موضوع: نقش اساسى مردم در امور کشور - لزوم حسن اجراى انتخابات - معيار و ميزان در موفقيتها - صحیفه امام جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 18

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 14 اسفند 1362 / 30 جمادى الاول 1404

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع: نقش اساسى مردم در امور کشور - لزوم حسن اجراى انتخابات - معيار و ميزان در موفقيتها

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

ناطق نورى، على اکبر (وزير کشور) - استانداران سراسر کشور اهميت نقش مردم در امور کشور از خداى تبارک و تعالى توفيق همه آقايان را و همه خدمتگزارها را مى خواهم که به اين ملت مظلوم براى خاطر خدا خدمت کنند. در قضيه استانداران و آنهايى که توابع آنها هستند، دو مطلب را مى خواهم عرض کنم. يکى اينکه توجه دارند آقايان که تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران کارى نمى آيد. يعنى، همه دستگاههاى دولتى به استثناى ملت کارى از او نمى آيد.از اين جهت همه مان و شما آقايان همه و آنهايى که در اختيار شما هستند، همه بايد کوشش بکنيد که رضايت مردم را جلب بکنيد در همه امور.در سابق مردم نه دولت را از خودشان مى دانستند، نه انتخابات را از خودشان مى دانستند، نه همه رؤسا را، هيچ کدام را از خودشان نمى دانستند، جدا مى دانستند.

ولهذا نه شرکت مى کردند به طورى که بايد، مگر آنجايى که فشار و اينها بود، و نه در مشکلات با دولت هيچ وقت همراهى نمى کردند.اگر کارشکنى نمى کردند، همراهى نمى کردند. شما مطمئن باشيد که در اين مشکلاتى که براى کشور ما پيدا شد - بعد از پيروزى - که يک مشکلاتى بود که هر دولتى را کمرش را خم مى کرد، اينکه دولت ايستاده است و بخوبى دارد عمل مى کند براى اين است که مردم هستند، کمک مردم است، هر جا هر نقيصه اى پيدا مى شود مردم دنبالش هستند، براى رفعش دنبالش هستند.امروز مردم اين طور نيست که دولت را از خودشان جدا بدانند يا انتخابات را انتخابات فرمايشى بدانند و از غير بدانند.امروز مردم مى دانند که دولت از خودشان است و انتخابات هم از خودشان است. لزومت خدمت نمودن مسئولان به مردم شما بايد کوشش کنيد که اين چيزى که الان در ذهن مردم هست، که دولت را از خودشان مى دانند و انتخابات را از خودشان مى دانند، اين از دل آنها بيرون نرود.يعنى، شما در طول خدمتى که انجام مى دهيد خداى تبارک و تعالى را در نظر داشته باشيد.شما مسئول هستيد پيش خدا.فردا از شما سؤال مى شود.اينجا هم بر فرض اينکه بتوانيد يک چيزى را خداى نخواسته عمل کنيد و مخفى نگه داريد، پيش خدا مخفى نيست، پيش ملائکة اللّه مخفى نيست، يک روزى به آن مى رسد انسان.از اين جهت نسبت به مردم هر چى مردم ضعيفترند بيشتر، عکس سابق که هر چى قويتر بودند، با خانها رفتارشان چطور بود، با مثلا آنهايى که دارا بودند چطور بود، با سرمايه دارها چه جور بود، با مردم ضعيف هيچى.شما عکس کنيد مسئله را، يعنى آن طورى که با مردم ضعيف و مستضعف و محروم رفتار مى کنيد، بهتر باشد از آنى که با ديگران رفتار مى کنيد، با همه خوب، اما اينها دلشکسته اند اينها محروم بودند در طول تاريخ، اينها زحمت ديدند، اينها در انقلاب خدمت کردند، اينها امروز جوانهايشان را مى دهند، آن طبقه مرفه اگر هم باشد کمى از آنها داخل اين امور هستند، خيلى نيستند.بنابراين ما بايد اين طبقه از مردم را براى خاطر خدا و براى حفظ حيثيت جمهورى اسلامى حفظ بکنيم.در همه قشرها در همه کارها با آنها خوشرفتارى کنيد.يک وقت خداى نخواسته يکى را کار دارد بيايد در آنجا، فراش راهش ندهد، يا مدتى معطل بشود يا توى اتاق نگذارند بيايد، اينها اين طور نباشد.اينها کارهايى بود که بر خلاف رضاى خدا بود و سابق مى کردند، شما بايد عکسش باشد.اين يک مسئله است که راجع به همه کارهايى که شما مى کنيد متوجه باشيد که خدا حاضر است در همه جا، و متوجه همه مسائل هست و ثبت مى شود کارهاى ما و پيش خدا مى رود، بعدها، يعنى درقيامت پيش خودمان هم باز مى شود اعمالمان.ازاين جهتاين يک سفارش است که عرض مى کنم. توصيه به حسن اجراى انتخابات يک سفارش ديگر راجع به انتخابات است.شما هر چه هم خوب رفتار کنيد آنهايى که بايداشکال کنند مى کنند.ما کارى به اشکال آنها نداريم.آنها از اول اشکال مى کردند حالا هم اشکال مى کنند. قبل از اين هم که انتخاباتى در کار باشد، صحبت انتخابات همچو که نزديک شد شروع کردند به اينکه اين انتخابات آزاد نيست، مردم هيچ وقت نمى روند پاى صندوقها، چه خواهند کرد.اينها بعدها هم خواهند گفت.اينجا ما کار نداريم، ما خودمان بين خودمان و خداى تبارک و تعالى بايد فکر بکنيم که شما مسئول اين مسئله هستيد، هم مسئول کار خودتان و هم مسئول مسئولين ديگرى که تحت نظر شما هستند هستيد، که جريان انتخابات يک جريان صحيح باشد.هيچ کس در انتخابات بر ديگرى مقدم نيست، همه افراد ملت يک جور هستند در انتخابات، يعنى همان آدمى که يک کار کوچکى انجام مى دهد با آن کسى که در راس همه امور هست در باب انتخابات هيچ با هم فرقى ندارند، اين يک راى دارد، آن هم يک راى دارد.اين يک جور بايد با او عمل بشود، با آن هم يک جور عمل بشود.بنابراين، توجه به اينکه انتخابات جورى باشد که مردمپسند باشد، نه جورى باشد که فرض کن خانپسند باشد، ما او را مى خواهيم.مردمپسند باشد، يعنى مردم احساس بکنند به اينکه مسئله انتخابات به آن طورى که قانون انتخابات گفته است، به آن طورى که اسلام مى خواهد دارد عمل مى شود.عمل مال شماست، قانون يک ثبتى است که مى شود، يک وظيفه اى تعيين مى کند، لکن آنى که مهم است در مقام عمل است.مقام عمل جورى باشد که تطبيق بکند با قانون، و مردم راضى باشند در عمل.

و توجه به اين معنا هم از لازمات است که توجه بکنيد که اخلالگرها نيايند خرابکارى بکنند.بلااشکال در زمان انتخابات يک دسته اخلالگر هم پيدا مى شوند که مى خواهند خدشه دار بکنند و مى خواهند هياهو بکنند، اين کارها را بکنند. اين را با شدت جلويش را بگيرند که اخلال نکنند.بايد آرام هر که مى آيد رايش را آرام بدهد.کسى بيايد مثلا نزديک صندوق باشد بخواهد که اخلال بکند، يا کسانى باشند که در نزديک صندوق بخواهند به مردم بگويند به اين راى بدهيد ديگر اين کارها نيست.تبليغات که هرکس کرده است در موارد خودش يک حدودى دارد، مى کند.آنجا ديگر جاى اين حرف نيست که آنجا بايستند و بگويند فلانى خوب است، فلانى بد است.اين حرفها همه اش بايد جلوگيرى بشود تا انشاءاللّه يک انتخابات خوبى داشته باشيم.

و من اميدوارم که موفق بشويد در اين امر، و مردم هم حاضرند در انتخابات، حاضر مى شوند در انتخابات، براى اينکه مردم، کشور را حالا از خودشان مى دانند و مى دانند که سرنوشت کشور با انتخابات است.اين طور نيست که حالا بگويند ما انتخاب کنيم براى کى.انتخاب مى کنند براى خودشان.پيشتر اين حرف بود که خوب، به ما چه ربط دارد انتخابات، به ما کارى ندارند، آنها به مصالح ما کارى ندارند.اما امروز اين حرف نيست، مردم شرکت مى کنند و من اميدوارم که هرچه بيشتر شرکت بکنند در انتخابات.اين وظيفه اى است الهى، وظيفه اى است ملى، وظيفه اى است انسانى، وظيفه اى است که ما بايد عمل به آن بکنيم، همه مان بايد در انتخابات شرکت بکنيم.شما بايد در حسن جريان انتخابات جديت بکنيد، و مردم هم انشاءاللّه وارد بشوند و راى بدهند.

و شما منتظر اين نباشيد که انتخاباتى که مى کنيد بعدها به شما چيزى نگويند، ولو مى گويند اين معلوم است، يعنى به شما نه ، به همه مى گويند، نه ، انتخابات چيزى نبود و مردم هم نرفتند و مردم چه نکردند و از اين مسائل گفته مى شود، لکن ما بايد راه خودمان را پيش بگيريم. ميزان و معيار در موفقيتها يک مسئله ديگر اين مسئله جنگ است که من يک نکته را مى خواستم عرض کنم به آقايان و مردم هم بدانند اين نکته را.ميزان در اينکه جنگ ما خوب است يا بد، تبليغاتى است که در خارج مى شود.هر جا هر چه بيشتر تبليغ بر ضد مى شود، معلوم مى شود که اينجا زيادتر است.مثلا در آنجايى که در طول اين مدت آنجاهايى که ما بيشتر - مثل خرمشهر - که بيشتر از جاهاى ديگر ما پيروزى داشتيم، آنجا بيشتر تبليغات مى کردند.من امروز وقتى ملاحظه مى کنم مى بينم از هميشه الان بيشتر تبليغات بر ضد مى شود - از هميشه - مثلا در راس اخبار، هيچ وقت بنابراين نبود.آن وقت دروغهايى که در آنجاها گفته مى شود اينکه اين ايرانيها چطور شدند، اينها از بين رفتند، دور و برشان را گرفتند، محاصره شان کردند، از بين بردند.يک دفعه مى گويد: عراق مى گويد ما سى هزار نفر کشتيم، يک دفعه مى گويد: هجده هزار نفر، امروز مى گفتند پنجاه هزار نفر، خوب، فردا هم لابد مى گويند دويست هزار نفر.آنها هر وقت شکست زيادتر باشد، و به عبارت ديگر حجم شکست آنها موافق با حجم تبليغاتشان است.هر چه تبليغاتشان زياد بشود، اين ميزانى است که بايد ملت توجه کند، هر جا ديدند که زيادتر هياهو مى کنند، زيادتر راجع به شکست ما مى گويند، بدانيد که آنجا ما پيروزمند زيادتر بوديم.مثل حالا، حالايى که موارد حساس - چيز را، آن - جبهه را گرفتند اينها، حالا آنهاآمدند مى گويند يک وقت مى گويند، که اصلا در عراق هيچ وقت جنگ نبوده ، اين در راديو عراق بود، که ما درايران جنگ کرديم و همه کشته ها در ايران افتاده ، فردايش يادش مى رود اين را گفته است - يا اينکه نمى فهمد - مى گويد که از عراق ما بيرون کرديم اينها را.يک وقت هم مى گويد تمام لاشه هايشان در عراق افتاده اند چطور، يا محاصره شان کرديم - نمى دانم - ريختيمشان به دريا، به آب ريختيم آنها هم شنا بلد نبودند نتوانستند خارج بشوند رفتند چه شدند.ممکن است که بعض اذهان ساده يک وقت باور کنند اين مسائل را، باور نکنيد، مسئله اين طور نيست.پيروزى حالا بهتر از همه پيروزيهايى است که ما تا حالا داشتيم.

و آن طورى که بعض آقايان آمده بودند مى گفتند، يک مسئله اى است که بايد جنگهاى دنيا از آن چيز ياد بگيرند.- مسائلى که اينها در اين چيز کردند - آن طورى که به من نقل کردند، مسائلى که در اينجا اينها عمل کردند، مسائل بسيار بزرگى بوده است که بايد دنيا، آنهايى که جنگ مى خواهند بکنند، از اينها ياد بگيرند.در هر صورت بايد ما توجه بکنيم به اينکه نبادا يک وقتى مردم تحت تاثير يک همچو مسائلى بروند، خيال کنند که پس لابد يک مطلبى هست که اينها اين طور مى گويند.

وقتى مطلبى باشد آنها صد مقابلش مى کنند.

وقتى آن چيزى که زياد بر آنها صدمه وارد کرده ، آنها زيادتر مى کنند.الان معلوم است صدمه اين جنگ بر دوش امريکا وارد شده است، مى بينيد که چه مى کند در اينجا، مى آيد در خليج فارس چه مى کند، نمى دانم در کجا چه مى کند، هياهو مى کند که ما نمى گذاريم چه بشود، از اين حرفهايى که مى زنند و هيچ وقت هم فايده اى ندارد.در ساير جاها، فرانسه هم همين طور، انگلستان هم همين طور، همه اينها چون سنگينى جنگ بر آنها واقع شده است و اينجا مى بينند غيرمسائل ديگرى است، اينجا يک مسئله بالاتر از مسائل ديگر است، از اين جهت آنها تبليغاتشان هى زياد مى شود و تشرهايشان هى زياد مى شود، به خيال اينکه ما از اين تشرها مثلا مى ترسيم.خوب، ما ديديم که امريکا هيچ کارى از او نمى آيد.ايران آمد معلوم شد چکاره است.در لبنان با اينکه يک عده زيادى نبودند، لبنانيها بسيارشان با خود آنها هستند، دولتشان هم که با آنهاست، در لبنان آن طور وضع برايشان پيش آوردند که هيچ کدامشان نماندند.فرانسه هم حالا دارد بهانه پيدا مى کند و فرار مى کند.خوب ما اينها را مى شناسيم که اينها هياهوشان زيادتر است، يعنى اصل بناى استعمار از اول اين بوده است که با هياهو کارش را پيش ببرد، با تشر کارش را پيش ببرد.مثلا فرض کنيد يک مسئله اى در مجلس سابق واقع مى شد، در زمانى که مرحوم مدرس هم در آن مجلس بودند، يک قضيه اى واقع مى شد، آنها يک مسئله اى را مى خواستند از ايران، يک وقت مى آمدند، اگر ايران يک سستى مى کرد، يک کشتى از انگلستان مى آمد در نزديکهاى درياهاى ما.همين اسباب اين مى شد که اينها عقب نشينى مى کردند.از اين ور روسيه يک وقتى يک اولتيماتومى داده بود(1) و ارتشش هم شروع کرده بود به آمدن و در خودآنها هم اين را گفتند، يک چيزى را از مجلس مى خواستند هيچ کس جرات نمى کرد صحبت کند، مرحوم مدرس رفت گفت، حالا که ما بايد از بين برويم چرا با دست خودمان از بين برويم، بگذار آنها از بين ببرند.اين را ديگران هم قبول کردند و راى بر خلاف دادند و هيچى هم نشد.اينها هميشه بنايشان اين است که با هياهو و جنجال، يا خودشان يا به دست نوکرهايشان هياهو کنند، جنجال بکنند که ما را عقب بنشانند و مسئله اين طور نيست.

و من اميدوارم که انشاءاللّه اين جنگ بزودى خاتمه پيدا کند و انشاءاللّه به نفع اسلام به نحو احسن خاتمه پيدا کند. لزوم حضور نيروها در مناطق جنگى يک مسئله ديگرى که مى خواستم عرض کنم اين است که حالا نزديک به ايام عيد است.من توقعم از آقايان، از همه اين است که يک لحظه فکر کنند به حال مردم، يک لحظه فکر کنند به حال اين مادرهايى که جوانهايشان در جبهه ها از دست رفته است يا عليل شده است و همين طور.از قرارى که به من گفته اند مثلا همينهايى که بسيجى هستند فکر کردند که ايام عيد را بيايند به اينجا. خوب، شما مشغول يک عبادت بزرگ هستيد الان، شما بخواهيد جبهه را اگر خداى نخواسته رها کنيد و براى عيد چند روزى هم بياييد اينجا، خوب، چه بکنيد.عيد! چه عيدى شما داريد؟

شمايى که در آنجا آن طور گرفتار هستيد و در آنجا بمبهاى مسموم به سر شما مى ريزند، خوب، شما چه عيدى داريد که حالا بياييد براى عيد جبهه را خالى بکنيد؟

جبهه را قوى نگه داريد.عيد شما آنوقتى است که شما جبهه را محکم نگه داريد و آنها را از صحنه بيرون بکنيد.

و انشاءاللّه فتح بزرگتر و فتح نهايى را بکنيد.انشاءاللّه عيدها بعد مى آيد براى شما در همين جا، جبرانش را انشاءاللّه خواهيد کرد.خداوند انشاءاللّه به همه شمااجر دهد. ساده انديشان اصلاح طلب يک کلمه ديگرى هم عرض کنم که بعضى اشخاصى که به نظر انسان مى آيد مغرض هم نيستند، به نظر انسان مى آيد که متدين هم هستند، اينها صحبت مى کنند از اينکه اصلاح چرا نمى شود، بياييد اصلاح بکنيد، جوانها تا کى کشته بشوند. اينها هم ديدشان ناقص است.اينها توجه به اين ندارند که ما در اين وقتى که هستيم، با اين وضعى که هستيم اگر چنانچه ، پيشنهاد صلح را قبول بکنيم و ما بنشينيم پشت ميزى که صدام يک طرفش نشسته ، آقاى رئيس جمهور ما هم يک طرفش نشسته ، دنيا به ما چه مى گويد؟

اسلام به ما چه مى گويد؟

عراق به ما چه مى گويد؟

ايران به ما چه مى گويد؟

يک کسى که چهار سال است، پنج سال است - عراق که چندين سال است - چهار پنج سال است گرفتارش هستيم که هر چه توانسته کرده ، هر چه توانسته ، اگر کارى نکرده باشد نتوانسته ، والا آنچه توانسته اين عمل کرده و هرچه هم بتواند عمل مى کند و بعدها هم هر چه بتواند عمل مى کند، ما اين را مهلتش بدهيم و بنشينيم با او صلح بکنيم، آقا! خوب، بسيارخوب شما تشريف ببريد ديگر به کشور خودتان و برويد و فلان، و ما هم برويم سراغ کار خودمان.اين با عزت اسلام نمى سازد.با شرف انسان نمى سازد.اين نمى شود که يک همچو مطلبى بگوييم.آقايان اشتباه مى کنند، خيال مى کنند که خوب، حالا ما جوان داديم، من هم مى دانم که بسيار ما خسارت ديديم، بسيار ما جوان داديم، لکن صلح کردن با يک کسى که بعدش خنجر را از پشت محکمتر خواهد زد، اين يک صلح شرافتمندانه است؟

يک صلح عقلايى است؟

و عجب اين است که بعضى آقايان مى گويند که چنانچه آنها آمده بودند توى کشور ما، ما تا فرد آخر جوانهامان را مى داديم.خوب، اين آن ملىگرايى است که اسلام مخالف با آن هست مگر ما اسلام را کمتر از ملت خودمان مى دانيم؟

اسلام را کمتر از کشور خودمان مى دانيم؟

ما براى اسلام داريم فکر مى کنيم.ما ملت عراق را با ملت خودمان جدا نمى دانيم.ملت عراق همانى است که الان از ما هم آنجا، بسيارى علماى ما هم در آنجا هستند، کسان ديگر از ما هم هست.ما و آنها جدا از هم نيستيم.

وقتى جداى از هم نيستيم ما بياييم فکر بکنيم که اگر براى خاک ما بود تا فرد آخرمان کشته مى شد اشکال هم نداشت، همانى که مى گويد حالا، چرا؟

چرا اين قدر کشته مى دهيد؟

مى گويد که اگر براى وطن ما، آن وقتى که آنها در خاک ما بودند تا آخر فرد را هم خوب بود بدهيم، حالايى که آنها رفته اند در يک جاى ديگر، کنار رفتند با اينکه باز هم نرفتند، حالا ديگر چرا؟

بنيشنيم يک صلحى بکنيم، يک صلح شرافتمندانه ! آيا شرافتمندانه است؟

اين برخلاف ديد اسلام نيست که ما براى خاکمان همه جوانها را بدهيم هيچ اشکالى هم نداشته باشد، براى دينمان اگر يک جوان بدهيم اشکال دارد؟

ما الان براى دينمان داريم جنگ مى کنيم، براى خاک جنگ نمى کنيم، ما هر روزى که جنگ تمام شد، با روى گشاده ، آغوش باز همه ملت عراق را به آغوش مى گيريم و جنگ ديگر نداريم با آنها. جنگ ما جنگى است بين اسلام و کفر، نه جنگى است مابين يک کشور و يک کشور.مابين اسلام و کفر است.امروز اگر ما عقب نشينى کنيم اسلام را شکست داديم.امروز ما نمى توانيم عقب نشينى کنيم.ما امروز نمى توانيم صلح کنيم با اينها.اينها اظهار صلح مى کنند از آن ور، و از آن ور هم آن جنايتکاريها را مى کنند، خوب، اينها صلح طلب که نيستند دروغ مى گويند، بر فرض اينکه يک وقت هم سر عقل بيايند، اما جنايتکارى که مسلماجنايتش طورى است که انسان نمى تواند با او بنشيند و اصلاح کند و يک چيزى را امضا کند، آقاى رئيس جمهور ما آن طرفش را امضا کند، آقاى صدام هم آن طرفش را، آخر اين مسئله اى است که مى پذيرد کسى از ما؟

دنيا از ما مى پذيرد؟

بر فرض اينکه قدرتهاى بزرگ مى گويند خيلى خوب شد، الحمدللّه ما برديم مسئله را برد آنهاست ديگر، ما مسئله را برديم، اما ملتها چه مى گويند به ما؟

اسلام به ما چه مى گويد؟

پيغمبر اسلام، امام زمان به ما چه مى گويند؟

خوب، ما مسئول هستيم.بنابراين، خوب است آقايان فکر بکنند و حرف بزنند.فکر بکنند و اشکال بکنند.من اميدوارم که انشاءاللّه شما آقايان موفق باشيد در همه امور.

و ما متوقع اين نيستيم که شرق و غرب به ما کمک بکنند.ما کمکمان را از خدا مى خواهيم، تا حالا هم کمک کرده و ما هم نتيجه اش را تا حالا ديديم و من اميدوارم از اين به بعد هم ببينيم، به شرط اينکه ما هم خدمتگزار به اسلام باشيم، خدمتگزار به خدا باشيم.ان تنصروااللّه ينصرکم(2) ما هم نصرت بکنيم انشاءاللّه.


1- اشاره است به اولتيماتوم حکومت تزارى روسيه به ايران در اوائل جنگ جهانى اول.

والسلام عليکم و رحمةاللّه


/ 194