صاحبنظران آزادى هاى انسان در جامعه را به دو قسمت آزادى هاى شخصى و آزادى هاى عمومى تقسيم مى كنند: آزادى انسان در انتخاب شغل، مسكن، دين، همسر، انتخاب عضويت در يك گروه سياسى، مسافرت، تفريح آزاديهاى شخصى نام گرفته است. دسته ديگر آزاديهاى عمومى نام دارد مانند آزادى فعاليت سياسى، فعاليت اقتصادى و فعاليتهاى فرهنگى. آيا در انديشة اسلامي انسان در اين دو دسته آزاديها، چقدر محدوديت و يا ازادى دارد؟ انديشه امروز غربى مى گويد، انسان در دائرة امور شخصى بايد كاملا آزاد باشد، هيچ عاملى نبايد بتواند انسان را در آزاديهاى دسته اول محدود كند، بايد كارى كرد كه دولتها نتوانند نسبت به اين آزاديها تعدى كنند. بايد كارى كنيم كه حق مداخله در آنها نداشته باشند تنها دولتها نيستند كه آزادى انسان را محدود مى كنند، ممكن است كه يك نهاد دينى آزادى انسان را در اين بخش محدود كند. اين هم منافات با آزادى شخصى دارد و از نظر آنها كاملا محكوم و مردود است. در آزاديهاى عمومى، در بخش اقتصاد، فرهنگ و سياست مى گويند در آنجا ما ناچاريم محدوديتهايى براى انسان قائل باشيم. انسان مى خواهد وارد عرصه اقتصادى جامعه شود و مى خواهد كار سياسى و فرهنگى بكند ولى همه كه نمى توانند فعاليت بى حد و مرز داشته باشند.