شیخ فضل الله نوری، هویت و نظریه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیخ فضل الله نوری، هویت و نظریه - نسخه متنی

میرصالح حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ملك‏زاده ـ يكى ديگر از مخالفان شيخ ـ مى‏نويسد:

از حيث معلومات و تبحّر در علوم دينى، از همه همگنانش برترى داشته و بسيار فهيم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در ميان طبقه خود نظير نداشته است.(15)

در قيام تحريم تنباكو، شيخ نقش مهمى ايفا كرد: از يك‏سو «مجراى ارتباط» و «منبع اطلاعات» رهبر جنبش (ميرزاى شيرازى) در پايتخت، از ديگر سو، خنثاگر تبليغات سوء بر ضدّ جنبش، و از سوى سوم، مبلّغ «روح دينى» و «هويت مذهبى» نهضت بود.(16)

او با شركت در قيام عدالت‏خواهى، براى مهار «قانونمدانه» شاه و دولت، در پيشبرد و به ثمر رسيدن نهضت كمك مؤثرى كرد؛ اما پس از چندى با ديدن انحراف‏هاى به وجود آمده، خواستار كنترل و تقييد آن شد.

شيخ فضل‏اللّه نمى‏خواست حاكميّت سياسى و گروه‏هاى ديگرى كه به وسيله استعمار هدايت مى‏شدند، به خواسته‏هاى خود در ايران برسند؛ از اين رو در برابر نفوذ تفكّرات غرب‏زدگان، در سطح جامعه واكنش نشان داد و با طرح ديدگاه اسلامى خود، حاكميّت و فضاى سياسى آن عصر را به چالش كشيد و زمينه‏هاى بروز انقلاب سياسى را فراهم ساخت؛ در نتيجه، وى از نشر تفكّرات سكولاريستى جلوگيرى كرد و براى پيش‏گيرى از گسترش اين تفكّرات گفت:

به جماعت آزادى‏خواه اعلان مى‏شود كه ... ما تن به تضعيف اسلام و تحريف احكام نخواهيم داد ... در اين عصر ما، فرقه‏ها پيدا شده‏اند كه بالمرّة منكر اديان و حقوق و حدود هستند اين فِرَق مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض، اسم‏هاى مختلف است: «آنارشيست»، «نهيليست»، «سوسياليست»، «ناتوراليست»، «بابيست» و اين‏ها يك نحو چالاكى و تردستى در اثاره فتنه و فساد دارند و به واسطه ورزشى كه در اين كارها كرده‏اند، هر جا كه هستند، آن‏جا را آشفته و پريشان مى‏كنند.(17)

انقلاب مشروطه، جريانى روشن‏فكرى بود كه طبقات گوناگون در آن شركت داشتند؛ امّا نوگرايان غيردينى در كوششى سخت و پى‏گير بر آن شدند كه «عُلما به برخى از مسائل مربوط به ناهماهنگى اسلام و دموكراسى بى‏توجّه بمانند؛ وگرنه از پشتيبانى كامل عُلما در انقلاب مشروطيّت بى‏بهره مى‏ماندند.»(18)

گروه‏هاى سكولار با توجّه به تبحّرى كه در كارها داشته‏اند، فضاى اجتماعى آن زمان را به طورى مسموم كردند كه سخنان شيخ فضل‏اللّه به گوش مردم نرسد و با توجّه به سانسور خبرى كه در سطح جامعه ايجاد شد، افرادى همانند شيخ فضل‏اللّه را ضدّ ترقى و مرتجع معرّفى كردند.(19)

محمّدعلى ميرزا پس از مرگ پدرش، مظفّرالدين شاه، در 24 ذى‏قعده 1324 قدرت را به دست گرفت. وى از تشكيل مجلس شوراى ملّى و آزادى سخت نگران بود؛ اما با نااميدى مى‏كوشيد در دوستى با مجلس گام بر دارد. او در 24 محرم 1326 پس از تصويب قانون انطباعات، دستخطى براى ابراز خشنودى از كارهاى مجلس فرستاد. فرداى آن روز در 25 محرّم، داستانى رخ داد كه آب را گل‏آلود كرد، و آن سوء قصد به محمّدعلى شاه بود. وى پس از نجات يافتن از مهلكه، پاى پياده به دربار رفت و پس از چند روز خونسردى، نامه‏اى به مجلس نوشت كه اگر تا چند روز ديگر از محرّكان و دست‏گيرى مرتكبان خبرى نشود، اقدامات مجدّانه‏اى به عمل خواهد آورد.(20)

اين قضايا باعث شد كه محمّدعلى شاه خواستار اخراج هشت تن از سران آزادى از مجلس شود.(21) به دنبال آن، مجلسيان با تلگراف‏هاى متعدّد و جوّسازى، از همدان، اصفهان و شيراز گرفته تا تبريز و تهران را به آشوب دعوت كردند.(22) سيّدعبداللّه بهبهانى، سيد محمّد طباطبائى و سيّدجمال‏الدين افجه‏اى تلگرافى به عالمان نجف فرستادند كه مضمون آن چنين است:

چند روز است اعلى‏حضرت بدون بهانه با هيأت موحشه در خارج دروازه تشكيل اردو، چند نفر از أمرا را بعد از دو سه روز حبس، تبعيد؛ ملّت در كمال استيحاش و خوف قتل نفوس فوق‏العاده، ولايات ايران تعطيل عمومى، اقدامات مجدّانه سريع النتايج فورا لازم است.(23)

/ 19