زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

جواد فاضل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاطمه ى زهرا با خشنودى گفت:

سترتنى سترك اللَّه... تو مرا پوشانيدى. خداى من تو را بپوشاند و بعد سر بر بالين گذاشت.

آفتاب مدينه به سراشيبى هاى مغرب مى غلتيد. على از راه رسيد سكوت وحشت زايى را در فضاى خانه ى خود يافت.

چشمان اسماء و ام ايمن و فضه از گريه هاى نهانى سرخ شده بود.

بى آن كه از اين سه زن سخنى بپرسد با هروله و شتاب به بالين زهرا شتافت. از رنگ چهره اش دريافت كه بيش از چند دقيقه زندگى نخواهد داشت.

على كه در برابر حوادث و ملاحم دنيا همچون سد اسكندر پا بر جا و استوار بود بى اختيار به گريه افتاد.

به طنين نفس هاى آتشين على فاطمه ديده گشود:

- تو هستى يا بن عم.

- من هستم اى عزيز من.

- گوش كن. حرف هاى مرا بشنو، مى خواهم از تو بپرسم طى اين
چند سال كه با تو به سر برده ام گمان دارم زنى وفادار و راستگو و پاك دامن بوده ام اين طور نيست؟

اميرالمومنين با صداى گريه آلودش گفت:

- مقام تو، دانش تو، نفس معذب و روح مقدس تو شريفتر از آن است كه درباره ى تو از اين گونه سخن ها به ميان بيايد.

انت اعلم با اللَّه و ابر واتقى و اكرم هرگز تو زنى نبودى كه در ايفاى تكليف هاى زندگى حاجتى به تو بيخ شوهر داشته باشى حتى از يادآورى هم بى نياز بودى انا لله و انا اليه راجعون. فراق تو چه بى رحمانه به جان من افتاده و داغ تو داغ سوزانى است كه براى ابد التيام نخواهد پذيرفت. اين مصيبتى است كه به هيچ وسيله تسلا نخواهد گرفت.

پس از اين فاجعه هرگز از فاجعات زمانه هر چه هم دردناك باشد رنجور نخواهم شد.

على ديگر نتوانست حرف بزند. گره بغض از گلويش باز شد و گريه از سر داد و فاطمه هم به گريه افتاد. دو نفرى بسيار گريستند و بعد كه اندكى آرام يافتند فاطمه ى زهرا دستور فرمود اتاق را خلوت كنند و محرمانه به على چنين گفت:

- پيش از همه چيز درباره ى فرزندانم سفارش مى كنم. نخستين وصيت من اين است كه پس از من با «مامه» دختر خواهرم عروسى كن زيرا مامه بچه هايم را دوست مى دارد.يا ابالحسن! زنهار كه بر سر كودكانم فرياد نكشى، خاطرشان را نرنجانى، دلشان را نشكنى، بچه هاى معصوم من ديروز جد اطهرشان را كه آن همه دوستشان مى داشت از دست داده اند و امروز مادرشان از كنارشان مى رود.

فرزندان دلشكسته و مكدر مرا تنها مگذار و هم اكنون بر بالين من بنشين و بر من از قرآن سوره ى ياسين تلاوت كن و چون اين سوره به پايان رسد

/ 81