بحث اين است كه آيا انسان به عنوان يك موجود متفكر و انديشمند بايد آزادى تفكر و عقيده را براى ديگران بپذيرد يا نه؟ براي اثبات آن استدلال هاى مختلفى مطرح شده است: -1 مردم بايد در بيان و فكر آزاد باشند چون ما براي اينكه به حقيقت دست پيدا كنيم، راهى جز ابراز انديشه انسانها نداريم، بايد همه صاحبان فكر و انديشه آزاد باشند، باب تضارب فكر وانديشه باز باشد تا با برخورد اين انديشه ها با يكديگر معلوم شود كدام انديشه ضعيف وكدام انديشه قوى است. تنها راه براى فهميدن انديشه صحيح همين است. تنها با مقايسه نظرات، ما مى توانيم نظريه قوى تر را تشخيص دهيم و انتخاب كنيم. بدون طرح انديشه هاي گوناگون و تضارب آن ها با يكديگر، راهى براى دستيابي به حقيقت وجود ندارد. اين نظر را گرچه مى شود در برخي موارد پذيرفت ولى در بعضى موارد اين نظريه پذيرفته نيست، اعتقاد به خدا، معاد، وحى و..مشمول اين نظريه نمى شود. براى اينكه ما بفهميم آيا خدايى وجود دارد يا نه، راهش تنها تضارب انديشه نيست. آيا تا وقتى ابراز عقايد مخالف نباشد ما نمى توانيم صحت اعتقاد به خدا را بفهميم؟ خير! اين اعتقادات آنقدر روشن هستند و براى فكر و عقل ما آنقدر آشكار و شفاف اند كه وقتى به هر عقلى ارائه شود، آن عقل مى تواند صحتش را بفهمد. لازم نيست منتظر بمانيم و ببينيم كه آيا در اين مورد انديشة بهتري عرضه شده است يا نه .