وظيفه اصلى مسئولان نظام دينى ـ الهى, رعايت حال توده مردم محروم و ضعيف است. در سخنان معصومان(ع), سفارش شده است كه هر مسئولى بايد مقام و منصب خويش را امانتى الهى بداند و همگان را از عدل و احسان خود, بهره مند سازد؛ ولى در عين حال, اهتمام به امور محرومان و مستضعفان, مورد تأكيد قرار گرفته است؛ چرا كه اگر زمامداران حكومت, نسبت به محرومان و مرفّهانْ يكسان بينديشند و دستگير كسانى كه حقوقشان از بين رفته نباشند, آن نظام, ناپايدار خواهد بود. على(ع) در سفارش خود به مالك اشتر از رسول خدا نقل مى كند: لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لايُؤخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ.[55] هيچ امّتى كه در آن با صراحت و بى لكنت, حقّ ناتوان از زورمند بازگرفته نشود, از ستم, پاكسازى نگردد. آن حضرت در نامه ديگرى به مسئولان امرِ صدقه مى فرمايد: بُؤسي لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَاللّهِ الفُقَراءُ وَالْمَساكينُ وَالسّائِلُونَ وَالْمَدْفُوعُونَ وَالْغارِمُونَ وَابْنُ السَّبيل![56] بدا به حال كسى كه تهيدستان, زمينگير شدگان, گدايان, آوارگان, بدهكاران و در راه ماندگان جامعه در پيشگاه خدا دشمن او باشند! امام خمينى(ره) نيز در بيان صفات مسئولان نظام طاغوت, آنان را چنين توصيف كرده است: مجلس ديروز, نمى توانست به فكر محرومين باشد, براى اينكه محروم در آن نبود.[57] مجلس شورا هم نمى خواهيم از طبقه بالا درست بشود. مجلس شورا مى خواهيم از آدمهايى [درست بشود] كه متوجّه اند به اينكه به اين ملّت چه گذشته است.[58] از ديدگاه ائمه اطهار(ع) و شاگردان برجسته آنان همچون امام(ره), در نظام اسلامى, گرايش به محرومان و مستضعفان و حمايت از آنان, از شرايط اساسى سياستگذاران است؛ چراكه به فرموده رسول خدا چنين نظامى از ظلم و ستم, مبرّا نيست. در نظام اسلامى, چنانچه مسئول امور مسلمانان, خود را وامدار مرفّهان بى درد نمايد, نمى تواند حامى و خدمتگزار فقرا و ضعيفان جامعه باشد. امام على(ع) در نامه خود به عثمان بن حُنيف (كه بر سر سفره اى رنگين حاضر شده بود), چنين برخروشيده است: أمّا بَعْدُ؛ يَابْنَ حُنَيْفٍ! فَقَدْ بَلَغَنى أنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أهْلِ الْبَصْرَةِ دَعاكَ إلى مَأْدُبَةٍ فَأسْرَعْتَ إلَيْها تُسْتَطابُ لَكَ الألْوانُ وَتُنْقَلُ إلَيْكَ الْجِفانُ, وَماظَنَنْتُ إنَّكَ تُجيبُ إلى طَعامِ قَوْمٍ عائِلُهُمْ مَجْنُوٌّ وَغَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ.[59] امّا بعد؛ اى پسر حنيف! به من گزارش رسيده است كه مردى از اشراف بصره, تو را به بزم خويش فراخوانده و تو دعوتش را به گرمى پذيرفته اى و به ميهمانى اش شتافته اى؛ در آنجا غذاهاى رنگارنگ و لذيذ تدارك ديده بودند و در ظروف شاهانه اى ريختند. مرا گمان نبود كه تو پذيراى طعام قومى باشى كه تهيدستانشان را مى رانند و توانگرانشان را فرا مى خوانند. و امام امّت(ره) نيز در پيامى كه به «منشور انقلابْ» شهرت يافت, مى فرمايد: آنهايى كه در خانه هاى مجلّلى, راحت و بى درد آرميده اند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جانفرساى ستون محكم انقلاب و پابرهنگان محروم, تنها ناظر حوادث بوده اند و حتّى از دور هم دستى بر آتش نگرفته اند, نبايد به مسئوليت هاى كليدى تكيه كنند؛ كه اگر به آنجا راه پيدا كنند, چه بسا انقلاب را يكشبه بفروشند.[60] مسئولانى مى توانند به فكر محرومان باشند كه خود را چون خدمتگزارى در اختيار آنان بدانند و با آنها در ارتباط بوده, دردِ دل آنان را بشنوند و براى حلّ مشكلات آنان, اقدام نمايند؛ نه آنكه خود را در حصار واسطه ها و مشغله هاى كارى, محصور سازند؛ چرا كه به فرموده على(ع), چنين خصلتى از قبيح ترين خصائص يك مسئول است: تِسْعَةُ أشْياء قَبيحَةٌ وَهِيَ مِنْ تِسْعَةِ أنْفُسٍ أقْبَحُ… القَطْعِيَّةُ مِنَ الّرُؤساءِ.[61] نُه چيز است كه [سر زدن آنها از هر كس] زشت است؛ ولى از طرف نُه كس زشت تراست… [يكى از آنها] قطع ارتباط [با مردم], توسط رؤسا [ى كشور] است. امام على(ع) بر اين اساس, خطاب به مالك اشتر مى فرمايد: فَلا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ , فَإنَّكَ لاتُعْذَرُ بِتَضْيِيِع التّافِةَ لأحْكامِـكَ الْكَثيرَالمُهِمَّ فَلا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لَهُمْ… وَاجْعَلْ لِذَوِى الْحاجاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فيهِ شَخْصَك و تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عامّاً فَتَتَواضِعُ فيهِ لِلّهِ الَّذى خَلَقَكَ.[62] پس هرگز مباد كه سرمستى رياست, از آنان بازت دارد؛ چرا كه انجام گرفتن كارهاى فراوان و مهم, پوزشى براى بر زمين ماندن مسئوليت هاى پيش پا افتاده نيست. پس انديشه از آنان برمدار و روى برمگردان… برايِ كسانى كه نيازمند مراجعه به تو هستند, بخشى از وقت خود را آزاد بگذار كه شخصاً آماده پذيرفتنشان باشى و در جلسه اى همگانى, با آنان حضور يابى. پس براى همان خداوندى كه تو را آفريده است, فروتن باش. امام راحل(ره) نمونه بارز اجراكننده دستورهاى اهل بيت(ع) بود؛ تا آنجا كه خود را خادمى كوچك در برابر امّت مسلمان مى دانست. ايشان مى فرمايد: من عادت به تشريفات ندارم كه مثلاً بين من و كسى واسطه باشد, ارتباط باشد. اين, برخلاف ادب اسلام است. من در اختيار همه آقايان هستم, به مقدارى كه قدرت داشته باشم.[63] اگر به من بگويند خدمتگزار, بهتر از اين است كه بگويند رهبر. رهبرى مطرح نيست؛ خدمتگزارى مطرح است. اسلام, ما را موظّف كرده كه خدمت بكنيم.[64] و خطاب به ملّت ايران, انتخاب چنين افرادى را توصيه مى نمايد: رأى خود را به شخصى كه متعهّد به اسلام و خدمتگزار به ملّت و كشور و حامى مستضعفان… است, بدهيد.[65] يك اشخاصى [را] كه… معروف هستند به خدمت به مردم,… تعيين بكنند.[66]