اين مقاله به بررسي و گزارش قرائتهاي مختلف عالمان دين و امام خميني از بعضي آموزههاي كلامي ـ فقهي ميپردازد. نويسنده ميكوشد اين نظر را كه «تنها از اسلام يك قرائت وجود دارد» با ارايه قرائتهاي مختلف و چه بسا متناقض برخي از بزرگان دين از آموزههاي ديني و كلام معصومان مورد تحليل قرار دهد.در متن مقاله خواهد آمد كه عالمان در تفسير مهمترين آموزههاي ديني (توحيد، نبوت، امامت، معاد) قرائتهاي مختلفي را عرضه داشتهاند. و در حوزه فقه، مقاله تنها به تحليل و مقايسه حدود ده قرائت متفاوت از «ولايت فقيه» ميپردازد و نشان ميدهد كه فقها چگونه از روايات، قرائتهاي متكثري عرضه داشتهاند.آفريدگار حكيم براي هدايت و سعادت انسان، اديان و پيامهاي آسماني را فروفرستاده است. از آنجا كه دين و اكثر آموزههاي آن، متعلق به عالم الوهي و فراطبيعي است، شناخت و ادراك آن به صورت كمال و تمام، براي انسان، به دليل تعلقش به عالم ماده و تأثر از آن، چندان سهل و ميسور نيست. از اين رو خداوند براي تعليم تعاليم آسماني و ترويج آن، پيامبراني كه واجد صفات لازم براي دريافت وحي و تبليغ آن مانند عصمت و علم و آگاهي كامل بودند، برانگيخته است كه مردم بتوانند با ياري جستن از آنان به عمق معارف ديني نايل آمده و با تخلق به آنها بر ساحل سعادت فرود آيند.در زمان حضور سفيران الهي كه مفسر و مرجع شريعت و دين بشمار ميآمدند بر مردم و خصوصا انديشوران پرسشها و شبهاتي در مقولات ديني مطرح ميشد، كه به آساني ميتوانستند پاسخهاي خودشان را از صاحبان شريعت به صورت شفاف، دريافت كنند. اما بعد از فقدان پيامبران و همچنين بعد از غيبت امام دوازدهم، پرسشها و شبهات جديدي در خصوص آموزههاي ديني براي عالمان پديدار گشت، كه پاسخ بعضي از آنها در متن دين يافت نميشد، زمينه فوق، دين باوران و انديشوران را بر آن داشت كه در جهت حمايت از دين، به تفسير و اعلام پاسخ دين دست بزنند. اما از آن جا كه تفاسير و قرائتهاي عرضه شده، منقطع از وحي و آميخته با كاستيهاي معرفت بشري بودند، احتمال تطابق و عدم تطابق آن با اصل دين را محتمل ساخته است. زايش قرائتهاي مختلف و بعضا متضاد از سوي نحلههاي مختلف ديني اعم از كلامي، فلسفي، تفسيري، حديثي و عرفاني، امكان و احتمال مزبور را به جزم تبديل كرد. ما در اين نوشتار، در صدد تبيين و پردازش علل و ادله پروسه فوق نيستيم، بلكه در اين مقال ميكوشيم با اعتماد به واقعيتها، قرائتهاي مختلف و متضاد عالمان اسلامي از يك گزاره ديني را نشان دهيم. اما اين كه كدام قرائت سره و كداميك ناسره است، نميتوان آن را در اين مقال بل در مقالهاي ديگر، ترسيم و اثبات كرد، چرا كه خود آن نيز، يك قرائت بيش نيست. به قول شاعر: «دست ما كوتاه خرما بر نخيل»براي تبيين مدعا به اصول و معارف كلي و مهم اشاره ميشود و از گزارش معارضه خود عالمان با يكديگر و وارد كردن اتهامهايي مانند تكفير، تنجيس، بطلان اعمال عبادي حتي هم مذهبي خود، تأثر از فلاسفه روم و رويگرداني از دين و دهها مورد ديگر كه خود مجال ديگر ميطلبد، صرف نظر شد.