مـوضوع بـحث مـسئله آزادى و حدود آن در اسلام است. و اينكه براى پـياده كـردن نظر اسلام در شرايط و احوال مختلف اجتماعى چه بايد كرد.
دو ديدگاه
بـعضى مى گويند انسان مجبور آفريده شده است. يعنى بعضى مكاتب يك جـبر تكوينى الهى طبيعى يا جبر اجتماعى محيطى يا جبر تاريخى با جـبر تربيتى و نوعى محكوميت و سلب آزادى از نظر تكوينى و فلسفى بـراى انـسان قـألند. مى گويند انسان آزاد نيست كه انتخاب كند; تـاريخ يا اداره الهى يا نظامهاى حاكم بر جامعه, تربيت اجتماعى , فـرهنگ اجـتماعى و غيره راه انسان را معين خواهند كرد و براى انسان آزادى فردى وجود ندارد. بعضى هم , در برابر , معتقدند انسان آزاد است كه هرچه بخواهد و هـرگونه كه بخواهد انتخاب كند , تا آنجا كه مى گويند اصلا ارزشها مـولود انـتخاب انسان است و به دنبال انتخاب انسان ارزش آفريده مـى شود; خـارج از حـوزه انـتخاب انسان هيچ گونه اصول , ضوابط , مقررات و قواعد اخلاقى و معيارهاى ارزشى وجود ندارد و اين انسان اسـت كه بايد تصميم بگيرد و هر چه تصميم گرفت براى او همان چيز ارزش اسـت و خوب و داراى صلاحيت است. بنابر اين , هيچ نوع قانون و مسئله و اصلى وراى اراده انسان وجود ندارد.