آزادی در اندیشه اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ولي اين نظريه را نمي توان پذيرفت . زيرا نكته اي را كه در منابع دينى روى آن تأكيد شده را ناديده مى گيرد. آن نكته اين است كه اگر بين انسانها تنهااستدلال عقلى عامل بقاى يك نظريه و اعتقاد بود حرف ايشان درست بود. چون هر دو تفكر باقى مانده است پس معلوم مى شود استدلالها قانع كننده نيست والا اگر استدلالها عقلا قانع كننده مى بود، آن طرف مخالف مى پذيرفت و نزاع پايان مي يافت . حالا كه آن طرف نپذيرفته معلوم مى شود استدلال قانع كننده نيست. اين حرف در صورتى درست است كه بگوييم تنها عامل براى رد يا قبول تفكرى، فقط استدلال فكرى است. در حاليكه قرآن بيشترين تأكيدش اين است كه جحدوا بها و استيقنتها انفسهم، يا علوا فى الارض واستكبارا؛ يعنى انسان براى اينكه يك فكر را رد كند يا قبول كند تنها متكى به استدلال نيست بلكه بيشترين عامل در رد و قبول اعتقادات بنيادين ديني ، منافع شخصى و عوامل نفسانى انسان است. يا هوى و هوس يا خودخواهى يا جاه طلبى، يا تقليد از آباء و . قرآن تأكيد مى كند اينها موانع شناخت صحيح است. اگر مانع شناخت تفكر صحيح فقط استدلال طرف مقابل بود، اين نظريه درست بود. در حاليكه مانع شناخت صحيح و آن چيزى كه باعث بقاء تفكر باطل مى شود منافع مادى و نفسانى است كه براى طرفدارانش ايجاد مى كند و به واسطه همين منافع آنها زير بار حق نمى روند. قرآن مى فرمايد كسانى كه انكار معاد مى كنند و پافشارى روى حرف خودشان دارند براى اين است كه دنبال شهوت رانى خودشان بروند نه به دليل اينكه تكافؤ ادله است و استدلال منكرين قابل ابطال نيست.