1- نامه 59. 2- نامه 10. 3- خطبه 216. 4- خطبه 216 5- خطبه 25. 6- حكمت و حكومت، ص178. 7- همان، ص177. 8- كتاب البيع، ج2، ص467. 9- المقنعة، ص810 ـ 811. 10- الجوامع الفقهية، ص661. 11- النهاية، ص301. 12- ايضاح الفوائد، ج1، ص398 ـ 399. 13- الدروس، ص165. 14- روى الصدوق بإسناده الى المنقرى عن حفص، قال: سألت الصادق ـ عليه السلام ـ : من يقيم الحدود، السلطان او القاضى؟ فقال: إقامة الحدود الى من اليه الحكم. (وسائل، ج28، ص49، ب28/1) مقدمات الحدود. ترجمه: صدوق از منقرى از حفص روايت مى كند، گويد: از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيدم: چه كسى مى تواند، اجراى حدود نمايد، حاكم يا قاضى؟ فرمود: اجراى حدود بر دست كسى است كه توان اجتهاد و فتوا داشته باشد. ولى در سند صدوق به منقرى، قاسم بن محمد واقع شده و موجب ضعف سند گرديده است. 15- وسائل، ج27، ص136، ب11/1 صفات القاضى. 16- اشاره به قاعده لطف است كه مقام حكمت الهى اقتضا مى كند، آنچه را كه مايه پيشرفت طاعت و جلوگيرى از معصيت باشد، فراهم سازد و از اين جمله است: تجويز اجراى احكام انتظامى بر دست فقهاى شايسته، تا از گسترش فساد جلوگيرى شود. 17- المهذّب، ج2، ص328. 18- عوائد الايام، ص536، عائده: 54. 19- جواهر الكلام، ج31، ص393 ـ 397. 20- اين تعبير حاكى از آن است كه وسوسه كننده را، فقيه نمى داند، چنانچه خود تصريح دارد. 21- مقصود از امور حسبيه، امورى است كه انجام آن را شارع مقدس حتماً خواستار است و اجازه اهمال در آن را هرگز نمى دهد و نمى توان آن را رها ساخت تا بر زمين بماند. 22- شيخ الطائفه، اين توقيع شريف را در كتاب «الغيبة» ص177 (ط نجف) آورده است. و آن نامه اى است كه اسحاق بن يعقوب برادر بزرگ ثقة الاسلام كلينى در دوران غيبت صغرا به امام عصر نوشته و جواب آن را دريافت نموده است. در صحت و اتقان آن ترديدى نيست و در جاى خود از آن سخن خواهيم گفت. رجوع شود به (ولاية الفقيه) از نگارنده ص75 ـ 77. 23- يعنى، كسانى كه حقيقت گفته هاى ما را دريافته، توانايى گزارش آن را دارند، كه فقيهان آگاه هستند. و گرنه صرف نقل حديث، صلاحيت براى مرجعيت نمى آورد. 24- وسائل الشيعه، ج28، ص49، باب 28، رقم 1، مقدمات الحدود. 25- رجوع شود به: مبانى تكملة المنهاج، ج1، ص224 ـ 226. و نيز: التنقيح ـ اجتهاد و تقليد ـ ص419 ـ 425. 26- خطبه شقشقيه، نهج البلاغه. 27- خطبه: 92 (صبحى صالح)، ص136. 28- رجوع شود به: كفاية الاصول ـ محقق خراسانى ـ چاپ آل البيت، ص402. و نيز: مكاسب محرمه امام خمينى، ج2، ص106، (ج2، ص160). 29- رجوع شود به: التنقيح ـ الاجتهاد و التقليد ـ ص419 ـ 425. و نيز: مبانى تكملة المنهاج، ج1، ص224 ـ 226. 30- رجوع شود به بيع مكاسب شيخ، ص153. 31- حكمت و حكومت، ص177. 32- سوره مائده: 1. 33- رجوع شود به: دراسات فى ولاية الفقيه، ج1، ص575 ـ 576. 34- ولايت فقيه يا حكومت صالحان، نعمت الله صالحى نجف آبادى، ص50. 35- رجوع شود به: پيام قرآن، ج10، (قرآن و حكومت اسلامى)، ص59 ـ 60. 36- آل عمران: 7. 37- مجله كيان، شماره 36، ص12. 38- استدلال از راه «حِسبه» كاملاً عقلانى است. 39- يعنى: طائفه شيعه اتفاق نظر دارند، بر تصحيح رواياتى كه به واسطه آنها نقل شود. و اين مى رساند كه «مروىّ عنه» اين گروه مورد ثقه است. 40- حكمت و حكومت، ص178. 41- همان، ص203. 42- عوائد الايام، ص536. در حكمت و حكومت، ص179، با مختصر تغييرى در عبارت اصل آمده است. 43- رجوع شود به مكاسب محرمه شيخ انصارى، ص63 و 64. 44- نهج البلاغة، نامه 47، ص421. 45- حكمت و حكومت، ص178. 46- احزاب، آيه 6. 47- احزاب، آيه 36. 48- آل عمران، آيه 159. 49- نساء، آيه 65. 50- شورى 42: 38. 51- رجوع شود به: مجله حوزه سال چهارم، شماره 23، ص32. 52- اصل پنجم و يكصد و نهم قانون اساسى. 53- رجوع شود به: دراسات فى ولاية الفقيه، ج1، ص576.