مشعر در قرآن
«ليس عليكم جناحٌ أن تبتغُوا فضلا من ربّكم فاذا أفضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام واذكروه كما هداكم وان كنتم من قبله لَمِنَ الضالّين * ثمّ أفيضوا من حيثُ أفاض الناس واستغفروا الله انّ الله غفور رحيم.»گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگار خود برخوردار شده و هنگام كوچ نمودن از عرفات خدا را در نزد مشعرالحرام ياد كنيد، او را ياد كنيد همانطور كه شما را هدايت نمود، اگر چه پيش از آن از گمراهان بوديد. سپس از همانجا كه مردم كوچ مىكنند كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نماييد كه خدا آمرزنده مهربان است.«افاضه» مصدر «أفضتم» به معناى بيرون آمدن از جايى به صورت جمعى و گروهى است. خداوند به مسلمانان فرمان مىدهد تا به هنگام درآمدن از عرفات، در مشعرالحرام وقوف نموده، ذكر خدا بگويند. اين سرزمين، جايگاه شعور و درك و آگاهى است، هر حاجى به شكرانه هدايت خداوند و با احساس جايگاه و موقعيّت والاى خويش، خود را در پيشگاه حضرت حق ديده ذكر گويان زمينه را براى نزديكتر شدن به حريم كبريايى فراهم مىسازد. ذكرى عارفانه و از روى آگاهى و شعور.جاهلان در دوره جاهلى، با الهام گرفتن از رسوم قبيلهاى، در موسم حج به عرفات نمىرفتند و در مشعرالحرام وقوف مىكردند آنگاه كه مردى به نام «ابو سيار» سوار بر الاغ، همراه با ديگر حاجيان به مشعر مىرسيد، آنان از
[
(1)1ـ بقره : 198و199
]
مشعر خارج و به منا مىآمدند. توجيه آنها اين بود كه چون ما اهل حرم هستيم نمىبايست از منطقه حرم خارج شويم و از آنجا كه عرفات بيرون حرم واقع شده، لذا به آن سرزمين نيامده، و در مشعرالحرام وقوف مىكردند. خداوند با نزول اين آيات، به آنان فرمان داد تا همانند ديگر حاجيان عمل كرده، ابتدا به عرفات بيايند و پس از آن به مزدلفه كوچ كنند.در چرايى نامگذارى اين سرزمين به «مزدلفه»، «مشعر» و «جمع» نكات گوناگونى بيان گرديده است:معاوية بن عمّار از امام صادق ـعـ نقل كرده كه فرمود: جبرائيل آموزگار ابراهيم، به هنگام آموختن مناسك حج و پس از غروب روز عرفه وحركت به مشعر، به ابراهيم فرمود: «اِزْدلف(2) الى المشعرالحرام» و از اين رو مزدلفه ناميده شد.امام صادق ـعـ در تعبير ديگر فرمودهاند:«انّما سمّيت مزدلفه لأنّهم ازدلفوا اليها من عرفات»; «چون پس از وقوف در عرفات، حاجيان بدان سو حركت كرده به آنجا نزديك مىگردند، لذا مزدلفه ناميده شد.»
1ـ به مزدلفه، «جمع» مىگويند; زيرا كه آدم ـعـ در اين سرزمين ميان دو نماز مغرب و عشا را جمع نمود.
[
(1)1ـ مجمع البيان، ج1، ص296; الميزان، ج1، ذيل آيه 198
2ـ اِزْدَلَفَ; يعنى او را نزديك گردانيد و اِزْدَلَفَ اليه; به او نزديك شد. بنابر اين معناى جمله اين است: به سوى مشعرالحرام حركت كن و به آنجا نزديك شو.(3)3ـ بحارالانوار، ج96، ص266، ح1
(4)4ـ وسائل الشيعه، ج14، باب4، ص11، روايت1846
(5)5ـ وسائل، ج11، باب2، ص238، ح14681
]
مرحوم صدوق ـ ره ـ نيز فرموده است: در نامهاى كه پدرم به من نوشته، آمده: مزدلفه را جمع ناميدهاند; زيرا در آن جا نماز مغرب و عشا با يك اذان و دو اقامه خوانده مىشود.2ـ مزدلفه از «اِزدلاف» به معناى اجتماع، گرفته شده. در قرآن كريم هم آمده است: «وازلفنا ثمّ الآخرين»(2)و
4ـ چون آدم و حوا پس از خروج از بهشت در اين سرزمين، يكديگر را يافتند، لذا «مزدلفه» ناميده شد.(5)5ـ به خاطر آن كه مردم در قسمتى از شب در آنجا فرود مىآيند آنجا را مزدلفه گفتهاند.(6)6ـ «زلفه» به معناى «نزديكى» است آنجا را مزدلفه ناميدهاند; زيرا مردم در آن مكان به حرم نزديك مىشوند.(7)هنگامه كوچ
غروب روز عرفه فرامىرسد و حاجيان بايد به سوى مزدلفه حركت
[
(1)1ـ علل الشرايع، ص437
(3)2ـ با استنادى كه به آيه شريفه شده بايد اينگونه معنا كرد: «و ديگران را در آنجا گرد آورديم» ليكن به نظر مىرسد اين معنا صحيح نباشد، بلكه همان معناى نزديك ساختن با محتوا سازگارتر است. شعراء : 64
3ـ ياقوت حموى، معجم البلدان، ج5، ص142
3ـ «ازدلاف»; نزديك شدن به يكديگر است و علّت نامگذارى به «مزدلفه» آن است كه آنجا مكان نزديك شدن به خداست.(4)4 و5 و6 و7ـ همان.]
كنند، همه در تلاشاند تا از يكديگر براى رسيدن به مزدلفه پيش بگيرند ليكن اين عجله و شتاب كارى پسنديده نبوده. امام صادق ـعـ آن را نهى كرده، فرمودهاند: ]در كوچ به مشعر[ از تندروى كه بيشتر مردم مبتلاى به آن هستند، بپرهيز ... از خداى بترس و زيبا و آرام راه برو. مسلمانى را پايمال نكن و در راه رفتن ميانهرو باش.معاوية بن عمّار نيز خود شاهد بوده كه امام صادق ـعـ به هنگام كوچ به مشعر ]در عرفات ايستاده[ مكرر مىفرمود: «اللّهمّ اعتقنى من النار» و صبر مىفرمود تا مردم كوچ مىكردند. وى گويد: به امام گفتم: حركت نمىكنيد؟ مردم رفتند. حضرت فرمود: از شلوغى جمعيت مىهراسم و بيم آن دارم كه در آزار انسانى سهيم شوم!اين عجله و شتاب همراه با هياهو و جنجال، به هنگام كوچ به مشعر، از رسوم حجگزاران در دوره جاهلى بوده است.آنان هنگام حركت اسبها وشتران را به سرعت راه انداخته، با عجله مسير را مىپيمودند.رسول خدا ـصـ و ائمه معصومين ـ عليهمالسلام ـ در مقابله با اين رسم جاهلى، حاجيان را به آرامش و متانت دعوت نموده، از آنان مىخواستند تا استغفار كنان و در حالى كه دعا مىخوانند، به سوى مشعر حركت كنند. امام صادق ـعـ فرمود: رسول خدا ـصـ آنگاه كه از عرفه حركت مىكرد، لگام
[
(1)1ـ وسائل، ج14، ص5
(2)2ـ همان، ص6
(3)3ـ علل الشرايع، ص444
]
و با دست راستش به مردم اشاره مىكرد و مىفرمود: مردم! آرام، آرام، و خود در بين راه هرگاه از تپه و كوهى بالا مىرفت، آرامتر حركت نموده،(2) سپس تا مزدلفه مسير را با همين روش ادامه مىداد، سپس امام صادق ـعـ فرمود: ]لازم است[ سنّت آن حضرت دنبال شود.روزى رسول خدا ـصـ از عرفه به سوى مشعر حركت مىنمود كه ناگهان از پشت سر، فرياد و هياهويى شنيد كه افرادى تازيانه بر شتر مىزنند وبا عجله و شتاب حركت مىكنند. پيامبر ـصـ با تازيانه خويش به آنان اشاره كرده فرمود: مردم! بر شما باد به آرامش و متانت، نيكى در تندروى و دواندن اسب و شتر نيست، بر شما باد به آرامش.از اسامه درباره چگونگى حركت و سير رسول خدا ـصـ از عرفات به مشعر پرسيدند. گفت: با آرامى راه مىپيمود، پس آنگاه كه مسير باز و فراخ بود، سريعتر حركت مىكرد.محبالدين طبرى پس از نقل اين سخن مىگويد: اين روايت دليل آن است كه آرامش و وقارى كه در روايات آمده، بخاطر رفق و مدارا با مردم است. پس اگر ازدحام نبود هرگونه كه خواهد راه رود.
[
1ـ قصوى نام شتر رسول خدا ـصـ بوده و آن را چون تندرو بود، بدين نام خواندهاند. برخى نيز گفتهاند كه چون گوشهايش قطع شده بود، او را قصوى ناميدهاند. بحارالانوار، ج96، ص269 فى هامشه.2ـ نه بدان جهت كه بالا رفتن از كوه سخت است آرام مىرفت بلكه عنايت داشت تا از تند راه رفتن پرهيز نمايد.(3)3ـ مستدرك الوسائل، ج10، ص45، ح1
(4)4ـ مستدرك، ج10، ص46، ح4
(5)5ـ القرى لقاصد امّ القرى، ص413
]
وقوف در مزدلفه
وقوف در مزدلفه از نظر كلّيه مذاهب اسلامى، واجب و ركنى از اركان حج است، ليكن در مقدار و زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد:ابوحنيفه وقت وقوف را از طلوع فجر تا طلوع خورشيد ذكر مىكند، مالك معتقد است كه حاجى هر ساعتى از ساعات شب عيد قربان و قبل از طلوع فجر را وقوف كند كافى است. و شافعى وقوف در هر لحظهاى پس از نيمه شب عيد قربان را مكفى دانسته است.فقهاى شيعه، بيشتر بر اين عقيدهاند كه:حاجى هر ساعتى از ساعات شب دهم به مشعر رسيد، تا طلوع صبح نيّت اطاعت خدا كرده آنجا بماند، آنگاه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب با نيّت خالص از ريا و خودنمايى، نيّت وقوف كند و مستحب است كمى قبل از طلوع آفتاب به طرف منا حركت كرده ليكن از وادى محسِّر، تا آفتاب برنيامده عبور نكند.عبدالله بن سنان گفت: از امام صادق ـعـ شنيدم كه مىفرمود: همانا خداوند از ظهر تا مغرب به حاضران در عرفات نظر افكنده ـ عنايت مىكند ـ و به هنگام كوچ آنان به سوى مشعر، دو فرشته را در تنگه كوه مأزمان مىگمارد كه فرياد برمىآورند: خدايا! ]اينان را[ سالم بدار، سالم بدار، و پروردگار آمين مىگويد و از اين روست كه در آنجا كسى را زمين افتاده و شكسته نمىبينى!
[
(1)1ـ قاموس الحج و العمره، ص252
(2)2ـ مستدرك، ج10، ص48
]
تأخير نماز
مستحب است حاجيان نماز مغرب و عشا را از غروب روز عرفه تأخير اندازند، گرچه پاسى از شب بگذرد. به مشعر كه آمدند با يك اذان و دو اقامه نماز مغرب و عشا را در آنجا بخوانند. على ـعـ فرمود كه رسول خدا ـصـ به هنگام آمدن به مشعر چنين كرد.همچنين مستحب است آنگاه كه خورشيد كاملا غروب كرد، امام از عرفات به سوى مزدلفه حركت نمايد مردم نيز همراه او كوچ كنند و نماز مغرب را، با اين نيّت كه در مشعر با نماز عشاء يكجا بخوانند، به تأخير اندازد(2) در بين راه فراوان ذكر خدا بگويند و نيز مستحب است از راه مأزمان; همان راهى كه دو نشانه مشخّص كننده حدود حرم در آن سوى قرار دارد، به مشعر بروند.تذكر اين نكته ضرورى است كه انجام اين عمل مستحبى بايد بگونهاى باشد كه براى زائران خانه خدا ايجاد مشكل نكند. اگر قرار باشد جمعيت ميليونى حجگزار همگى بخواهند از مأزمان بگذرند آن هم در آن بيابان فاقد امكانات، معلوم نيست چه روى خواهد داد؟!بنابر اين آنجا كه ازدحام جمعيت نباشد از مأزمان و در غير اين صورت از هر يك از مسيرهايى كه هماكنون وجود دارد، به سوى مشعرالحرام حركت كنند. تأكيد روايت بر پرهيز از آزار رساندن به ديگران، و آرام حركت كردن حاجيان از عرفات به مشعر و نيز هنگام لمس حجرالاسود مؤيّد اين مطلب است.
[
(1)1ـ مستدرك، ج10، ص49
2ـ شافعىها معتقدند در سفر مىتوان هر دو نماز را باهم خواند. كتاب الايضاح، ص295