بیشترلیست موضوعات ولايت در لغت و عرف تفسير نادرست ولايت ولايت در كلمات فقها ولايت در نماى وظيفه يك تذكر ولايت در نماى منصب ولايت در نماى وكالت ولايت انشائى يا اخبارى؟ تشابه در مفهوم ولايت فقاهت شرط ولايت است مشكل برخورد و تزاحم ولايتها ولايت براى فقيه واجب كفايى است فقاهت ولىّ امر مفهوم ولايت مطلقه فقاهت قيد ولايت است مفهوم انحرافى اطلاق تفسير نادرست برخى آيات مربوطه دفع يك سوء تفاهم محدوديت قانونى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
تفسير حكومت به نيابت، ظاهراً شعارى بيش نيست، و همين شعار فريبنده را كريم خان زند سرداد و خود را به نام «وكيل الرعايا» قلمداد نمود.همواره حكومتهايى كه انسانها در طول تاريخ، با آن روبه رو بودند، و اكنون نيز روبه رو هستند، اساس آن را غلبه و زور برتر پايه ريزى كرده است، خواه به صورت حزبى و گروهى، يا به صورت فردى، به نام سلطنت يا جمهورى. و هرگز سابقه نداشته است كه مردم با رضايت و رغبت، شخص يا اشخاصى را با عنوان وكالت، براى حكومت بر خود، برگزينند.لذا عبارت «حكومت، به معناى كشوردارى، نوعى وكالت است، كه از سوى شهروندان، با شخص يا اشخاص، در فرم يك قرارداد آشكارا يا ناآشكارا، انجام مى پذيرد ...» شعارى فارغ و تهى مى باشد، و صرفاً در مدينه فاضله فارابى تخيّلى، قابل تصور است.كدام يك از حكومتهاى جهان، در گذشته و حال، قابل چنين توصيفى هستند، كه نويسنده محترم در مخيّله خود آن را ساخته و پرداخته است؟! و همان گونه كه فارابى، مدينه فاضله اى در مخيّله خود، ساخته، اين نويسنده نيز به نحوه حكومت آن پرداخته است.علاوه، كه در انتخابات رياست جمهورى و در جهانِ به اصطلاح آزاد، هرگز به ذهن كسى خطور نمى كند، كه با رأى دادن و انتخابى كه انجام مى دهد، فرم قراردادى را امضا مى كند، كه متن آن عقد وكالت و قرارداد نيابت است كه از جانب او و ديگر شهروندان ـ آشكارا يا ناآشكار ـ فرد مورد انتخاب را وكيل خود نموده باشند!در صورتى كه در قرارداد هر عقدى، قصد، شرط اساسى است. «العُقُود تابعة للقصود» و شايد نويسنده محترم ـ فوق الذكر ـ ، تاكنون در هيچ يك از انتخابات انجام يافته در كشور، در موقع رأى دادن، چنين تصورى را ـ كه در حال نوشتن مقال داشته ـ در آن حال نداشته است.آرى فقط در باره انتخاب وكلاى مجلس، اصولاً مسأله وكالت و نيابت از جانب امت مطرح است، و لذا در كشورهاى عربى به مجلس شورا، «مجلس النيابة» مى گويند. و در ديگر موارد انتخابات رسمى، چنين مسأله اى مطرح نيست.و اما آنچه از جانب برخى بزرگان، در رابطه با استفاده از مفهوم «بيعت» چنين برداشت شده، كه بيعت يك نوع وكالت، و از عقود لازمه است ... در جاى خود ـ موقع شرح مفهوم بيعت ـ خواهيم گفت بيعت يك مفهوم عربى است، كه عُرف عرب، در آداب و رسوم قبايلى خود، با آن آشنا و به كار مى بردند. و اسلام، با همان مفهوم عربى آن، آن را به كار گرفت.لغت نويسان، و اهل تاريخ، و مخصوصاً نويسندگان تاريخ تحليلى و جامعه شناسى، همچون ابن خلدون، بيعت را صرفاً به معناى تعهد نسبت به وفادارى، تفسير كرده اند. و در قرآن كريم نيز به همين معنى به كار رفته است. (سخنان اهل لغت با شواهد تاريخى و قرآنى خواهد آمد). لذا چنين برداشتى (عقد وكالت) از مفهوم بيعت، يك نوع برداشت شخصى محسوب مى شود، و در اصطلاح، اجتهاد در مقابل نصّ مى باشد. و اصولاً براى فهم مبانى لغوى، و پى بردن به هر مفهوم عرفى، بايد به صاحبان همان اصطلاح رجوع نمود. و لغت و عرف از مسايل توقيفى است، و اجتهادبردار نيست، بويژه اجتهاد فاقد شاهد.
ولايت انشائى يا اخبارى؟
از آنچه گذشت روشن گرديد كه ولايت گرچه با انتخاب مردم صورت مى گيرد، ولى چون يك حق اعطائى از جانب مردم نيست، بلكه مردم تنها نقش تشخيص دهنده را ايفا مى كنند و نيز حكومت، عنوان وكالت و نيابت از جانب مردم را ندارد، بلكه يك منصب و مسؤوليت الهى است كه با امضاى شرع، تحقق پيدا مى كند، بنابراين يك امر انشائى كه صرفاً از جانب مردم صورت گرفته باشد نيست، بلكه بر مبناى پذيرفتن ولايت فقيه، يك حكم وضعى شرعى است و بر فرض ثابت نبودن ولايت فقيه، وظيفه و حكمى تكليفى است كه پيش تر بدان اشارت رفت. و در هر دو صورت و بر پايه هر دو ديدگاه، ولايت يك امر انشائى است كه از جانب شرع تحقق مى پذيرد، زيرا تمامى احكام شرعى، چه تكليفى و چه وضعى و امضائى، انشائى محسوب مى شوند.با همه آنچه گفته شد، برخى آن را به معناى خبرى گرفته اند كه اگر صرفاً با انتخاب مردم انجام گرفته باشد، انشائى خواهد بود:ولايت فقيه به مفهوم خبرى به معناى اين است كه فقهاى عادل از جانب شارع، بر مردم ولايت و حاكميت دارند، چه مردم بخواهند و چه نخواهند. و مردم اساساً حق انتخاب رهبر سياسى را ندارند. ولى ولايت فقيه به مفهوم انشائى به معناى اين است كه بايد مردم از بين فقيهان، بصيرترين و لايق ترين فرد را انتخاب كنند و ولايت و حاكميت را به وى بدهند.[34]در پاسخ اين گفتار، برخى بزرگان مى نويسند:بعضى معتقدند علمايى كه در مسأله «ولايت فقيه» سخن گفته اند، دو ديدگاه مختلف دارند، بعضى ولايت فقيه را به معنى «خبرى» پذيرفته اند، بعضى به مفهوم «انشائى». و اين دو مفهوم در ماهيت با يكديگر متفاوتند. زيرا اوّلى مى گويد: فقهاى عادل از طرف خدا منصوب به ولايت هستند، و دومى مى گويد: مردم، فقيه واجد شرايط را بايد به ولايت انتخاب كنند.ولى اين تقسيم بندى از اصل، بى اساس به نظر مى رسد، چرا كه ولايت هر چه باشد انشا است، خواه خداوند آن را انشا كند يا پيامبر اسلام ـ ص ـ يا امامان ـ ع ـ مثلاً امام بفرمايد: «إنى قد جعلته عليكم حاكماً» (من او را حاكم قرار دادم)، يا فرضاً مردم انتخاب كنند و براى او ولايت و حق حاكميت انشا نمايند، هر دو انشائى است. تفاوت در اين است كه در يك جا انشاء حكومت از ناحيه خدا است، و در جاى ديگر از ناحيه مردم. و تعبير إخبارى بودن در اينجا نشان مى دهد كه گوينده اين سخن، به تفاوت ميان اِخبار و اِنشاء، دقيقاً آشنايى ندارد، يا از روى مسامحه اين تعبير را بكار برده.تعبير صحيح اين است كه ولايت در هر صورت، انشائى است، و از مقاماتى است كه بدون اِنشاء تحقق نمى يابد. تفاوت در اين است كه اِنشاء اين مقام، ممكن است از سوى خدا باشد يا از سوى مردم. مكتبهاى توحيدى آن را از سوى خدا مى دانند، و اگر مردم در آن نقش داشته باشند باز بايد به اذن خدا باشد. و مكتبهاى اِلحادى آن را صرفاً از سوى مردم مى پندارند.بنابراين، دعوى بر سر «اِخبار» و «اِنشا» نيست، سخن بر سر اين است كه چه كسى انشا مى كند، خدا يا خلق؟ يا به تعبير ديگر، مبناى مشروعيت حكومت اسلامى آيا اجازه و اذن خداوند، در تمام سلسله مراتب حكومت است، يا [صرف] اجازه و اذن مردم؟مسلم است آنچه با ديدگاههاى الهى سازگار مى باشد، اوّلى است نه دومى؟[35]البته اين بدين معنى نيست كه در حكومت اسلامى مردم سهمى ندارند، بلكه سهم عمده دارند، و همين كه تشخيص واجدين اوصاف و انتخاب اصلح به آنان واگذار شده، به معناى بها دادن به مردم و ارج نهادن به آراى عمومى است، و حق انتخاب به خود آنان داده شده تا شايسته ترين را ـ در سايه رهنمود شرع ـ براى حكومت و سپردن مسؤوليت زعامت، برگزينند و نقش شارع، تنها هدايت و ارشاد و يارى رساندن به مردم است. لذا تمامى احكام الهى لطف بوده و از مقام حكمت و رأفت پروردگار نشأت گرفته است.