عالم -برزخ - بخشش نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عالم -برزخ
دعبل خزائي ازشاعران آزاده بودكه بااشعارخودازحريم مامان ع دفاع ميكردويادآنهارادرخاطره هازنده مينمود .پسرش علي بن دعبل ميگويد لحظات آخرعمرپدرم دعبل فرارسيدديدم درحال جان دادن است درآن حال رنگش تغييركردوصورتش سياه شدوبزانش گرفت وبااين حال مردمن درباره حقانيت مذهب اومذهب تشيع درشك افتادم كه آياحق است يانه اگرحق است پس چرا پدرم درحال جان دادن اين گونه بدحال گرديد؟كه نشانه عاقبت بداست همچنان اين شك وترديددرمن بودوحيران بودم تااينكه پس ازسه روزپدرم رادرعالم خواب ديدم كه لباس سفيددرتن داشت وكلاه سفيدبرسرش بودگفتم اي پدرخدا باتوچه كرد؟گفت پسرم آنچه راهنگام جان كندن ازمن ديدي كه صورتم سياه شدو زبانم گرفت بخاطرآن بودكه من دردنياشراب خورده بودم وهمچنان درآن حال بودم تااينكه بارسول خداص ملاقانمودم كه لباس سفيددرتن داشت وكلاه سفيد برسرش بودبه من فرمودتودعبل خزائي هستي ؟گفتم آري اي رسول خدا .فرموداز اشعاري كه درشان فرزندمن سروده اي بخوان من اين دوبيت راخواندم لااصحك الله سن الدهران ضحكت وآل احمدمظلومان قدقهروا"مشردون نفواعن عفر داره كانهم قدجنواماليس يغتفراي دندان روزگارخداوندتورانخندانداگر روزي خنديدبااينكه آل محمدص مظلوم واقع شده وتوسطدشمنان موردخشم قرار گرفتند .آنهاطردشده وازخانه هاي خودتبعيدگرديدندبه گونه اي كه گوياگناه نابخشودني نموده اند .پيامبرص فرموداحسنت سپس ازمن شفاعت كردولباس و كلاه خودرابه من دادهمين لباس وكلاهي كه مي بيني اهدائي آن حضرت است .