از مطالب گذشته روشن شد كه عالمان نامي و معتبر در تفسير دين از اصول و اركان مانند: خدا، نبوت، امامت و معاد گرفته تا مسايل جزئي و فرعي، قرائتهاي مختلفي را عرضه داشتند. درباره خدا، لازمه قرائت بعضي از اراده، فقدان ذات الهي از اراده است و بعضي نيز خدا را فاعل مباشر در عالم طبيعت نميدانند و علم او را به جزئيات انكار ميكنند.در نبوت بعضي امكان سهو پيامبر در نماز را مطرح كردند. و بعضي ديگر منكر تأثير تكويني پيامبران در معجزات شدند و قايلان آن را تكفير نمودند.در امامت، بعضي آن را از اصول دين انگاشتند و منكران آن يعني اهل تسنن را تكفير و چه بسا حكم به نجاست دادند و براي اثبات مدعاي خود ادلهاي را اقامه كردند كه مورد نقد قرائت ديگر قرار گرفت.در علم غيب امامان خصوصا آگاهي امام علي عليهالسلام و امام حسين عليهالسلام از زمان شهادتشان ما شاهد دو قرائت مخالف بوديم.در اصل معاد، برخي كيفرهاي اخروي را منحصر به اعتباري و برخي منحصر به تكوينيش كردند. قرائت سوم تلفيق آن دو بود. مساله تجسم اعمال كه مورد تأييد ظواهر آيات و روايات و بزرگاني بود. برخي آن را انكار كرده و لازمه آن را انكار معاد جسماني دانستند. همچنين در خلود يا عدم خلود عذاب آخرت دو تفسير مختلف وجود داشت.اما مسأله ولايت فقيه در تبيين آن ما شاهد حدود ده قرائت مختلف از سوي فقها هستيم، كه هر قرائت مدعاي خود را به دين استناد ميداد. موافقان بعد از استنتاج آن از روايات، در تبيين مشروعيت آن، دو قرائت متفاوت ارائه كردند.