موضوع: کسب قدرت اشخاص غير مهذب و خطرات آن - صحیفه امام جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 18

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 15 آبان 1362 / 30 محرم 1404

مکان:

تهران، حسينيه جماران

موضوع: کسب قدرت اشخاص غير مهذب و خطرات آن

مناسبت:

بمباران شهرهاى نهاوند، مسجد سليمان، انديمشک و بهبهان

حضار:

کروبى ، مهدى (نماينده امام و سرپرست بنياد شهيد) - رفيقدوست، محسن (وزير سپاه پاسداران) - خانواده هاى شهداى حمله موشکى شهرهاى نهاوند، مسجد سليمان، انديمشک،

بسم اللّه الرحمن الرحيم

بهبهان - اعضاى واحدهاى مختلف سپاه و مسئولان مراکز بنياد شهيد سراسر کشور انا للّه وانا اليه راجعون خطر قدرت در دست ظالم مصيبتهايى که پى در پى بر اسلام و امت اسلامى و دوستان اسلام و اهل بيت پيغمبر اکرم وارد مى شود به همه ملت مسلمان و به ملت ايران و به ملت عزيز خوزستان و به شهرهايى که اخيرا مورد تجاوز ستمگران واقع شد، تسليت عرض مى کنم.

و من اميدوارم که خداى تبارک و تعالى اين شهدا را با اولياى خودش و شهداى صدر اسلام محشور بفرمايد، و به بازماندگان آنها صبر و اجر عنايت بفرمايد و به ملت ايران مقاومت. ابتدائا من از شما آقايان تشکر کنم که تشريف آورديد و زحمت کشيديد تا در اينجا در خدمت شما بعض مسائل را عرض کنم. شما دو قشر که يکى مجاهدان هستيد در جبهه ها و در پشت جبهه ها، و يک قشر ديگرى هم که بنياد شهيد است، از مجاهدين است، و مجاهدت شما را خداوند تبارک و تعالى اجر عنايت مى فرمايد، و ما بايد تشکر از هر دو قشر بکنيم.از پاسداران و سپاه پاسداران و آنچه متعلق به پاسداران است و همين طور از قواى مسلحه ديگر و از کسانى که به اين عزيزان کمک مى کنند در پشت جبهه و به مظلومانى که عزيزان خودشان را از دست داده اند، کمک مى کنند، ما از آنها تشکر مى کنيم و ملت ايران هم البته تشکر مى کند.مابايد هرچه از اين مصيبتها برما وارد مى شود قدرت دفاعيمان بيشتر بشود.آنها گمان مى کنند که با اين وضع مى توانند که در جبهه ها يا در پشت جبهه ها يک نقصى وارد کنند، در صورتى که به اشتباه خودشان تاکنون بايد پى برده باشند.يک نکته اى که هست که هم براى عزيزان سپاه ما و هم براى ساير قواى مسلحه ما و هم براى همه کس مفيد است و وضع دنيا را هم با اين نکته مى شود سنجيد، اين است که قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غيرمهذب برسد خطر دارد.قدرت خودش يک کمال است.خداى تبارک و تعالى قادر است، لکن چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همين کمال را به فساد مى کشانند.دنيا امروز گرفتار اين است که قدرت در دست اشخاصى است که از انسانيت بهره ندارند.ابرقدرتها، قدرتهاى بزرگ جز به فکر اضافه کردن قدرت خودشان و پايمال کردن مظلومان هيچ فکرى ندارند.آنهايى هم که پيوسته به آنها هستند، آنها هم چون سنخ ذاتشان همان است نظير آنها عمل مى کنند.قدرت اگر در دست انسان کامل باشد، کمال براى ملتها ايجاد مى کند.اگر قدرت در دست انبيا باشد، اوليا باشد باعث مى شود که سلامت در جهان تحقق پيدا کند، کمال در جهان تحقق پيدا بکند.

و چنانچه در دست زورمندانى باشد که عاقل نيستند، مهذب نيستند مصيبت بارمى آورد.امروز که مشاهده مى کنيد که اين دو قدرت بزرگ يا چند قدرت بزرگ در عالم حکمفرمايى مى کنند، و براى خودشان حق اين امر را قائل هستند که ملتهاى ديگر بايد در تحت سلطه ما باشند، اين فکر اگر همراهش قدرت باشد مصيبت بار مى آورد.قدرت در دست ظالم، دنيا را به فساد مى کشاند.

و اگر چنانچه در رتبه هاى پايين هم بياييم قدرت در دست يک نفر انسانى که از آن قدرتهاى بزرگ بهره ندارد، در همان محيطى که قدرت دارد آنجا را به فساد مى کشاند.آنها عالم را به فساد مى کشانند، اينها يک کشور را يا دو کشور را.

و پايين تر بياييم، اگر قدرت در دست يک آدمى باشد که در يک محله هست، آن محله را به فساد مى کشد.در يک خانواده هست، آن خانواده را به فساد مى کشد.قدرت در وقتى کمال است و مى تواند که کمال خودش را بروز بدهد که در دست دانشمند باشد، در دست عاقل باشد. قدرت بدون انسانيت سبب فساد دنيا مرحوم مدرس - رحمة اللّه عليه - آن طورى که من شنيدم که ايشان گفتند.ايشان گفتند که شيخ الرئيس(1) مى گفته است که من از گاو مى ترسم، براى اينکه شاخ دارد و عقل ندارد.اين يک مسئله است.حالا فرضا هم شيخ نگفته باشد، اما مسئله است.گاو شاخ دارد و عقل ندارد، قدرت دارد عقل ندارد.اينهايى هم که در دنيا الان فساد راه مى اندازند از همان سنخ هستند که شاخ دارند عقل ندارند، قدرت دارند انسانيت ندارند.شما ملاحظه بکنيد که امريکا در جهان چه دارد مى کند و شوروى هم از آن طرف.

و خدا خواسته است که اين دو قدرت مزاحم هم هستند، مقابل هم هستند، اگر يکيشان بود دنيا را مى بلعيد.اين دوتا قدرتمندند و در مقابل هم ايستاده اند، آن از او مى ترسد و او از او مى ترسد.اگر اينها از هم نترسند دنيا را از بين مى برند.نه اين است که ادعاهاى آنها که ما براى صلح مى خواهيم چه بکنيم.اينها راه افتاده اند آمده اند به بيروت، به لبنان، براى اينکه ما مى خواهيم صلح در لبنان باشد.شما صلح طلب نيستيد، بر فرض اينکه باشيد، آمدن شما به چه مناسبت در کشورهاى ديگر؟

حکومتهايى که در بعضى از اين کشورها هستند، حکومتهاى ملى نيستند، به ملت مربوط نيستند.اگر شما انسان بوديد و انسانيت را و امور اخلاقى اى که در انسان و ارزشمندهايى که در انسان معتبر است پيش شما هم مقدارى از آن بود، ملاحظه حال مستمندان و ملتهاى ضعيف را مى کرديد.نه اينکه يک دولتى را که بر خلاف ميل يک ملتى است، سرکار آمده است، شما او را به عنوان اينکه مى خواهيم دولت را تقويت کنيم، در کشورشان به طور غصب وارد بشويد.اين براى اين است که مهذب نيستند، انسانيت در کار نيست، قدرت هست.شاخ دارند عقل ندارند. شما ملاحظه بکنيد در هر جاى دنيا که يک فسادى وارد مى شود براى همين معنا است که آن کسى که در آنجا، در آن نقطه قدرت دارد، اين قدرت دارد عقل ندارد، قدرت دارد انسانيت ندارد. اين عقلى که من عرض مى کنم آن عقلى است که ما عبد به الرحمن(2) والا - تدبير - شيطنت و تدبير را اينها هم دارند.اما آن عقلى که عقل سالم باشد و بتواند انسان را به ارزشهاى انسانى برساند ندارند.مجرد دانشمند بودن به يک معنا، اين فايده ندارد.ممکن است که يک کسى دانشمند بسيار بزرگى باشد لکن آن عقل را نداشته باشد، دانش خودش را صرف فساد بکند، صرف تباه کردن ملتها بکند.اينها دارند قدرت خودشان را صرف مى کنند در اينکه ملتها را تباه بکنند، تحت ستم بکشند.از آن قدرتهاى بالا هم که پايين بياييم شما ملاحظه مى کنيد که در محيط اين منطقه صدام چه مى کند و اسرائيل چه مى کند.کارهايشان شبيه به هم است.صدام در جنگ شکست مى خورد، در جنگ هر وقت شکست خورد يک صدمه اى به مردم عادى و به مظلومين و به زن و بچه مردم وارد مى کند.من همين دو روز منتظر بودم که اين به واسطه اين صدمه اى که خورده ، و اين صدمه هم بزرگترين صدمه اى بوده است که تقريبا در طراز بزرگترين صدمه بوده است که خورده است، اين تلافى اش را سر مظلومين در آورد، سر بهبهانىها و - عرض مى کنم که - ديگر جاهايى که هستش، اين چند شهرى که اخيرا در آنها موشکانداختند، اين مورد انتظار ما بود، براى اينکه امثال اين را ما از او ديده بوديم.اسرائيل هم يک نفر که معلوم نيست الان که اين عده کى بودند، البته عده اى بودند که مى خواستند انتقام از اسرائيل بکشند، آن محل کثافتکارى آنها را منفجر کرده اند، دنبالش شروع کرده است مظلومين را کوبيدن، عده کثيرى از مظلومين را به قتل رسانده است.اين اينجا شکست مى خورد مظلومين را از دور مى زند، آن آنجا انفجار حاصل مى شود و سيلى مى خورد از همان مظلومين، که معلوم نيست الان از چه طايفه اى هستند، چه اشخاصى هستند، در عين حالى که خودشان هم مى گويند باز معلوم نشده است کى است، وليکن طياره ها را مى فرستند و هر جا را که اين مظلومين هستند مى کوبند.اين وضع روحيه اشخاصى است که عقل ندارند و قدرت دارند. اهميت انگيزه عمل من مى خواهم عرض بکنم که توجه بکنند آقايان، ما نبايد هميشه انتقاد از بالاترها بکنيم.بايد بياييم تا اين پايين، بياييم پيش خودمان.توجه بکنيد به اينکه پاسداران ما که بسيار عزيزند پيش ما، قواى مسلحه که بسيار عزيزند، توجه کنند تفنگ وقتى دستشان آمد غرور نيايد دنبالش.ممکن است که يک جوانى خيلى مهذب هم باشد، خيلى هم خوب باشد، لکن بتدريج برسد به اينکه يک وقت ظالم بشود.

وقتى قدرت دستتان آمد بيشتر مواظب باشيد که متواضع بشويد.

وقتى رئيس يک گروهى شديد بيشتر مواظب باشيد، که متواضع باشيد، براى اينکه اگر سستى کنيد، در اين قدرت روحى از شيطان زمين مى خوريد.شمايى که امروز داريد براى اسلام زحمت مى کشيد، چه شمايى که در جنگها و در پشت جنگها و در زحمتهايى که در صنعت مى کشيد، و چه آن آقايانى که براى مظلومين دارند خدمت مى کنند و براى بنياد شهيد دارند خدمت مى کنند، خدمتهاى شما بسيار ارزش دارد.اين ارزش را حفظ بکنيد.صورت عمل ميزان نيست، آن چيزى که ميزان است انگيزه عمل است، معناى عمل است.دوتاست عمل، در صورت مثل هم هستند. شمشيرى که در دست حضرت امير - سلام اللّه عليه است فرود مى آيد و فرض کنيد که عمروبن عبدود(3) را مى کشد.اين صورت عمل با صورت عمل ديگرى که شمشير دستش هست و يک کس ديگر را مى کشد، صورت، يک صورت است، هر دو يک شمشيرى است و در دستى است و فرود مى آيد و يک کسى را مى کشد، لکن آنى که او را با عبادت ثقلين افضل دانسته اند(4) براى آن انگيزه عمل است، براى آن معنايى است که در آن عمل است نه براى اين صورت عمل است.انگيزه عمل است که اين عمل را به آنجا مى رساند که لايوازى عبادة الثقلين(5) انگيزه عمل است که چند تا قرص نان جو را که اهل بيت -عليهمالسلام - به فقير و اسير و چه مى دهند درقرآن چند آيه براى او مى آيد.(6) آن چيزى که هست اين است که انگيزه عمل الهى است، وقتى الهى شد جبرانش الهى است.شما جوانهاى عزيزى که الان براى اسلام داريد خدمت مى کنيد، و مطمئن باشيد که ارزش بسيار زياد داريد شما، توجه به روحيات خودتان بکنيد که نبادا در اين امر شيطان دخالت بکند.قدرت دستتان هست، نبادا که اين قدرت را اعمال بکنيد در يک جايى برخلاف. مراقبت کنيد از خودتان.مواظبت کنيد از خودتان.اينکه من عرض مى کنم، مخصوص به شما نيست، همه ما بايد اين مطلب را در نظر داشته باشيم. همه ملت ما، همه انسانها بايد توجه به اين معنا داشته باشند که قدرت را به جاى خودش اعمال کنند.انبيا قدرتشان را به محل خودش انجام مى دادند.حضرت موسى عصايش را مى برد با فرعون مقابله مى کرد، با ديگران با آن محبت بود.پيغمبر اکرم قدرت خودشان را براى سرکوبى اشخاصى که از جهات آدميت خارج شده اند، از مرز انسانيت خارج شده اند و مردم را دارند به تباهى مى کشند اعمال مى کرد.قدرتها بايد اعمال اگر شد براى جلوگيرى از فساد باشد نه خودش فساد بياورد. فرق ما بين شما عزيزان و آن اشخاصى که در جبهه ها جنگ مى کنند، با آنهايى که در مقابل شما هستند، صورت عمل که يک صورت است، آنها مى کشند شما هم مى کشيد، اما کشتن شما يک عمل عبادى است و کشتن آنها يک عمل جنايى است.اين روى انگيزه اى است که هست، روى معنايى است که اين دو عمل دارند، نه روى صورت عمل است.شما براى خدا جهاد مى کنيد، آنها براى شيطان جهاد مى کنند.آنها تبع شيطان هستند و شما تبع خدا هستيد.اين فاصله ما بين اين دو امر است.توجه کنيد که اين محفوظ بماند. استفاده بجا از قدرت من به آن قدرتمندانى که در جبهه ها ايستاده اند و الان مستاصل کرده اند صدام و صدامى ها را عرض مى کنم که مبادا اين قدرت اسباب اين بشود که يک انتقامى بر خلاف موازين الهى گرفته بشود.شما تاکنون بنايتان بر همين بوده است و انشاءاللّه از حالا به بعد هم باشد که شهرهاى عراق را که ما آنها را عزيز مى دانيم مثل شهرهاى خودمان و بعضىشان را بسيار بالاتر، بايد توجه کنيد اهالى آن شهرها به همان طور که اهالى شهرهاى ما مبتلاى به شر صدام است، آنها، بيشتر مبتلا هستند.آنها فشارهايشان، فشار صدام بر آنها خيلى زياد است، بر خانواده هاى آنها، برخود آنها، اشخاصى که از آنجا آمده اند همين دو روز پيش از اين، دو سه روز پيش از اين يک کسى از آقايان که پيش من بود نقل کرد که اشخاصى که از آنجا تازه آمده اند مى گويند اگر اشخاص عادى ريش داشته باشند مى گيرندشان، اگر تسبيح دستشان باشد مى گيرندشان به ترس اينکه اين حزب اللّه شايد باشد، خانواده هاى اين اشخاصى که در جبهه هستند اگر چنانچه يک وقت آنها کوتاهى بکنند آنها را سرکوب مى کنند.

وضع روحى کسى که قدرت دارد، شاخ دارد و عقل ندارد اين است. يک کس ديگر او را اذيت مى کند او کس ديگر را صدمه مى زند.شما بايد توجه بکنيد که مبادا يک وقتى به واسطه بمبارانهاى شهرهاى شما و کشتن عزيزان شما، مبادا يک وقتى شما عصبانى بشويد و جبران بکنيد اينطورى، اين انتقام از او نيست.شما انتقامتان را از صدام بايد بگيريد و از حزب بعث، و الان داريد مى گيريد.توجه کنيد که نبادا حتى يک گلوله به طرف شهرهاى اينها بيندازيد.آنها شهرهايى هستند که همان طورى که اين بهبهان ما مظلوم است، بصره هم مظلوم است، مندلى هم مظلوم است، همه اينها مظلومند.اينها تحت ستم هستند.ما بايد جهات انسانى را تا آخر حفظ کنيم.ما جهات انسانى را تا مرز شهادت و فوت بايد حفظ بکنيم و هيچ وقت عصبانى از اين نشويم که او دارد اين کار را مى کند، پس ما هم خوب است يکى از شهرهاى آنها را بزنيم، نه ، هيچ همچو نيست.موازين، موازين اسلامى است.اينجا جمهورى اسلامى است.اينجا اسلام حکومت مى کند.بنابراين، بايد مواظب باشيد از خودتان کسانى که قدرت دارند، دولت قدرت دارد، سپاه قدرت دارد، ارتش قدرت دارد، بسيج قدرت دارد، اينهايى که قدرت دارند بايد حفظ جهات انسانيت را، جهات اسلاميت را بيشتر از ديگران بکنند.اين قدرت را در محلش خرج بکنند، تجاوز از محلش نشود. حمله به مناطق مسکونى بخاطر ضعف روحى و من اميدوارم که با حفظ اين جهات انسانى و اسلامى شما الگو بشويد از براى همه کشورهايى که آن مسائل ما به آنها رسيده است و مى رسد.

و اين مرده ديگر از بين رفته است، ديگر شما خيال نکنيد، اينها دست و پايى است که در حال احتضار دارد مى زند.اين قدرتمندها آن آخر عمرشان اينطور جنون پيدا مى کنند.اينهايى که در حالى که قدرت دارند آن شارت و شورت را مى کنند، وقتى شکست مى خورند بسيار هم ضعيف مى شوند.اين ضعف روحى است که انسان به يک طايفه اى که هيچ کارى به او ندارند، توى خانه هايشان نشسته اند، يک بچه کوچکى که کارى به او ندارد، اين ضعف انسانيت و ضعف قدرت است که به او بپرد براى اينکه ، در جبهه - او را - سيلى به او زده اند.اين آن مايه آخرش را هم که عبارت از آن گردانهايى بوده است که براى حفظ او بوده فرستاده به جبهه ، و اينجا هم بسيارى از آنها را به درک فرستاده اند.خوب، اين صدمه مى بيند، صدمه روحى مى بيند، عقل هم که ندارد که حساب بکند که خوب ما در جبهه مغلوب شده ايم بايد در جبهه کارى بکنيم، آنجا که نمى تواند کارى بکند، به بهبهان و -نمى دانم - مسجد سليمان و جاهاى ديگر هم تعدى مى کند.اينها به واسطه ضعف روح است، و همه اينها براى اين است که ايمان در کار نيست.آنهايى که ايمان دارند نه آن طرف ضعف دارند، نه اين طرف ضعف دارند.نه قدرت وقتى که هست دستشان ضعف روحى پيدا مى کنند و مردم را اذيت مى کنند، نه وقتى مغلوب شدند ضعف پيدا مى کنند و ديگران را مى زنند که چرا ديگرى من را زده است.اين مال ضعفى است که آنها دارند، و ضعف داشتن شان دنبال اين است که ايمان ندارند، خدا را نمى شناسند، توجه به مسائل الهى ندارند، توجه به مبدا و معاد ندارند.آنها مثل زندگانى حيوانى که ديگر حيوانات مى کنند بدتر از آن، جرايمشان بيشتر از آنهاست.همان است که شيخالرئيس، از آن نقل کرد مرحوم مدرس که شاخ دارد و عقل ندارد.انشاءاللّه خدا اين شاخدارها را عقل بدهد، و اين قدرتمندان را انسان بکند، و يا اينکه قدرت آنها را سلب بکند، و خداوند شما را انشاءاللّه عزيزيد، عزيزتر بکند.شما ملت اسلام را احيا کرديد، شما قدرتمندان، شما عزيزان، کشور خودتان را از حلقوم اجانب بيرون کشيديد.

و اينها البته دنبال همين است که چون شما ايستاده ايد درمقابل آنها و نمى خواهيد که اسير آنها باشيد، و آنها هم خيال مى کنند همه بايد اسير آنها باشند، حالا که نشديد بايد شهرهاى شما را هم بزنند.


1- ابوعلى سينا.

2- آنچه که خداى بخشنده به آن، پرستش مى شود.

3- يکى از شجاعان عرب و کفار قريش که به فارس يليل مشهور بود، وى در جنگ احزاب بدست اميرالمؤمنين على(ع) کشته شد.

4- اشاره است به حديث نبوى معروف، بحارالانوار، ج 39، ص

1-2، ح 1.

5- با عبادت جن و انس برابرى نمى کند.


/ 194