بیشترلیست موضوعات مقدمه فصل يكم : فقط يك زن! فصل دوم : فقط يك دختر فصل سوم : مناقب فاطمه فصل چهارم : اختلاف نهضت اصحاب فصل پنجم : جسارت فصل ششم : فدك فصل هفتم : رحلت فصل ختام : يادگار فاطمه آخرين يادگار توضیحاتافزودن یادداشت جدید
همين كه تنها شد نگهى به افق انداخت. سپيده ى فلق تازه دميده بود على ابتدا به نماز ايستاد و فريضه ى صبح را در كنار قبر زهراى بتول ادا كرد و سپس رو به سوى مزار رسول اللَّه آورد و گفت: - يا رسول اللَّه سلام بر تو باد. سلام من و سلام فاطمه دختر تو كه اكنون در كنار تو آرميده است. يا رسول اللَّه غم فراق فاطمه غم كوچكى نيست. صبر من كم شده و فشار غم مرا به فرياد آورده ولى يا رسول اللَّه من كه رحلت دردناك تو را به چشم ديده ام و روح مقدس تو در آغوش من پيكر پاك تو را ترك گفته و در مصيبت عظماى تو شكيبا و بردبار مانده ام هرگز از مصايب دنيا هر چه هم سنگين و طاقت فرسا باشد و هر چند هم مرگ فاطمه ى زهرا باشد فرياد نخواهم كشيد و درهم نخواهم شد. يا رسول اللَّه. انا اللَّه و انا اليه راجعون. هم اكنون وديعه ى شب زفاف را به تو باز مى گردانم و بر اين سعادت كه نصيب فاطمه شده و زودتر از همه به تو بازگشته حسرت مى برم. يا رسول اللَّه! اين زندگى چه تلخ شده، اين آسمان و زمين چه نماى زشتى در چشم من به خود گرفته اند. اندوه من پايان نمى پذيرد شبهاى من آرامش نمى گيرد، تا تو را نبينم و به تو بازنگردم غم من به نهايت نخواهد رسيد. يا رسول اللَّه! بسيار زود از هم دور مانده ايم، از دخترت بپرس كه پس از تو چه حوادثى روى داده و بر سر ما از دست مردم چه رسيده است. يا رسول اللَّه اگر مقتضيات محيط مى گذاشت من تا آخر لحظه ى عمرم قبر شما را ترك نمى گفتم و از سر خاك شما برنمى خاستم. اگر از ملامت دوست و شماتت دشمن باكم نبود همچون زنان داغديده به هاى هاى سر تربت شما مى گريستم و با اين گريه ها عقده ى دل مى گشودم. الى اللَّه يا رسول اللَّه المشتكى و فيك يا رسول اللَّه احسن الغرا و عليك و عليها السلام و الرضوان. اميرالمومنين در طليعه ى خورشيد به خانه اش بازگشت. البته اين جريان موجبات گله گزارى ابوبكر و عمرو حتى عموم مردم مدينه را فراهم كرد اما وقتى مردم از مفاد وصاياى دختر پيغمبر آگاه شدند حرف خود را پس گرفتند و دستگاه خلافت هم از ترس اين كه دوباره به آتش نيمه خاموش اختلافات دامن زده شود و خاطرات غضب فاطمه بر ابوبكر و طرد فاطمه ى زهرا او را از در خانه ى خود در خاطرها تجديد گردد مطلقا سكوت كرد. اين كه مى گويند ابوبكر و عمر خشمناك شدند و خواستند قبر مقدس فاطمه را نبش كنند و بر وى نماز بگذارند به عقيده ى نگارنده از صحت بعيد است زيرا مقتضيات وقت و سياست روز به هيچ عنوان اجازه اين كارها را نمى داد. علاوه ابوبكر و عمر و دم و دستگاه خلافت خيلى زيركتر و موقع شناستر از آن بودند كه تا اين اندازه لجاجت به كار ببرند و در نتيجه بساط فرمانروايى خود را واژگون سازند. گفته مى شود كه سرو صداى «جهان بر ضد مرتدين به صورت يكى واقعه ى تاريخى» آنقدرها هم سرو صدا نداشت و اصلا واقعه ى تاريخى نبود. فقط دستگاه تبليغاتى خليفه كه خلافت را در برابر رحلت فاطمه ى زهرا و خشم مردم يافته بود دست و پايى كرد و بوق و طلبى براه انداخت و عرب جنگ دوست را از وقايع سياسى مدينه به سمت ميدان نبرد راند و بيش و كم به نتيجه هم رسيد زيرا جنگ ابوبكر بامدترين و به دنبال اين جنگ آغاز حمله ى عرب به روم و ايران چنان اقوام و قبايل را سرگرم ساخت كه ديگر كسى مجال نداشت به كيفيت خلافت و استحقاق خليفه و مسايل مهم دين اسلام فكر كند. فاطمه ى زهرا سلام اللَّه عليها در سن هيجده سالگى با اميرالمومنين ازدواج كرد و پس از يازده سال شوهردارى در سن بيست و نه سالگى زندگى را بدورد گفت: از فاطمه ى زهرا دو پسر و دو دختر به يارگار ماند و اگر آن كودك سقط شده را نيز به حساب دختر پيغمبر بگذاريم بايد فرزندانش را سه پسر و دو دختر بدانيم . صلوات اللَّه عليها و على ابيها و بعليها و بنيها ما دامت السماوات و الارضوان. پايان.