بیشترلیست موضوعات شيخ فضلالله نورى؛ هويت و نظريه مقدّمه أ) فضاى سياسى ـ اجتماعى عصر مشروطه جريانهاى مشروطهخواهى در ميان عالمان ايرانى 1. جريان مشروطه مشروعه 2. جريان مشروطه مذهبى ضدّغرب 3. جريان مشروطهخواه آزادىطلب أ) جريان مشروطه ترقّىخواه: ب) جريان مشروطه ميانهرو با گرايش دينى: 4. جريان عالمانى كه سياست سكوت را برگزيدند ب) شيخ فضلاللّه و بحران مشروطه سكولار ج) نظريّه مشروطه مشروعه 1. شيخ فضلاللّه، مشروطه و قانون 2. شيخ فضلاللّه و مساوات 3. شيخ فضلاللّه و آزادى 4. شيخ فضلاللّه و مجلس شورا 5. شيخ فضلالله و مسأله استبداد د) نخبگان مذهبى و اختلافهاى سياسى ـ اجتماعى ه) سانسور خبرى و نقش پُست در بحران مشروطه و) استبداد صغير و فرجام مشروطه ز) جمعبندى و نتيجهگيرى عمدهترين مخالفت شيخ فضلاللّه بر محورهاى ذيل استوار است: كتابنامه توضیحاتافزودن یادداشت جدید عالمان ثلاثه نجف؛ آخوند خراسانى، شيخ عبداللّه مازندرانى و ميرزا حسين تهرانى نجل ميرزا خليل در پاسخ اظهار داشتهاند: تهران توسّط آقايان حجج الاسلام بهبهانى و طباطبائى و افجهاى ـ دامت بركاتهم ـ. عموم صاحب منصبان و امرا و قزاق و نوكرهاى نظامى و عشاير و سرحدداران ايران ـ ايدهم اللّه تعالى ـ سلام وافر مخصوص مىداريم همواره حفظ حدود و نفوس و اعراض و اموال مسلمين در عهده آن برادران محترم بوده و هست و همگى بدانند كه همراهى با مخالفين اساسى مشروطيّت هر كه باشد ولو با تعرّض بر مسلمانان حاميان اين اساس قويم، محاربه با امام عصر ـ عجلاللّه فرجه ـ است. بايد تحرز و ابدا بر ضد مشروطيّت اقدام ننمايند.(24) اين تلگرافها در حالى صورت مىگرفت كه برخى از نخبگان مذهبى جامعه همانند شيخ فضلاللّه كه در متن وقايع حضور داشتند، در تكاپوى تعطيلى مجلس شوراى ملّى بودند و اعتقاد داشتند مجلس ملّى در تضاد با شريعت بنا شده است. البته شيخ در ابتدا به دنبال تعطيلى مجلس نبود؛ بلكه او نظريّه «فقهاى ناظر بر قوانين» را مطرح كرد و در جهت شفافيتبخشيدن به شعارهاى مشروطه و جلوگيرى از سوءاستفاده از آزادى، خواستار توضيح مجلس درباره معنا و حدود آن شد. مجلس شوراى ملّى در سوم شعبان 1325 پس از توضيح معناى مشروطه و مجلس، درباره معناى آزادى پاسخ دادهاند كه منظور «حريّت در حقوق مشروعه و آزادى در بيان مصالح عامه است تا اهالى اين مملكت مثل سوابق ايّام گرفتار ظلم و استبداد نباشند.»(25) با توجّه به سابقهاى كه مجلس از خود به جاى گذاشت و پس از تشكيل آن، مطالبى به تصويب رسيد يا گفته شد كه خلاف شريعت اسلامى بود (از جمله برابرى حقوق مسلم و غيرمسلم، آزادى بيان، آزادى مطبوعات و انتشار كتب ضالّه)، شيخ فضلاللّه نمىتوانست به درستى اين جوابيه اعتماد داشته باشد. افزون بر اين، شيخ مىتوانست استدلال كند كه اگر مقصود شما از آزادى، آزادى مشروع است، پس اباحىگرى موجود در جامعه براى چيست؟ چرا كارى مىكنيد كه اين همه بىبند و بارى در جامعه پيدا شود، و نيز اگر چنين چيزى از مشروطه و حريّت مقصود باشد، پس مطالب مطبوعات و نقل قولهاى منوّرالفكران كه شعار آزادى مطلق و مشروطه موافق با قوانين آلمان و فرانسه را مطرح مىكردند، براى چه بود؟ در اينباره شيخ فضلاللّه در لوايح مىگويد: همين كه مذاكرات مجلس شروع شد و عناوين داير به اصل مشروعيّت و حدود آن در ميان آمد، از اثناى نطقها و لوايح و جرايد، امورى به ظهور رسيد كه هيچ كس منتظر نبود و زايد الوصف مايه وحشت و حيرت رؤساى روحانى و ائمه جماعت و قاطبه مقدّسين و متدينيّن شد. اگر مجلس، خلاف اين جوابيه را صادر مىكرد و مىگفت: مقصود از آزادى، آزادى مطلق و آزادى از دين است، به طور قطع، همه عالمان با آنان مخالفت مىكردند؛ پس با زبردستى خاصّى كارى كردند كه خودشان را با ديگر نخبگان مذهبى همسو نشان دهند. نظريّه مشروطه مشروعه شيخ فضلاللّه، از يك سو در تضاد با تفكّر حاكميّت و قدرتطلبى مطلقه شاه، بود و از سوى ديگر، در ستيز شديد با غربگرايان قرار داشت؛ از اين رو در جامعه نابسامان آن عصر سبب بروز كشمكش و درگيرى شد و براى رهايى از اين نابسامانى، بر نظريّه خود پاى فشرد تا جامعه با رسيدن به خواستههاى مشروع خود به سمت اصلاح و نظم اجتماعى حركت كند. شيخ فضلاللّه از عالمانى بود كه مىكوشيد جامعه سياسى نابسامانى را كه استبداد در آن حاكم بود و زمينه بروز استعمار جديدى را براى كشورهاى بيگانه فراهم مىكرد، به خويشتن خود باز گرداند؛ آنان را متوجّه ارزشهاى ثابت سنتّى كند و جامعه را از حالت استعمارزدگى نجات دهد و به سمت استقلال هدايت نمايد. انديشههاى وى درباره حكومت، نظارت فقيهان، مجلس شورا و نظارت مجتهدان بر مصوبات مجلس، حاكى از اين مطلب است. ايشان درصدد رسيدن به حكومتى بود كه در آن، جامعه به سمت نظم و ثبات اجتماعى سير كند. عملكرد سياسى ـ دينى شيخ در تضاد و ستيز با غربگرايان، جامعه را در معرض بىثباتى قرار داد؛ اما اين عملكرد براى نابسامانى و گسست اجتماعى نبود؛ بلكه به دنبال اصلاح و تأسيس حكومتى بود كه اساس آن بر پايه ارزشها و هنجارهاى دينى بنا شده باشد.