روش فهم احادیث اعتقادی در آثار علامه شعرانی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
چنانكه در باب تأويل گذشت. بله متكلمين مسيحي، ناچار به اتخاذ چنان موضعي در رابطه با انجيل خود شدهاند و اين جز به واسطه رسوخ تحريفات زياد و امور خلاف عقل و علم در عهد قديم وجديد نيست. (رجوع شود به: علم و دين، از ايان باربور فصل چهارم و پنجم). علامه شعراني در ذيل حديث دوم از باب الرد الي الکتاب و السنه در شرح فرمايش امام باقر(ع) «… و جعل لكل شيء حدا…» مطالبي به اين مضمون آوردهاند: «اگر گفته شود كه چرا جميع علوم و صنايع و اختراعات در قرآن ذكر نشده (مثل علاج سرطان يا راهحلهاي رياضي و…) جواب اين است كه رسالت دين و غرض از بعثت انبياء تعليم معارف الهي همچون توحيد و معاد و نيز انسانسازي و طريق سعادتمندي زندگي بشر است كه در اين زمينه خود بشر از تشخيص آن عاجز است. اما ساير علوم را - كه بشر با ابزارهاي شناخت خود ميتواند به آنها برسد- به اهل هر علمي واگذاشته و اگر در كتب الهي به خصوص قرآن كريم اشاراتي از علوم طبيعي و… ميبينيم به قصد ثاني و بالتبع بر سبيل اعجاز است و الا اگر انبياء براي گسترش آن علوم مبعوث شده بودند، بايد در قرآن و سنت تفاصيل طب و نجوم و ساير علوم يافت ميشد. به علاوه اگر همت آنها صرفاً رشد اين علوم بود، آن گونه شرف و قرب الهي را براي انسان به ارمغان نميآوردند. در اينجا ممكن است اشكال شود كه علي رغم آنچه كه گذشت برخي روايات را مشاهده ميكنيم كه خبر از وجود همه علوم در مورد همه اشياء در كتاب و سنت ميدهند، مثل حديث چهارم از همين باب اصول كافي كه امام صادق(ع) ميفرمايند: «ما من شيء الا و فيه كتاب او سنه». [هيچ چيزي در عالم نيست مگر اينكه مطلبي از كتاب و سنت در مورد آن رسيده است.] علامه شعراني در جواب اشكال مذكور، در ادامه همان تعليقه چنين ميفرمايد: «چنين امر (و استفادهاي از كتاب خدا) مختص به اولياء خداست كه به باطن قرآن دسترسي داشته و به علم حضوري به آثار و افعال او را شهود نموده باشند (- چنانكه در حديثي آمده: آنچه ما ميگوئيم وجه استنباط آن را از قرآن سئوال نماييد. رك: حديث 5 از همين باب) چرا كه علم به علت (حق تعالي و صفات او) مستلزم علم به معلول (عالم) است و اشياء عليرغم ماهيات متفاوت چيزي جز وجودات فقري حق تعالي كل اشياء شناخته ميشوند. از اين رو است كه عرفا بعضا از وقايع گذشته و آينده خبر ميدهند. و اين به گونه علم به قواعد كلي و قوانيني است كه شخصي ميتواند آن را به جزئيات تطبيق كند[1] مانند طبيب نسبت به مريضهايش، البته چنين استفادهاي از كتاب تدويني خداوند كه مسلماً منطبق با كتاب تكويني او (عوالم ربوبي و جهان آفرينش) ميباشد در درجه اول در اختيار معصومين(ع) كه مخاطبين اصلي كتابند و سپس اولياي الهي كه قرآن را مرآت حق و فعل او ميبينند است. (ج 2، ص 337)