زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

جواد فاضل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دشمنان على مردمى سياسى و زيرك و اهل فن بودند. سكوت على براى آنان غنيمت عظمايى بود. به همين سكوت قناعت كردند و على را به حال خود گذاشتند. و : در كتاب معصوم چهارم به تفصيل تعريف خواهيم كرد كه وقتى امام دوم حسن بن على عليهماالسلام با معاويه صلح كرد و خلافت را به وى سپرد معاويه از پسر رسول اللَّه خواهش كرد كه امام حسين را به هر ترتيبى كه صلاح مى داند وادار كند كه دست بيعت به دست او بدهد.

امام حسن در جواب معاويه فرمود:

- تو ابوعبداللَّه الحسين را نمى شناسى. او با تو بيعت نخواهد كرد مگر آن كه كشته شود و كشته نخواهد شد مگر آن كه بنى عبدالمطلب همه يك جا در پيش رويش به خاك و خون بغلتند... حساب كن ببين اين بيعت براى تو به چه قيمتى تمام خواهد شد.

معاويه اندكى فكر كرد و آن وقت گفت:

- لازم نيست، لازم نيست. من به بيعت حسين بن على حاجتى ندارم.

بايد بدانيم در اين هنگام معاويه با صد و شصت هزار سواره و پياده ى مسلح كه از شام با وى بسيج كرده بودند تجهيز شده بود.

بايد بدانيم كه معاويه خلافت را از حسن بن على بر اساس يك مصالحه ى مقطوع گرفته بود و تقريبا خريده بود.

بايد بدانيم كه در اين موقع خانواده ى رسول اللَّه در سراسر عرق جز چند قبيله ى كوچك «روى هم رفته ده هزار نفر» طرفدار نداشتند.

بايد بدانيم كه صلح امام حسن ريشه ى هر قيام و نهضتى را از جا درآورده بود و اگر اين طور نباشد حتما ريشه ى قيام ها و نهضت ها را ضعيف ساخته بود.

معاويه ى مسلط، معاويه ى مجهز، معاويه ى قوى، معاويه ى پيروز، معاويه اى كه پسر بزرگ على و سبط اكبر رسول اللَّه را از پا درآورده بود وقتى ديد بيعت حسين بن على مايه ى فتنه ى تازه اى خواهد شد و جنگ جديدى بر پا خواهد ساخت گفت:

- لازم نيست، لازم نيست. من به سكوت حسين بن على قناعت مى كنم و به بيعتش حاجتى ندارم. و لى ابوبكر كه تازه با هزار رنج و زحمت. با مخالفت انصار، با مخالفت بنى هاشم، با مخالفت قبايل بيابان نشين عربستان با هزاران هول و لرز و هراس حكومت نيم بندى تشكيل داده بود و بر منبرى كه پايه هايش از دل خودش لرزان تر بود قرار گرفته بود چگونه جرات مى كرد چهار نفر رجاله را به دنبال على بفرستد و طناب به گردنش بيندازد و على رئوس الاشهاد جبرا از وى بيعت بستانند.

آيا اين مرد سياسى كه هر وقت سياستش اقتضا مى كرد اشكش را مثل سير سرازير مى ساخت. و وقتى كه مقتضيات گريه برطرف با خشونت وحشيانه اى كارش را صورت مى داد اين قدر نمى فهميد كه نمى شود يعنى به مصلحت نيست على را از جا برانگيزاند.

آيا ادراك نمى كرد كه اگر على خاموش و معتزل و منزوى در خانه اش بنشيند و خودش بى درد سر حكومت كند به صرفه و صلاحش نزديكتر است؟

آيا موقعيت على در آن وقت از موقعيت حسين بن على پس از تسلط معاويه مهمتر و خطرناكتر و موحش تر نبود؟

آيا ابوبكر به قدر معاويه شعور نداشت؟

ز: در زمان خلفاى ثلاثه حكومت اسلام از شبه جزيره ى عربستان از
سمت مشرق تا دامنه هاى البرز و از طرف مغرب تا سرحد يونان وسعت يافته بود. ايران و مصر و عراق و شامات و يمن و اين همه دولت ها و ملت ها به تدريج تحت تصرف جنگجويان عرب قرار گرفته بود.

/ 81