استاد، مقدمههايي را كه بر متون مصحح خود نوشتهاند، به اقتضاي حال و مقام و موضوع و محتواي علمي كتاب، در بخشهاي جداگانهاي تنظيم و تدوين كردهاند؛ مثلا مقدمه ايشان بر كتاب «الرسالة العلميه» از كمالالدين كاشفي، شامل اين بخشهاست: ـ گفتار اول در ترجمه مولف ـ گفتار دوم در معرفي كتاب ـ گفتار سوم در ترجمه مولف له، يعني كسي كه كتاب به نام او نوشته شده است. ـ گفتار چهارم در اظهار نظر درباره مطالب كتاب و ارزيابي آنها. ـ گفتار پنجم در معرفي نسخي كه اساس طبع كتاب بر آنهاست. در مقدمه بر تفسير شريف لاهيجي، علاوه بر شرح حال مفسر و مؤلف كتاب، بيان اوصاف و مزايا و خصائص تفسير و مذاق و مشرب مفسر در تفسير خود، بخشي از مقدمه را به خود اختصاص داده است. در مقدمه «النقض» ، به نحوه آشنايي خود با كتاب و چگونگي مبادرت به چاپ آن سخن گفته و به مناسبت، از استادان، علامه قزويني و عباس اقبال به نيكي ياد، و حق تقدم آنها را در اقدام ناتمام به تصحيح كتاب ادا كرده است. در مقدمه «شرح خوانساري بر غرر الحكم آمدي »، به مناسبت درباره شخصيت قائل و جامع و شارح كلمات مورد شرح، به تحقيق پرداخته و شروحي را كه بر غررالحكم آمدي نوشتهاند، به تفصيل معرفي نموده و درباره نسخه اساس و نحوه تصحيح كتاب، توضيح داده است. در مقدمه «آثار الوزراء» از احوال و سوانح زندگي مؤلف كتاب اظهار بياطلاعي نموده و بخش اصلي مقدمه را به نقد كتاب و بيان محاسن و معايب آن اختصاص داده است. در مقدمه كوتاه «زاد السالک» از فيض كاشاني، به سب شهرت مؤلف و در دست بودن آثار ديگر او و گزارشهايي كه ديگران در مقدمه آن آثار در بيان احوال وي نوشتهاند، به «تنبيه بر عظمت اين رساله و اشاره به علو مقام آن» بسنده كرده است. استاد در اغلب مواردي كه به شرح حال كسي پرداختهاند، عين مطالبي را كه در منابع و مآخذ معتبر متقدم درباره موضوع تحقيق ايشان آمده است، نقل كرده و از خود چيزي بدان نيفزودهاند؛ جز اينكه عبارتهاي عربي را به فارسي ترجمه كرده و درباره نكات مبهم مآخذ خود توضيح داده و يا مطالب مندرج در آنها را به طور جداگانه نقد و احياناً نقض كردهاند. مثلاً ترجمه مؤلف «الرسالة العلّيه» را عيناً از «مجالس المومنين» قاضي نورالله شوشتري، «حبيب السير» خواندمير، «كشف الظنون» حاجي خليفه و «ايضاح المكنون، ذيل كشف الظنون» و «الذريعه» شيخ آقا بزرگ تهراني نقل كردهاند. ترجمه مولف «النقض» را از «فهرست» منتجبالدين، «مجالس المومنين»، «رياض العلماء» افندي، «تدوين» رافعي، «ضيافة الاخوان» رضي الدين قزويني و «تذكرةالمتبحرين» شيخ حر عاملي نقل كردهاند. همچنين در آغاز مقدمه «شرح خوانساري بر غررالحكم آمدي»، بخشي از مقدمه ابن ابي الحديد را بر شرح نهجالبلاغه نقل و ترجمه نموده و نظر به تفصيل و عربي بودن آن، نقل ترجمه ملخص آن را از «حق اليقين» مرحوم علامه مجلسي كافي ديدهاند.[2] بعد از آن يكي از هفت قصيده ابن ابي الحديد را در مدح و منقبت آن حضرت نقل و ترجمه كردهاند. در بيان شخصيت جامع كتاب (آمدي) و ارزش كتاب او (غررالحكم و دررالكلم) نيز به آنچه محدث نوري (ره) در «مستدركالوسائل» ، سيد محمد باقر خوانساري در «روضات الجنات»، محدث قمي در «الفوائد الرضويه» و «سفينة البحار» و «الكُني و الالقاب» ، مدرس تبريزي در «ريحانة الادب» و ابن يوسف شيرازي در «فهرست كتابخانه مدرسه عالي سپهسالار» گفتهاند، اكتفا كردهاند. آنچه ايشان راجع به شارح اين كتاب، يعني آقا جمال خوانساري و خدمات و آثار وي آوردهاند نيز از اين قاعده مستثنا نيست و اين مطلب نيز به همين عبارت از ديگران نقل شده است. ايشان در ترجيح اين شيوه ـ نقل عين گفتههاي ديگران ــ چنين ميگويند: بهتر آن است كه كلمات ارباب تراجم و بيانات علماي رجال را درباره وي نقل كنيم و آنچه نيز به نظر نگارنده ميرسد، در ذيل بيانات ايشان بنگاريم؛ زيرا اين روش، اوقَع در نفوس و جايگيرتر در اذهان است.[3] فرزند دانشمند ايشان نيز در پيشگفتاري كه بعد از درگذشت استاد بر جلد نخستين تعليقات «النقض» ، نگاشتهاند، بر اين نكته تصريح كردهاند: