كه از غرب تقليد مىكرده و از طرفى ديگر، ضدّ استبداد و خواستار اصلاحات به سبك غربى بودهاند. عدّهاى از آنان با دولتهاى غربى و مجامع فراماسونرى ارتباط داشتهاند.
ب) جريان مشروطه ميانهرو با گرايش دينى:
آقا سيّدعبداللّه بهبهانى و سيّد محمد طباطبائى، از عالمان خوشنيّتى بودهاند كه از استبداد قاجار نفرت داشتهاند. اين جريان با بستنشينى در سفارت انگليس مخالف نبود و با منوّرالفكران رابطه خوبى داشت و در نهايت، گروهى از آزادىطلبان هم از آنها حمايت مىكردند؛ البته اين دو بزرگوار در سالهاى آخر عمر، نوعى دورى جستن از جريانهاى روشنفكرانه سكولار را پيشه كردند كه با ترور مظلومانه بهبهانى و وفات سيّدمحمّد طباطبائى قضيّه مسكوت ماند.(11)
4. جريان عالمانى كه سياست سكوت را برگزيدند
در نجف، تعدادى از عالمان، طرفدار مشروطه و عدّهاى مشروعهخواه بودند. عدّهاى ديگر عنوان كردند كه در مقابل اين تحوّلات بىطرف هستند و در اين اختلافات وارد نمىشوند؛ از جمله آنها افراد بزرگى همانند ميرزاى شيرازى دوم بودهاند؛ البته طرفداران اين گرايش نمىخواستند در مسأله اختلاف عالمان و مشروطه وارد شوند؛ و گرنه همينها در مبارزه با استعمار و اجانب، انقلاب 1920 (ثورة العشرين) عراق ضدّ انگلستان را پديد آوردند.(12) با توجّه به مطالب پيش گفته، آن چه در مباحث آينده كاوش مىشود، فقط جريان اوّل است كه به بررسى ديدگاه نظريّهپرداز آن بسنده مىكنيم.(13)
ب) شيخ فضلاللّه و بحران مشروطه سكولار
شيخ فضلاللّه نورى در سال 1258 يا 1259 ق (بنابر اختلاف نقلها) متولد شد و در حدود سال 1290ق به نجف اشرف مهاجرت كرد. فقه را در محضر شيخ راضى فرا گرفت و در نخستين مهاجرت به سمت سامرا در سال 1292 جهت درك فيوضات علمى ميرزاى بزرگ شيرازى، به سوى سامرا حركت كرد و در سال 1303ق به عنوان يك عالم بزرگ دينى به تهران آمد. در وصف مقام و موقعيت علمى و اجتماعى، ناظمالاسلام كرمانى كه از مخالفان او بوده است، مىنويسد: وى شخص اوّل عالمان اسلام و از لحاظ سلوك، داراى حُسن و مراتب علميّه بوده و نكات رياست و سياست را بهتر از ديگران شناخته است.(14)