اسلام، قرائت ها و امام خمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام، قرائت ها و امام خمینی - نسخه متنی

محمد حسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از اين رو، اكثر فقهاي متقدم، منكر ولايت فقيه در امر حكومت شدند، و بعضي نيز تصريح به عدم دلالت روايات كرده‏اند، مانند: صاحب حدائق، سيد احمد خوانساري، شيخ موسي نجفي خوانساري و از معاصران: آية‏الله خوئي، شيخ جواد تبريزي، مكارم شيرازي و شهيد مطهري116 و برخي ديگر كه در صفحات پيشين گذشت.

2 ـ انتصاب صرف (مشروعيت يك سويه): برخي ضمن پذيرفتن دلالت روايات بر اصل ولايت فقيه، مدعي هستند كه روايات فوق فقهاي واجد شرايط را به منصب زعامت و رهبري مسلمين نصب كرده و مردم مي‏بايست فرمانبردار آنان باشند و هيچگونه نقش و تأثيري در مشروعيت آنان ندارند، به بياني مردم حق انتخاب رهبر و حاكم خود را ندارند.

لازمه قرائت فوق تكثر حاكم و ولي فقيه است كه به صرف داشتن شرايط لازم، از سوي شرع به منصب ولايت منصوب مي‏شوند. قرائت فوق مختار بعضي معاصران مانند: جوادي آملي117 و مصباح يزدي118 است.

3 ـ انتصاب كلي (مشروعيت دو سويه): اين قرائت مدعي است كه روايات تنها شرايط و صفات لازم حاكم اسلامي را تعيين و ترسيم كرده است و فقيه به صرف دارا بودن شرايط لازم به منصب ولايت فعلي منتصب نمي‏شود، بلكه مكمل و شرط لازم فعليت يافتن ولايت، انتخاب و پذيرش آن از سوي مردم است و به تعبير بعضي فقهاي معاصر119 خداوند فرمان حكومت و ولايت را به فقيه، زماني اعطا مي‏كند كه نخست مردم او را براي رهبري برگزيده باشند.

انديشوران و مشروعيت مردمي ولايت فقيه

بعضي از فقها و انديشوران معاصر بر خلاف نظريه انتصاب محض بر اين باورند كه خداوند متعال در عصر غيبت، تنها چارچوب كلي حكومت را مشخص و ترسيم كرده است، اما اجرا و تشكيل حكومتي ديني و همچنين احكام اجتماعي دين را بر عهده خود مردم نهاده است. مردم نيز با توجه به معيارهاي كلي دين در نوع حكومت و شخص رهبر و حاكم، دست به تشكيل حكومت ديني و تعيين شخص حاكم مي‏زنند و در واقع مشروعيت حاكم مستند به دين و انتخاب مردم است.

علامه طباطبايي

«امر حكومت اسلامي بعد از پيامبر و غيبت امام زمان (عج) بدون اشكال به خود مردم واگذار شده است. نهايت اين كه آنچه از قرآن استفاده مي‏شود، مردم مي‏بايست در تعيين رهبر خود بر سيره پيامبر (امامت) و مقتضاي احكام دين عمل نمايند. اما درباره غير احكام و حوادث زمان و محيط، با اصل شوري به تدبير كشور بپردازند».120

آية الله خامنه‏اي

«بعد از اين دوران [عصر امام معصوم] آن جايي كه يك شخص معيني به عنوان حاكم از طرف خداي متعال معين نشده است. در اين جا حاكم داراي دو پايه و دو ركن است: ركن اول آميخته بودن و آراسته بودن با ملاك‏ها و صفاتي كه اسلام براي حاكم اسلامي معين كرده است. ركن دوم قبول مردم و پذيرش مردم است. اگر مردم آن حاكمي را، آن شخص را كه داراي ملاكهاي حكومت است، نشناختند و او را به حكومت نپذيرفتند، او حاكم نيست.

اگر دو نفر كه هر دو داراي اين ملاك‏ها هستند، يكي از نظر مردم شناخته و پذيرفته شد، او حاكم است، پس قبول و پذيرش مردم شرط در حاكميت است».121

برخي از فقها و عالمان معاصر مانند: آية الله منتظري122، جعفر سبحاني123 و ديگران124 از اين قرائت جانبداري كرده‏اند.

/ 17