يـك وقـت مـسئله آزادى عـقيده و آزادى انـديشه اسـت , يعنى كسى بـتواند دين و عقيده ديگرى داشته باشد; اما گاهى مسئله به صورت ديـگرى اسـت. يـهوديها در زمـان پيامبر اكرم (ص) در مدينه آزاد بـودند ديـن يـهوديت را داشـته بـاشند و مسيحيها به دين مسيحيت مـعتقد بـاشند.حتى در قراردادهايى كه پيامبر اكرم (ص) بست و در مـنشورى كـه صادر فرمود , براى آنها حقوق و آزايها و اختياراتى قـأل شـد. امـا يك روز پيامبر (ص) خبردار شد كه همان يهوديهاى آزاد در مـحيط تـربيت اسلامى و عليه پيامبر (ص) و مسلمانها , با كـفار قـريش زد و بـند كـرده و نقشه كشيده و مقدمات يك حمله را فراهم ساخته اند و مى خواهند در داخل مدينه اغتشاش به وجود آورند و دشـمنان پشت مرز را بر امت اسلامى مسلط كنند.اينجا ديگر مسئله آزادى عقيده و انديشه نبود, بلكه اينجا توطئه و خيانت عليه امت اسـلامى بـود. عـلنا اعـلام مى شود كه در اسلام آزادى فكر , بيان , عـقيده و مـذهب براى همه وجود دارد. اما اگر كسى عليه شما دروغ گـفت و شـما را متهم ساخت و در روزنامه , اعلاميه يا پشت بلندگو فـرياد زد كه فلان گروه , فلان شخص چنين و چنان كرده , وابسته به فـلان جـاست , آيـا آزادى بيان بايد به آن اندازه باشد كه هر كس خـواست , عليه كس ديگرى دروغ و تهمت و ناروا بگويد و او نتواند حرف را بزند؟