از پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله روايت شده است كه سه بار فرمود:«اللهم ارحم خلفائي، قيل يا رسول الله و من خلفائك؟ قال: الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي فيعلمونها الناس من بعدي»59حضرت امام قدسسره دلالت روايت بر مدعا را بدون اشكال ميداند و معتقد است كه مقصود از خليفه، جانشيني از مناصب سه گانه پيامبر (مرجعيت ديني، قضا، حكومت) است و فقها نيز از مصاديق «خلفاء» است.60صاحب جواهر61، نراقي62، ميرزا عبدالفتاح مراغي63، شيخ عبدالله مامقاني64 و آية الله گلپايگاني65، مشابه تفسير فوق عرضه داشتند. اما بعضي قرائت ديگري از «خلفاء» و تطبيق آن بر فقها ارائه كردهاند و بر اين اعتقادند كه مراد روايت از خليفه، خلافت و جانشيني از پيامبر در مرجعيت ديني و ترويج و تبليغ آن است. استفاده امر قضا و از آن بالاتر امر حكومت، نياز به قرينه دارد. سيد محمد بحرالعلوم66، آخوند خراساني67، محقق نائيني68، ضياء الدين عراقي69، سيد محمد هادي ميلاني70، خوئي71، شيخ جواد تبريزي72 و مكارم شيرازي73 به چنين تفسيري معتقدند.
2 ـ رجوع به راويان در حوادث واقعه
حضرت حجت در پاسخ سؤال يكي از صحابه كه از حكم حوادثي سؤال كرده بود، فرمود:«و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم».روايت فوق راويان را ملجا و مرجع و حجت مردم در حوادث واقعه ميداند. امام خميني در تقرير استدلال ميگويد:«منظور از «حوادث» كه در اين روايت آمده، مسايل و احكام شرعيه نيست... منظور از «حوادث واقعه» پيشآمدهاي اجتماعي و گرفتاريهايي بوده كه براي مردم و مسلمين روي داده است. آنچه به نظر ميايد، اين است كه [راوي] بطور كلي سؤال [كرده] و حضرت طبق سؤال جواب فرمودهاند».74از سوي موافقان، روايت مزبور مهمترين دليل شرعي براي اثبات ولايت فقيه از حيث دلالت، توصيف شده است. و عالماني مانند، آقارضا همداني75، صاحب جواهر76، شيخ انصاري77، ميلاني78، كاشف الغطا79 به آن استناد كردهاند.با اين وجود، برخي فقهاي ديگر دلالت روايت مزبور بر مدعا را مخدوش ميدانند كه عمدهترين دليل آنان، تفسير «حوادث» به حوادث معهود و جزئي سائل است و لااقل محتمل آن است و لذا نميتوان آن را بر حوادث كلي و اجتماعي تطبيق كرد.آخوند خراساني80، شيخ علي ايرواني81، محقق نائيني82، كمپاني83، محسن حكيم84، آقا ضياء الدين عراقي85، موسي خوانساري86، حسينعلي منتظري87، شيخ جواد تبريزي88 از منتقدان قرائت مزبور هستند.