى خود وليعهد مى گذاريد. بنابراين من عقيده دارم كه دين و دنياى شما هر دو اقتضا دارند دست از خودخواهى و خودپسندى برداريد و كار جمهور را به جمهور حواله كنيد. بگذاريد جمهور امت آن كس را كه شايسته ى عنوان امامت شناخته و شرايط امامت را در وى جمع يافته براى خود انتخاب كند تا ديگر از هيچ گوشه علم خلاف و شقاق بر پا نشود و مسلمانان به پريشانى و تشتت نيفتند. عباس بن عبدالمطلب تا اين جا با ابوبكر صحبت كرد و بعد رويش را به عمر برگردانيد و گفت: - براى ما نگران مباشيد يا ابا حفص! آنان كه بر راه انحراف مى روند و حقوق مسلم مسلمانان را پايمال مى سازند سزاوارترند بترسند، سزاواترند بهراسند. ديگر سخنى نمانده است به ميان بياوريم. ابوبكر و عمر كه خيال داشتند عباس بن عبدالمطلب را هم مثل ابوسفيان بن حرف بفريبند و همان طور كه با وعده ى حكومت شما به يزيد بن ابوسفيان دلش را به دست آوردند و دهانش را دوختند دهان عباس را هم بدوزند بى آن كه به آرزوى خود برسند از راهى كه آمده بودند بازگشتند و عزم خود را ثبيت كردند كه با شدت عمل و اعمال زور فريادهاى مخالف را خفه سازند. در اين كميته كه ابوبكر «رقيق القلب» و عمر بن خطاب تشكيل داده بود خالدبن وليد و سهل بن عمرو و عكرمه ى بن ابى جهل و گروهى از بت پرستان سرشناس مكه كه سينه هايشان از عداوت و كينه ى آل هاشم لبريز بود عضويت برجسته اى داشتند. اقوام قريش كه در جهاد بدر واحد و حنين كشته ها داده بودند در حقيقت ميان خود و على بن ابى طالب كه كانديداى بنى هاشم بود دريايى متلاطم از خون مى ديدند و به هيچ عنوان نمى توانستند از اين خون بگذرند و به على نزديك شوند. از اين طرف ابوبكر با كميته ى «شدت عمل» خود كارد و خنجر براى مخالفين تيز مى كرد و از طرف ديگر اتقيا و ابرار اصحاب با هم انجمنى ترتيب داده بودند كه ابوبكر را رسما از منبر رسول اللَّه به پايين بكشند و تخم اختلاف را كه تازه با دست سفهاى قريش به خاك افشانده شده بود هنوز سبز نشده از جا در بياورند. اعضاى برجسته و نامور اين انجمن دوازده نفر بودند كه امت محمد رسول اللَّه با جماع اين دوازده نفر را به پرهيزگار و فكر و صلاح قبول دارد. در ميان عامه و خاصه كسى نيست كه در ميان اين دوازده نفر حتى يك نفر را منحرف بشناسد نام مقدس اين دوازده تن كه شش تن از مهاجران و شش تن از انصار بودند بدين قرار است: از مهاجران: 1 - خالدبن سعيد بن عاص. 2 - سلمان فارسى «افتخار ابدى كشور ايران.» 3 - ابوذر عبداللَّه بن جناده ى غفارى. 4 - مقداد بن عمرو كندى. 5 - بريده الاسملى. 6 - عمار بن ياسر. و از انصار: 1 - ابى بن كعب خزرجى. 2 - خزيمه بن ثابت ذوالشهادتين. 3 - ابوالهيثم بن التيهان. 4 - سهل بن حنيف. 5 - عثمان بن حنيف. 6 - ابوايوب انصارى. هدف اين دوازده نفر ابتدا يك اقدام خشونت آميز عملى بر ضد ابوبكر بود.