كدام يك از قرائتها معتبر و منطبق بر دين است؟ و ميتوان آن را به ضرس قاطع به دين استناد داد؟ ملاك آن چيست؟الف) اعتبار و شخصيت صاحب قرائت: اگر گفته شود كه قرائت حق و معتبر را با توجه به مقام علمي و معنوي صاحب آن ميتوان تشخيص داد. بايد گفت كه چه بسا طرفداران دو قرائت از عالمان برجسته و نامي تركيب يافته باشد مثلاً در يك قرائت شيخ صدوق و در سوي ديگر شيخ مفيد واقع شده يا در مسأله ولايت فقيه، خود فقهاي نامي مانند صاحب حدائق، محقق نائيني، آية الله اراكي و محقق خوئي قرائت كاملا متفاوت با امثال امام خميني عرضه داشتند.ب) تطابق با قرائت معصوم: اگر ميزان و ملاك، تطابق آن با قرائت معصومان است، در اين باره بايد گفت، همه قيل و قالها در محور تشخيص آن برخاسته است. آنچه از معصومان رسيده است يا با اشكال سندي مواجه است يا در دلالت آن بر يك قرائت، قرائت موافق و مخالف وجود دارد. چنانكه متكلمان و محدثان از ظواهر آيات و روايات بسياري مانند تجسم اعمال رو بر گردانده و دست به تأويل آن زدند، همانطوري كه فلاسفه از ظواهر بعضي آيات و روايات ديگر مانند صفت فعل بودن اراده، دست كشيدند و در استنتاج ولايت فقيه از روايات ديديم كه فقهاء چگونه قرائتهاي خاص و متفاوتي از آنها ابراز كردهاند. لذا اين ادعا كه«در اسلام يك قرائت حق و معتبر است، آن هم قرائت پيامبر و ائمه اطهار و بقيه قرائتها باطل و بايد بر ديوار زد».131ادعاي غير علمي است. چرا كه سخن در اعتبار و حقانيت قرائت معصوم نيست، بلكه تمام حرف و حديث بر تطبيق قرائت عالمان دين بر قرائت معصومان است و هر عالم ديني ميتواند ادعاي آن را داشته باشد. وانگهي بعد از پذيرفتن دلالت ظاهري آيات و روايات مناقشه در اعتبار و حجيت آن در آموزههاي كلامي و غير فقهي است كه بستر دو قرائت مختلف است.132ج) وجود ادله عقلي: اما اگر ملاك تمييز سره از ناسره، وجود ادله عقلي، ضرورت، بداهت و ادعاي اجماع باشد. در اين باره نيز بايد گفت كه متأسفانه يا خوشبختانه چنان كه در صفحات پيش گذشت قرائتهاي متكثر هر كدام مدعاي خود را بديهي و مقتضاي براهين عقلي وصف ميكنند و چه بسا ادعاي اجماع و ضرورت نيز كردهاند، روشن است كه درباره يك نظريه براهين عقلي نميتواند به سود دو قرائت مختلف باشد. بلكه ادله عقلي موافق يك قرائت است اما از آن بر نميآيد كه مثلاً مدعيان وجود ادله عقلي در هر دو جهت، يكي به كذب - نعوذ بالله - ادعا كرده باشد، بلكه وجه چنين ادعاهاي متناقض به عدم فحص كامل، نگرش بسته و يك بعدي بر ميگردد، مثلاً محدث يا متكلم يا مفسر با تأثر از مسايل و واقعيتهاي حول و حوش خود و فهمهايي كه با آن مواجه است، به تفسير دين مينگرد و همانطور كه فيلسوف و عارف امام خميني قدسسره در اين باره ميگويد: