بزرگوارى مدرس - بخشش نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بزرگوارى مدرس
رسم كودكان محل براين بودكه درعيدنوروز،همديگرراخبرمي كردندو دسته جمعي براي گرفتن عيدي به خانه مدرس مي رفتند .آقاهم بچه هارادوست داشت وضمن نوازش به هركدام يك سكه يك ريالي ،عيدي مي داد .دريكي ازاعياد، كودك همسايه جلوترازهمه سكه راگرفت ورفت ولحظه اي بعدامدودرگروه كودكان سكه نگرفته كه نشسته بودندتاشيريني بخورندنشست وبازمدرس به اوسكه اي داد .اين عمل چندبارتكرارشد .مدرس نگاهي به كودك كردواوراشناخت وفهميدكه پسرعباس درشكه چي است كه خانواده اي فقيربودند .مدرس ازكودك پرسيد .تا ظهرچندبارديگرمي آيد .آن كودك ازشدت شرمساري سكوت كرد .مدرس گفت:عيبي نداردهمديگررازيادترمي بينيم ولي براي اينكه خسته نشوي بنشين اينجا،هشت بار حساب مي كنيم وهشت سكه يك ريالي شمردوبه اوداد .آن كودك ازشوق به گريه افتاد .مدرس دستي برسرش كشيدومشغول دادن عيدي به بچه هاي ديگرشد .